روزنامه ایران
علم اخلاق به بیان مختصر و مفید، چیزى نیست مگر بررسى اخلاق یا اخلاقیات. با این حال، رویکردهاى فراوانى به اخلاق وجود دارد، رویکردهایى که بازتاب فرض هاى متفاوت درباره ماهیت اخلاق و بهترین طریقه فهم آن هستند.
فلسفه اخلاق یکى از این رویکردهاست و از حیث دامنه وعمق سؤالاتى که مطرح مى کند و یا به لحاظ طریقه اش در جواب دادن به سؤالات رویکردى پردامنه و عمیق است.
قدما میان معرفت (knowledge) و معرفت (wisdom) فرق مى گذارند. در واقع معرفت چیزى به شمار مى آمد که قابل انتقال و تعلیم است. معرفت رکنى مهم و اساسى در حکمت است، ولى به خودى خود حکمت به بار نمى آورد. حکمت میوه اى است که عناصر تشکیل دهنده آن عبارتند از فهم، بصیرت، رأى صائب و قابلیت خوب زیستن وهدایت نیکوى کردار. فلسفه اخلاق به حکمت بیش از هر چیز دیگر علاقه مند است، زیرا واژه فلسفه از نظر ریشه شناختى به معناى دوستدارى حکمت است (در زبان یونانى- philo به معناى «دوستدارى» و Sophia به معناى «حکمت» است). فلسفه اخلاق، عبارت است از دوستدارى و پیگیرى حکمت در مسائل اخلاقى.
به این اعتبار، فلسفه اخلاق را نمى توان تعلیم داد، زیرا دوستدارى حکمت را نمى شود به همان نحو انتقال داد که حقایق ناظر به عالم خارج را مى توان منتقل کرد. اما دوستدارى حکمت اخلاقى را مى توان در جمهور مردم برانگیخت و در کسانى که با جدیت و پشتکار مى کوشند اخلاق و جایگاه آن را در حیات آدمى دریابند پرورش داد. با این که فلسفه اخلاق نمى تواند وعده دهد که مسائل اخلاقى را حل و فصل مى کند، اما درباره مسائل معطوف به حل آن مسائل و در تأملات ناظر به آنچه مقوم هدایت بخردانه زندگى است قادر به یارى ماست.
با توجه به نکاتى که پیش از این آمد، کتاب حاضر چنان که از نامش پیداست، کتابى پایه است که مهم ترین و بنیادى ترین سررشته ها را براى راه یافتن به قلمرو اخلاق شناسى به دست مى دهد. نویسنده کوشیده است اساسى ترین نظریه هاى اخلاق را در سنت فلسفى غرب، از دوران باستان تا دهه هاى اخیر، معرفى کند وچند و چون آن ها را نمایان سازد و در بوته نقد گذارد و افزوده بر فراگیرى مطالبى درباره فلسفه اخلاق، خواننده را به عرصه «فلسفه ورزى» نیز هدایت کند.
مؤلف مباحث کتاب را در ۱۴ فصل در قالب ۵ فصل سامان داده است: ۱- ماهیت اخلاق ۲- نظریه هاى درستى و نادرستى از حیث اخلاقى ۳- فضیلت در فلسفه باستان ۴- فضیلت و سعادت ۵- خودمحورى اخلاقى و روان شناختى ۶- نظریه فرمان الهى ۷- اخلاق مبتنى بر قانون طبیعى ۸- مکتب کانت ۹- نتیجه گرایى ۱۰- عدالت ۱۱- نسبى نگرى اخلاقى ۱۲ -آیا مى توان اصول اخلاقى را توجیه کرد؟۱۳- اخلاق فمینیستى ۱۴-زمینه گرایى:اخلاقى عمل نگر
