گفت و گو با مهدی حقیقتخواه، مترجم
روزنامه اعتدال و توسعه
انقلاب اسلامی 1357، در مورد مساله مدرنیت در خاور میانه و ایران نقطه عطفی به وجود آورد. جامعهای که تمام وجوهش به سرعت شبهمدرن میشد. تقریباً یک شبه به دولتی دینسالار تبدیل شد، غالباً چنین گمان میرود که طغیان ایران علیه مدرنیت پس از 1357 نمایانگر واکنش به فرآیند مدرنسازی است که از کودتای 28 مرداد 1332 آغاز شد. بر این اساس میتوان بسیاری از تحلیلها را در مورد ایران از سال 1357 به بعد، گلایههایی دانست بر ناکامی ایران در همراهی با نیروهای مدرنیت و نهادهای دموکراسی. این پژوهش، برای تحلیل فرآیند دیالکتیکی رویارویی فکری و فرهنگی ایران با مدرنیت، گفتمانهای اجتماعی سیاسی گوناگونی را که از نیمه دوم قرن نوزدهم در آن جا پدیدار شدهاند و همبستگی آنها را با گفتمان و شرایط مدرنیت در کانون توجه قرار میدهد. از این رو وظیفه اصلی این پژوهش، دوگانه است: نخست، بررسی مفهوم و پدیده مدرنیت در متن غربی و جهانی آن، دوم بررسی رویارویی فکری و فرهنگی ایران با مدرنیت از نیمه قرن نوزدهم تاکنون.
گفت و گوی حاضر نیز با مهدی حقیقتخواه، مترجم کتاب «رویارویی فکری ایران با مدرنیت» که ماه گذشته از سوی نشر ققنوس منتشر شد، انجام شده است و به بررسی همین موضوع میپردازد.
آقای حقیقتخواه، کتابی که شما از خانم مونیکا رینگر به نام «اصلاحات آموزشی در دوران قاجار» حدود دو – سه سال پیش ترجمه کردهاید، چه تفاوتی با کتاب «رویارویی فکری ایران با مدرنیت» دارد؟
در آن کتاب خانم رینگر به مبحث آموزش در دوره قاجاریه پرداخته بودند. یعنی آموزش از زاویه تشکیل مدارس در ایران، ریشههای آن و این که چگونه آموزش جدید در ایران شکل گرفت و فکر آن از کجا آغاز شد که آن مساله نظام جدید بود و به دنبال شکستی که ایران از روسیه در جنگ متحمل شد این بحث را پیش میبرد. ولی بحث مدرنیت بحث این است که افکار جدیدی در مورد جامعه مدرن، حقوق فرد و ... چگونه شکل گرفت و پیشگامانش چه کسانی بودند و چه مسیری را طی کردند.
چرا آقای وحدت در مقدمه کتاب خود از بعد فلسفی بیشتر استفاده کرده و به ذهنیات رویارویی فکری ایرانیها پرداخته است؟ یعنی به بخش ذهنیات که میپردازد به چه نکتهای بیشتر توجه دارد؟
ببینید، اینها اصطلاحات فلسفی است که در واقع منظور از ذهنیت، فردیت است. بحث این است که مدرنیت رابطه مستقیمی با فردیت دارد. در جوامع ماقبل مدرن، فرد خیلی مطرح نبود و به گونهای با حکومتها مطرح میشد یا جماعت و کلیتها مطرح بودند و بحث فردیت موضوع جدیدی است که بنای فرهنگ و تمدن امروزی غرب است. ایشان از این زاویه مساله را مطرح کردهاند و به عنوان آن نکته اصلی یا خاستگاه اصلی مدرنیت و رابطهاش با جمع تناسب این دو را بیان میدارد. ایشان بحث فلسفی را در این کتاب عمده مطرح کرده و عمدتاً روی نظریات کانت و هگل تکیه دارند و به همین دلیل هم بحث، ابتدا یک بحث کلی راجع به نظریات این دو فیلسوف است و بعد کل کتاب. در واقع براساس این نظریات به آن نگاه شده است.
با تفاوت ماهوی که در بخش اندیشههای انقلاب اسلامی و پساانقلابی مطرح شده، چگونه میتوانیم اینها را از هم متمایز کنیم؟
ببینید در واقع میتوان گفت که تقسیمبندی براساس زمان انجام شده و نخواسته عنوان شود که حتماً تفاوت ماهوی هم دارند. به هر حال ما با دورهای مواجه هستیم که عمده اندیشه حاکم، اندیشه انقلابی است و بعد دورهای که به هر حال، به تدریج گذری دارد به بحث همین چیزی که امروز به عنوان جامعه مدنی و اصلاحات مطرح میشود. به این ترتیب یک چنین تقسیمبندی شده است و در عین حال جدا از هم نیست و تداوم دارد.
خودتان به عنوان مترجم این کتاب،وقتی که این کتاب را تمام کردید، چه فرض یا تئوری مهمی را «وحدت» در این کتاب مطرح میکند و به چه نتیجه مهمی می رسد؟
من فکر نمیکنم ایشان قصد نتیجهگیری خاصی داشته باشند. فکر میکنم ایشان خواستهاند براساس مبانی تفکر مدرن و بحث مدرنیت که عمدتاً روی نظریات کانت و هگل تکیه دارد با این نگاه در واقع اندیشه سیاسی معاصر ایران را بررسی کرده و نگاهشان را به این مساله که چگونه این اندیشه در ایران شکل گرفته معطوف کرده و این که هم چنان هم این فکر ادامه دارد.
آیا در واقع رویکرد این نویسنده گزارشی است؟
بله در واقع گزارشی تحلیلی است.