مسئله اصلی در این کتاب آن است که چرا مدرنیته در غرب ، همچون نیرویی زاینده به رویش علوم انسانی پاسخگو به مسائل و مشکلات جامعه مدرن غربی انجامید . اما در ایران همزمان با نوزایی و نوگرایی دولتی ، مدرنیته چهره دیگری از خود به نمایش گذاشت و تفکر مدرن ایرانی عقیم ماند و سنتهای علمی خاصی که پاسخگوی مسائل اجتماعی جامعه ایرانی باشد به ظهور نرسید . کتاب حاضر درآمدی بر شرایط تاریخی تفکر در حوزه علوم انسانی در طلوع ایران مدرن است ، دورهای که در آن نهادهای جدید علمی – آموزشی به دست کارگزاران نخستین دولت مدرن ایرانی پایهگذاری شد و با خود رشد و گسترش علوم بویژه علوم انسانی را به همراه داشت . در طلوع ایران مدرن ، علوم انسانی نیز مورد اقبال واقع شد و گروه جدیدی از متفکران و دانشوران ایرانی به فراگیری این علوم گرایش پیدا کردند و در پی رواج آن در جامعه ایران برآمدند . از سوی دیگر نیازهای جدید دستگاه حکومت به ساز و کارهای جدید مالی ، مدیریتی و اداری ، همزمان با شکلگیری نهادهای حکومتی جدیدی چون کابینه یا هیئت دولت ، وزارتخانهها و دستگاهها و سازمانهای اداری سبب شد تا حکومت با ایجاد دارالفنونها ، مدارس عالی و بالاخره دانشگاه ، برای تربیت کارمندان و تکنوکراتهای مورد نیاز در دستگاههای دولتی ، به طور مستقیم به رشد و گسترش علوم انسانی با کمک نهادهای علمی – آموزشی جدید تحت نظر خویش اقدام کند .