« میهمانی خداحافظی » یک درام خانوادگی است که با موضوع مهاجرت شکل گرفته است . داستانهای این مجموعه درباره زن جوانی به نام سارااست که به خاطر مهاجرت قریبالوقوع نزدیکترین دوستش « الی » به کندوکاو در گذشتههای نه چندان دور خود میپردازد : « حواسم بود . از صبح که بیدار شده بودم حواسم بود . بهنام خودش را زده بود به آن راه و چیزی نگفته بود . یادم میآمد زمانی پانزده ساله شدن بزرگترین رؤیایم بود . حالا دو برابر پانزده سال را داشتم . نمیدانم کی وقت کرده بودم این همه بزرگ شوم . » سارا در جستجویی که انجام میدهد نکاتی را در مورد خودش و رابطهاش با همسرش – بهنام – کشف میکند و علت اینکه چرا این همه از مهاجرت دوستش – الی – غمگین شده است را به تدریج میفهمد : « گیج شده بودم . به آرزوهایم فکر کردم . چیزی یادم نمیآمد . چیزهایی که یادم میآمد شبیه آرزوهای کلیشهای بود . فکر کردم دلم میخواهد امسالم با پارسال خیلی فرق داشته باشد . فرقهای خوب . » میهمانی خداحافظی در واقع یک کشف درونی برای ساراست که ضمن مرور اشتباهات گذشتهاش راه خودش را باز مییابد .