به تازگی انتشارات ققنوس کتاب «هوسرل، اخلاق، دریدا» را به قلم حسن فتحزاده روانه بازار کتاب کرده است. کتابی که درباره «دیگری» حرف میزند و به بررسی نگاه سه فیلسوف بزرگ میپردازد. دیگری همواره در تاریخ فلسفه سرکوبشده است.
فروید میگفت اسرار سرکوب شده همواره بازمیگردد و این یعنی هرگز جایی نرفته بوده که بخواهد بازگردد. دیگری حتی شرایط شرط امکان متافیزیک حضور است و اندیشه دریدایی آگاهی تاریخی فلسفه از طرد ناممکنی است که آن را بهوجود آورده است، آگاهی از این ضرورت ناممکن.
فلسفه دریدا روایت فلسفهای است که روی خود تا میخورد؛ روایت بستر فلسفه. اخلاق در این بستر جوانه میزند بنابراین متعلق به آینده است.
این کتاب داستان سه فیلسوف بزرگ است؛ هوسرلی که متافیزیک را به مرزهایش رساند، لویناسی که پنجه بر این بنبست کشید و دریدایی که روزنهای به ماورای نامناپذیر آن گشود.
لویناس آنقدر محو در اخلاق شده بود که با آسودگی میتوان به جای «هوسرل، لویناس، دریدا» عنوان «هوسرل، اخلاق، دریدا» را برای این کتاب انتخاب کرد. کتاب «هوسرل، اخلاق، دریدا» از یک درآمد و 9 بخش تشکیل شده است. «فلسفه و اخلاق»، «قاعده طلایی اخلاق»، «دیگری؛ برداشت نخست»، «دیگری؛ هوسرل سخن میگوید»، «دیگری» یا «اگوی دیگر؟»؛ «ایدوس؛ حلقه گمشده بحث»، پدیدهشناسی و واقعیت تاریخی»، «مساله زبان» و «اخلاق و گفتمان واسازانه» 9 بخش کتاب را تشکیل میدهند.
نویسنده در این کتاب میکوشد ناببودگی و در نتیجه قدرت تعیینکننده پرسش را از راه تاملی هرمنوتیک بررسی کند و از همین طریق و منظر تلاش خود درباره پرسش از اخلاق را بار دیگر از سر گیرد و به گاه تحلیل و سنجش اندیشههای هوسرل و دریدا، بازگشتی دائمی به این پرسش داشته باشد. نویسنده معتقد است: «تاریخ پر از رفت و آمدهای قهقرایی، به اهل فلسفه آموخته است که رویای پاسخهای یک بار برای همیشه را از سر بیرون کنند.» تمام تلاش نویسنده در این کتاب بر آن است که برای مخاطب خود این موضوع را جا بیندازد که پیش از هر چیز شرط تاملی بنیادین و گفتمانساز بر پرسش اخلاق این است که از نگاه به این مفهوم به مثابه یک اتم دست بکشیم و آماده نفوذی ماجراجویانه به درون آن باشیم. فتحزاده در «هوسرل، اخلاق، دریدا» به این مساله تاکید میکند که «اخلاق» همداستان با «مسئولیت» است و «مسئولیت» همواره در مقابل «دیگری» تعریف میشود. این دیگری میتواند انسان دیگر باشد یا آگاهی نامتناهی. کتاب تلاش میکند این مساله را بازنمایی کند که از نظر لویناس اندیشه فلسفی غرب از عهده اخلاق بر نمیآید و در پس ظاهر روادار و لیبرال آن، سرکوبی عظیم نهفته است. پدیدهشناسی هوسرل، بهعنوان میراث ناب و وفادارانه این اندیشه، آماج حملات سنگین لویناس قرار میگیرد.
به همین دلیل است که کتاب در این جستار پس از معرفی دیدگاههای هوسرل، نخست به نقدهای لویناس اشاره میکند و در ادامه تلاش دارد با ارائه خوانشی از پدیده هوسرل، از آن در مقابل این نقدها تا حدودی دفاع کند؛ خوانشی که خود فتحزاده تاکید میکند که آن را «مدیون نقدهای اساسی لویناس» است. کتاب «هوسرل، اخلاق، دریدا» درنهایت به این نتیجه میرسد که هوسرل و لویناس هیچکدام از عهده اخلاق بر نمیآیند و مینویسد: «در پایان، دریدا راه برونرفت از این بنبست را به ما نشان خواهد داد. »