ایسنا
نشست بررسی مجموعه داستان «شمایل لرزان قدرت» برگزار شد سرویس: فرهنگ و ادب - ادبیات
1388/03/15
06-05-2009
17:56:15
8803-08673: کد خبر
خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
سرویس: فرهنگ و ادب - ادبیات
نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «شمایل لرزان قدرت» نوشتهی هادی نودهی برگزار شد.
به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در این جلسه که روز چهارشنبه (سیزدهم خردادماه) در دفتر نشر افراز و در ادامهی سلسله نشستهای ادبی این مرکز نشر برگزار شد، در ابتدا سیروس نفیسی که اجرای جلسه را برعهده داشت، با بیان اینکه مجموعه داستان «شمایل لرزان قدرت» دومین کار مستقل نودهی پس از مجموعهی «شمایل لرزان مردها» است که در سال 85 نامزد جایزهی هوشنگ گلشیری شده است، به بیان برخی ویژگیهای اثر پرداخت و توضیح داد:این مجموعه شامل 7 داستان کوتاه است که در یک نگاه کلی و در مقایسه با مجموعه قبلی نودهی از منظر عناصر داستانی همچون فضاسازی، شخصیت پردازی و طرح پلات برتریهایی دارد،هرچند مجموعهی قبلی شاید واجد نوعی طراوت بود که در اثر فعلی دیده نمیشود.
نفیسی در ادامه گفت: از مشخصههای هر دو اثر آن است که داستانها روایتگر تنهایی مردانی هستند با ذهنهایی ناآرام و متزلزل و انگار در انتظار تقدیر و سرنوشت محتومی به سر میبرند که از آن گریزی نیست. از مشخصههای دیگر شخصیتهای نودهی دلزدگی و به نوعی بریدن از زندگی است که در کار قبلی هم نمود داشت و در این مجموعه که داستانهایش با فاصلهی زمانی 5-4 ساله نسبت به کار قبلی نوشته شدهاند؛ با وجود حضور و لمس این دلزدگی و دلمردگی، آدمها انگار علائق یا وابستگیهایی دارند که باعث بازهم چسبیدنشان به زندگی میشود.
نفیسی اضافه کرد: نودهی به مانند یک جراح، نقبی موشکافانه به برخی از معضلات معاصر جامعهی امروز ما از جمله جوانان و اینترنت، زندگیهای دوگانه و موقعیتهای متزلزل خانوادگی میزند و از همین منظر است که نگاه تیز انتقادی خود را بر عرصههایی از اجتماع و سیاست میکشاند که بسیاری از نویسندگان هم نسلش جسارت نزدیک شدن به آنرا در خود ندیدهاند. در این عرصه، زنان در حاشیهاند و قهرمانان داستانها مردانی هستند که با وجود داشتن تصوری از قدرت، به جایگاه متزلزل خود بیشتر پی میبرند و انگار تمامیشان در نهایت به این پرسش اساسی میرسند که آنچه واقعیت میپنداشتهاند، آیا خیالی بیش نبوده است؟
در ادامهی این نشست، پوریا فلاح - از نویسندگان حاضر در جلسه - نیز در سخنانی گفت: داستانها پخته از کار درآمدهاند. یکی از شاخصههای اصلی داستانها، فضای ذهنی آنها است که هر چند در وهلهی اول ممکن است غیر جذاب برای بخشی از خوانندگان به نظر برسند، اما نودهی به خوبی از عهدهی کار در آمده و داستانهایی خواندنی خلق کرده است.
به عقیدهی فلاح مشغلهی ذهنی اصلی نویسنده در این مجموعه هویت یا همان کشف هویت است که در تک تک داستانها به چشم می خورد. مشخصهی دیگر داستانها برداشته شدن مرز میان واقعیت و رؤیا است که نویسنده با تلاشی هنرمندانه در این کار هم موفق بوده است، به این ترتیب که قصه یا درام با چرخشی هنرمندانه از یک شروع ظاهرا ساده به وجوهی پیچیدهتر در ادامهی کار میرسد.
به اعتقاد او تنها داستانی که شاید تا حدی نامتجانس با دیگر داستانهای مجموعه به نظر برسد، داستان «تیغ» است که قدری شعارزدگی در آن دیده میشود و به ماجراهای اعتراضات دانشجویی اشاره دارد که برای خوانندهی امروز شاید دیگر جذابیتی نداشته باشد.
پریا نفیسی - دیگر حاضر در جلسه - هم به بیان دیدگاههای خود پرداخت و اظهار داشت: اگر بخواهیم به جنبه های مشترک داستانهای این کتاب اشاره کنیم علاوه بر نویسنده بودن قهرمان در تعدادی از کارها (از جمله داستانهای « FACE OFF » ، « به خدا من نویسنده نیستم » و « آنها » )، تنیده شدن واقعیت و خیال در تمامی کارها، نابسامانیهای جامعهی معاصر از قبیل مسائل بن بست در روابط زنان و مردان، میتوان از خیالبافی بیمارگونهی شخصیتها و مخصوصا، مشابهت قهرمانان مرد داستانها هم یاد کرد.
او افزود: مردهای نودهی علیرغم جایگاههای متفاوت اجتماعی یا سیاسی خیلی به هم شبیهاند و دغدغههای ذهنی یکسانی دارند. این شباهت ممکن است بعضی جاها کار را تکراری بکند، اما شاید از جنبهای دیگر واجد این ارزش باشد که ببینیم حتی مردی پر قدرت و پر نفوذ هم میتواند همان دغدغهها و واهمههای یک مرد عادی را داشته باشد.
نفیسی در ادامه به یکی دیگر از جنبههای مشترک کارهای نودهی که بسیار هم بارز است اشاره کرد و گفت: در داستانهای مجموعه، زنها حضوری کمرنگ دارند و این حضور حاشیهیی عمدتا به وجه نامطلوبی از زن محدود میشود، حتی در مورد زنانی که نشانههایی از رویکرد اعتقادی درآنها دیده میشود هم نگاه به همین شکل است.
فرشته احمدی - نویسندهی رمان «پری فراموشی» - نیز در ادامهی این نشست ادبی به بیان نظراتش پرداخت و گفت: از جنبههای مثبت کار و عمدهترین موضوعی که تاثیرگذار است، فضاسازیها و تجسمی از معماری فضاهای داستانی است که خوب از کار درآمده و کمک می کند تا داستانها از نوعی تشابه و تعهدی که باید حتما بازگوکنندهی آن باشند، نجات یابند.
او خاطرنشان کرد: البته همین فضاسازیهای خوب هم در راستای ساخت یک فضای تیره و تار به کار گرفته شدهاند.
احمدی اشاره کرد که در طول تاریخ ادبیات عموما با دو رویکرد مختلف مواجه بودهایم، یک دسته ادبیات متعهد و دستهی دیگر ادبیاتی که خود را ملزم به بیان اندیشهای و یا رسالتی در جهت حل مشکلات انسانی نمیداند. مثلا در روسیهی سابق و در اوج حضور و بلوغ ادبیات متعهد، آنا آخماتووا از مسائل شخصی و عشق می نویسد و همین شخص، کارهایش شاید خیلی بیشتر از آثاری از دستهی دیگر، ماندگار شده است. هادی نودهی هم با توجه به تاریخ نوشتهشدن داستانهایش در اوایل دههی 80، از وقایعی مثل جنبش دانشجویی یا شرایط خاص نویسندگان در آن برهه میگوید که الان شاید تاریخ مصرفشان گذشته باشد.
نکتهی دیگری که احمدی به آن اشاره کرد، نزدیکی زنان داستانهای نودهی به زنان کتاب «بوف کور» بود که گفت هر چند نودهی با وارد کردن این زنان به دنیای مردانی که شرایط خاصی در جایگاههای متفاوت دارند، سعی کرده از تشابه آنها بکاهد، اما نهایتا ما با زنانی مواجهیم که تک لایه و کاغذیاند و مانند تنها پوستری جنسی، به آنها نگریسته میشود. البته مردهای داستانها هم مشابهاند و در عمدهی موارد ما با مردی مواجهیم که زندگی درونی و بیرونیاش با هم متفاوت و دچار بحران هویت است که شاید مسئلهی امروز ما نباشد.
وی همچنین اشاره کرد: به مسالهی نوشتاری اثر هم باید توجه کرد که به عقیدهی من مشکلات زیادی داشته است و خواننده در موارد زیادی با جملات نامفهوم مواجه میگردد.
مجید پروانهپور نیز در سخنانی گفت: اینکه ما از منظر و دریچهی زبان زیبا بخواهیم به دنبال یک داستان خوب و زیبا باشیم، دورهاش گذشته است و در مورد این داستانها باید دید راوی چگونه راویای است و آیا زبان استفاده شده مناسب از کار در آمده است یا نه؟
او اضافه کرد: اصولا ما دو گونه راوی داریم، آنهایی که صفراوی مینویسند و وقایع را بر اساس توالی و الگوی اتفاق افتاده ذکر میکنند و دستهی دیگر راویانی که مالیخولیایی روایت میکنند. در دستهی دوم از آنجا که اتفاق با خون راوی عجین میشود، نه تنها نمیتواند عین آنرا بر اساس توالی رخدادها بنویسد که اصولا از بیان ماجرا ناتوان است و تنها تکههایی از آنرا روایت میکند و راویان نودهی، از این دستهاند. برای راوی صفراوی زبان مورد احترام است ولی در مالیخولیائیها اینگونه نیست. در کار نودهی زبان ساده است و او به دنبال شاهکار زبانی نیست، اما امکان صحبت را به کسانی میدهد که پیش از این امکان سخن گفتن نداشته اند و او عملا به بازماندگان پس از حادثه میپردازد.
در ادامه، احمدی در پاسخ به پروانهپور گفت: هدفم از بیان ایرادات نوشتاری کار روشن است و بیشتر به جنبهی ویراستاری اشاره دارم و فکر میکنم زبان اثر تا حدود زیادی مناسب با داستان است و ایرادات بیشتر به ناشر برمیگردد.
ابراهیم دمشناس - نویسنده و از برگزیدگان جوایز ادبی در سالهای گذشته - هم به مسالهی زبان اشاره کرد و گفت: از دورهی باستان و از زمان ثنویت زرتشت همیشه دوگونه کلام در ادبیات ما به کار میرفته است. مثلا برای پیامبران میگوییم: فرمود، و برای افراد عادی: گفت. بنابراین باید دید راوی از چه کسی سخن میگوید تا بتوان به تناسب زبانش پیبرد.
وی متذکر شد: در همین زمینه برخی کلمات هستند که بار مقدس یا اهورایی دارند و برخی کلمات اهریمنیاند. مثلا به کار بردن اصطلاح زنان ویژه صحیح نمیباشد چرا که کلمهی ویژه از دسته کلمات اهورایی است.
موضوع دیگری که دمشناس به آن اشاره کرد، بحث بحران هویت بود که در صحبتهای برخی حاضران نمود داشت. به عقیدهی دمشناس مساله در این اثر فراتر از هویت است و عملا ما با بیگانگی که چیزی بسیار فراتر است مواجه هستیم و این بیگانگی به زبان هم سرایت میکند.
مسعود پهلوانبخش هم در سخنانی به بیان دیدگاههایش دربارهی کتاب نودهی پرداخت و توضیح داد: من هم با این بخش ازسخنان عمدهی دوستان موافقم که داستانها تشابهاتی با هم دارند و چه بسا شخصیتها از قصهای به قصهی دیگر میروند. مثلا شخصیت داستان «تیغ» میتواند همان کسی باشد که در موقعیت دیگری در داستان آخر «کوچکترین حشرهخوار پستاندار دنیا» حضور داشته است. انگار داستانها همدیگر را تکمیل میکنند و کل اثر تبدیل به تابلویی میشود که با تعدادی تصاویر ریز که همان معنا و فحوای تصویر اصلی را دارند، ساخته شده است. این نحوهی نگاه که در تاریخ هنر ما در عرصههای مختلفی چون نقاشی و کاشیکاری سابقه داشته، در داستاننویسیمان متاسفانه مغفول مانده و نودهی در هر دو مجموعهاش از این روش استفاده کرده است.
وی همچنین دربارهی بحث تعهد بیان داشت: هنر متعهد ظاهرا بد فهمیده شده است. در ادبیات رئالیستی - سوسیالیستی، یک ابرمرد داریم که مبارزه میکند و در نهایت یا پیروز میشود و یا شهید که آن هم دست کمی از پیروزی ندارد. ولی در اینجا ما نگاه ریزبین و جزئینگر نودهی را به انسان معاصر داریم و این چیزی است که کار را مدرن میکند.
این نویسنده ومنتقد ادبی در ادامه گفت: داستاننویسی نو عملا با رمان «دن کیشوت» اثر سروانتس آغاز می شود که در آن انسان از جایگاه اسطورهای و خدایگانیاش نزول میکند و با تمامی ضعفها و جزئیات رفتاری و شخصیتیاش دیده میشود. در داستانهای این مجموعه هم این اتفاق رخ داده و مثلا در همان داستان «تیغ» که اشاره شد از واقعهای سیاسی و تاریخ گذشته یاد میکند. شخصیت اصلی زیر ذرهبین قرار داده میشود و بدبختیها و ترسهایش نشان داده میشود. با وجود آنکه ممکن است این آدم روزی 4 نفر را خفه کند ولی قدرت طلاق دادن زنی را که دوستش ندارد، دارا نیست، یا نمیتواند آنطور که دوست دارد در خانهاش بدون لباس بگردد، چرا که زیر نگاه است.
موضوع دیگری که پهلوانبخش به آن اشاره کرد، بحث قدرت بود که به زعم او در چند داستان مجموعه، نقدی ماهیتی بر مفهوم قدرت شده و نودهی عملا آنرا تحقیر کرده است و زبان طنزی که در کار موج میزند و آن هم از سوی دیگر به این نقد قدرت کمک رسانده است.
مرد علی مرادی نیز در سخنانی گفت: باید دید که نویسنده چه میخواهد بگوید؟ هر چند کار، فضاسازی و گفتوگوهای خوبی دارد ولی وقتی میخواهد نقد قدرت کند خواننده را پس میزند و این مشکلی است که از عنوان مجموعه شروع میشود. خواننده با دیدن نام کتاب، با نوعی پیش فرض به سراغ اثر میرود و اگر چیزی فراتر یا حتی در حد آن پیش فرض نبیند، اقناع و ارضا نمیشود. البته داستان آنجا که در ذهن شخصیتها می رود، خیلی موفقتر است و به عقیدهی من داستانها به جای آنکه پاککنندهی مرز میان رؤیا و واقعیت باشند، مرز میان مرگ و زندگی را از پیش چشم برمیدارند.
امیرحسین یزدانبد هم از همین زاویه به بحث وارد شد و گفت : نکتهی جالبی که من در صحبتها دیدم آن بود که همه به نوعی در صدد آن بودند که داستانها را در یک قالب ببینند و به دنبال مضمونی مشترک برای آن باشند. حال اگر با توجه به عنوان کتاب به دنبال آن باشیم که ببینیم نویسنده در ارائهی این شمایل لرزان از قدرت موفق بوده است یا نه، فکر میکنم به این نتیجه میرسیم که در مجموع، اینگونه نیست. اما اگر از منظرهای دیگر به کار و به تک تک داستانها جداگانه نگریسته شود، ماجرا به گونهی دیگری خواهد بود.
هادی نودهی در پایان جلسه با پاسخگویی به برخی پرسشهای حاضران اظهار داشت: من همیشه سعی کردهام کارهایم با هم متفاوت باشد و اگر به مجموعهی قبلیام نگاه کنید متوجه تفاوتها در متن و فرم کار میشوید. نکتهی دیگر آنکه هیچگاه نخواستهام در ورطهی ادبیات متعهد بیافتم و اگر از دید برخی اینگونه برداشت شده، قطعا هدف چنین چیزی نبوده است.
وی به موضوع دیگری اشاره کرد و آن این بود که برای کسانی مثل او که بی ارتباط با حوزههای خاص یا جناح بندیهای موجود کار میکنند، به نظر میرسد به نوعی با بیتفاوتی یا حتی عدم نگریستهشدن تعمدی مواجه میشوند و این ماجرا نه فقط برای او که برای بسیاری از نویسندگان جوانی که انتظار دارند کارشان دیده شود و خوب یا بد، مورد نقد قرار بگیرد اتفاق میافتد.
نودهی در پایان اظهارامیدواری کرد که فضای موجود در محافل و عرصههای ادبی کشور از این یک جانبه گرایی و به تعبیری بدهبستانهای رایج، خارج شود.
انتهای پیام