گروه انتشاراتی ققنوس | موش‌ها و آدم‌ها
 

موش‌ها و آدم‌ها

مشاهده

 

موش‌ها و آدم‌ها

«مه‌مانی» اولین رمان احمد درخشان است؛ رمانی که در ادامه روند نویسندگی درخشان، خود را در پیچ‌‌وتاب شدت و خروش افکار و دغدغه‌های او قرار می‌دهد و پیش می‌رود. شاید با خواندن دو مجموعه‌داستان پیشین نویسنده -«تغییر مسیر باد قدغن است» و «مرده نو»-این میل و کنجکاوی همراه خواننده بماند که کتاب بعدی چگونه خواهد شد؟ این روند رو به رشد خود حجت و دلیلی است برای خواننده که با اطمینان و آسودگی دست به خواندن «مه‌مانی» بزند.

«مه‌مانی» داستان معلمی است که در شروع کارش به روستایی دورافتاده اعزام می‌شود. آنجا در برخورد و رودررویی با روستاییان، مصائب و مشکلات و ناهمگونی‌هایی را تجربه می‌کند. رمان امتداد نوشتن نویسنده‌ای است که از نویسنده‌بودن خود نمی‌کاهد و رشد می‌کند و ریشه و قوامش را از ادبیات مدرن می‌گیرد ، اما پایبندی و احترام و رویکردش تکیه بر ادبیات پیشین دارد. «مه‌مانی» رمانی روایت‌محور است و اوج و فرود داستان، خواننده را با خود می‌برد و مخاطب را کنجکاو به سرنوشت و آدم‌هایش نگه می‌دارد. داستان در کلیتش نگاهی سمبلیک دارد. رویکردی که رمان را به ادبیات دهه چهل نزدیک می‌کند؛ به ادبیاتی که در آن شخصیت‌ها نماینده سابقه و موقعیتی خاص می‌شوند و هر کاراکتری خود بازنمای بخشی و قشری از اجتماع می‌شود. طبعا این روندی است که آدم‌های رمان را از تبدیل‌شدن به شخصیت دور و بیشتر به تیپ نزدیک می‌کند و وقتی این وجه نمادین چنین جایگاه و ارزشی می‌یابد، باعث و علت آن نیز می‌ شود که ارجاع به تفاسیر مختلف کمرنگ شود. در این رویکرد، چه ناخودآگاه چه خودآگاه، نمادها شکل و منظری سیاسی‌اجتماعی می‌یابند و آدم‌ها، حیوانات و موقعیت‌ها و اشیا، در پس نقش ظاهری و قراردادی‌شان، توامان حامل نقشی و روایتی دیگر نیز هستند. از این منظر حیوانات «مه‌مانی» به سمبل‌هایی شبیه به آنچه در «مزرعه حیوانات» می‌بینیم تبدیل می‌شوند و نقشی انسانی‌‌سیاسی می‌یابند. به‌جز این، نویسنده در جای‌جای داستان انسان‌ها را شبیه به حیوانات می‌بیند. پیشینه استفاده از حیوانات و برجسته‌سازی نقش آنها در داستان برای احمد درخشان امر تازه‌ای نیست؛ در «مرده نو» هم حیوان جایگاه ویژه و موثری دارد.

درخشان سعی دارد با تکرار و آوردن نام و ارج‌گذاشتن به داستان‌هایی با رویکردی حیوان‌محور، خود را متصل به اینگونه از ادبیات بگرداند و به گونه‌ای آنها را شریک این روایت و حیوان‌نگاری کند؛ شیوه‌ای که سمبل‌گرایی و آشنایی‌زدایی و نزدیکی به حیوانات را برای مخاطب برجسته می‌کند. رویکردی که نویسنده پیش می‌گیرد، بانی آن می‌شود که تا حدودی آدم‌ها در جریان روایت ایزوله شوند و هریک از آنها بسته به مقام و نقش و جایگاهش در داستان، رفتار و کردارش تعیین‌کننده باشد. نگاهی که تا محتوای داستان هم سرایت می‌کند؛ به‌گونه‌ای که آقای کهنورد نمی‌تواند حتی اگر بخواهد از نقش و شکل تعیین‌شده‌اش خروج کند و تمام تلاش او به دست‌وپازدن‌هایی از روی یأس و ناکارآمدی تبدیل می‌شود.

از این بُعد، «مه‌مانی» بسیار وامدار سنت ادبی کافکا و خلفش کوبه آبه است؛ چه در فرم چه در نگاه، درخشان آگاهانه میل دارد که فضایی در سر و شکل ادبیات کافکایی خلق کند. ورود معلم که نماد روشنفکری است به روستا، در محاصره روستاییان و افکار و قواعد و منطقشان درمی‌ماند و فرومی‌ریزد. معلم در محاصره ید قدرت، مجالی برای تقلا نمی‌یابد. در شکلی کلی، «مه‌مانی» به داستان «قصر» کافکا شبیه است. داستان ورود به دهکده‌ای و در آنجاماندن و گرفتارآمدن. این نگاه و روایت تا آثار کوبه آبه نیز کشیده می‌شود. در «زن در ریگ روان» حشره‌شناسی به دهکده‌ای وارد می‌شود و در خانه‌ای فرورفته در ریگ برای همیشه گرفتار می‌ماند. نگاهی مایوس و خسته، و از همان آغاز، محکوم به شکست و تسلیم.

نمی‌توان این دیدگاه را تنها وجه اشتراک «مه‌مانی» با آثار یادشده دانست. درخشان در مساله‌ای کلی‌تر با کافکا و دیگر نویسندگان این سنت پیوند و اشتراکی را برقرار می‌کند: در حیوان‌نگاری. همان‌گونه که در کتاب‌های منتشرشده پیشین نویسنده هم حیوان نقشی تعیین‌کننده و دخالت‌گر یافته است. تشبیه خصایل حیوان به انسان و انسان به حیوان یا نگاهی اسطوره‌نگر به حیوان و تیپ‌شناسی و ارجاع و دیگر مواردی از این دست، برای نویسنده مهم و درگیرکننده بوده است. از این منظر، هم کافکا و «مسخ» در دایره بسیط رابطه و نگاه به حیوان می‌گنجد و هم کوبه آبه و «زن در ریگ روان»؛ شخصیتی که در «زن در ریگ روان» همچون آقای کهنورد گرفتار اهالی دهکده می‌شود، حشره‌شناس است و به جمع‌آوری و نگهداری حشرات می‌پردازد و در آخر می‌بینیم که خود نیز چون حشره‌ای گرفتار می‌آید. در «مسخ» هم شخصیت اصلی خود را همچون حشره‌ای می‌یابد. این همانندی با مسخ کافکا، امتدادش تا صادق هدایت هم کشیده می‌شود. در اولین تماس تلفنی‌ای که معلم دارد، گفت‌وگویش با لیلا و مادرش درهم‌می‌آمیزد. این درهم‌آمیختگی با آنیمای زن شرقی و تصویری از زن که نزدیک به تصویر و شمایل مادر است، منطبق است با آن تصویری که هدایت در «بوف کور» نشان می‌دهد. درعین‌حال کشش معلم به نرگس و سرگردانی‌اش میان نرگس و لیلا یادآور دو قطب اسیری-لکاته «بوف کور» هدایت است.در مجموع باید گفت «مه‌مانی» رمانی خواندنی است. احمد درخشان اولین گامش را در نوشتن و انتشار داستانی بلند، محکم و قابل قبول برداشته و همچنان این میل را در خواننده نگه می‌دارد که کتاب بعدی او چگونه کتابی خواهد بود؟

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه