گروه انتشاراتی ققنوس | قدرتِ شر
 

قدرتِ شر

روزنامه سازندگی - سه شنبه 17 اسفند 

 

 

پرفسور یوسف زیدان نویسنده و پژوهشگر برجسته مصری است که با کتاب‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و اظهارات جنجالی‌اش در جامعه عرب‌زبان و مسلمان شناخته می‌شود. رمان «عزازیل» شناخته‌شده‌ترین رمان اوست که در سال 2009 برنده جایزه بوکر عربی شد و به مانند دیگر آثار غیرداستانی‌اش، جنجال به‌پا کرد. با همه اینها این رمان به طرز چشمگیری پرفروش شد و بیش از یک‌میلیون نسخه در مصر فروخت و به زبان‌های دیگر هم ترجمه شد، از جمله فارسی با دو ترجمه: ترجمه حمیدرضا مهاجرانی در نشر روزنه، و ترجمه فریبا حزباوی در نشر ققنوس.

زیدان متولد 1958 در شهر سوهاج مصر است. زیدان در دوران شیرخوارگی توسط مادر به اسکندریه منتقل شد و تا دوران دانشگاه به دور از پدر و در پناه خانواده مادری‌اش زیست. او در بخشی از خاطراتش می‌گوید: «پدر و مادرم به اصرار پدربزرگم از یکدیگر جدا شدند؛ زیرا مادرم به همراه پدرم به سینمایی در سوهاج مصر رفته بودند! به نظرِ پدربزرگم چیزی جز طلاق نمی‌توانست این حرکتِ زشتِ این زن اسکندریه‌ای (مادرم) را جبران کند. پس از طلاق، پدرم شش‌ بارِ دیگر ازدواج کرد و صاحب ده فرزند شد.» زیدان از کودکی عاشق کتاب و مطالعه بود و به‌واسطه پدر صوفی‌مسلکش با تصوف آشنا و به آن علاقه‌مند شد. در سال 1980 از دانشگاه اسکندریه لیسانس ادبیات خویش را دریافت کرد و در سال 1985 فوق لیسانس فلسفه اسلامی را با رتبه ممتاز از همان دانشگاه دریافت نمود و در سال 1989 با کسب رتبه برتر موفق به اخذ دکترای فلسفه اسلامی شد. او اکنون مدیر مرکز و موزه نسخه‌های خطی کتابخانه اسکندریه و استاد فلسفه و تاریخ علوم است.

تخصص زیدان در حوزه مطالعات عربی و اسلامی است و بیش از پنجاه کتاب در این حوزه منتشر کرده است. در حوزه ادبیات داستانی نیز او پنج رمان منتشر کرده که مشهورترینش رمان «عزازیل» است که برای او شهرتی عالم‌گیر به ارمغان آورد و نشریات و منتقدان بسیاری در ستایش آن سخن گفتند. آبزرور آن را «داستانی باورپذیر، انسانی و جهانِ مردی در تنگنایِ شک و وسوسه، در سفری برای یافتن خویش» توصیف کرد که نوشتارش بی‌رحمانه و صادقانه است و با رهبانیت در قلب کتاب همخوانی دارد. آیریش اگزیمنر، آن را «یک شاهکار حیرت‌انگیز از داستان‌های تخیلی، و کامل‌ترین و خلاقانه‌ترین رمان منتشر‌شده سال» نامید. گاردین هم در ستایش آن نوشت: «بی‌ریاییِ شخصیت اول رمان یعنی هیپا نقطه‌قوت اثر محسوب می‌شود: او راوی قوی-قهرمان، عجیب و درعین‌حال کامل است، او را می‌توان به‌سانِ بومی خالی توصیف کرد که یوسف زیدان به‌واسطه او، زمان را کاوش می‌کند. تصویر ماندگاری که از هیپا خلق شده، تصویر مردی است که مدام معنای زندگی را زیرسوال می‌برد و ضربه‌ای مهلک را به زندگی وارد می‌سازد.»

دکتر سعید الورقی از چهره‌های برجسته جهان عرب هم «عزازیل» را اثری ادبی و نه تاریخی برشمرد: «نویسنده جهانی به موازات یک جهان واقعی اما نابرابر با آن می‌سازد که حاصل بازنگری افکار و برگرفته از وجدان و دروان اوست. عزازیل اثری است بسیار دلچسب؛ زیرا تصاویری در بردارد که در آنِ واحد بیانگر ضعف و عظمت انسان است. همچنین جست‌وجوی پرسش‌های مطلق را به تصویر می‌کشد و به پرسش‌های فراوانی پاسخ می‌دهد که از آغازش پیداش انسان تاکنون مطرح بوده‌اند، پرسش‌هایی از قبیل من کیستم؟ به کجا می‌روم؟ همه اینها چه ارزشی دارند و پرسش‌های دیگر...»

عزازیل در زبان آرامی (عضوی از زبان‌های سامی است که آن را همان سریانی کهن می‌دانند) به معنای قدرتی در برابر خدا است و در کتاب مقدس عبریان به معنای «آن‌کس» است که خود قربانی دیگران شود و از دیگرسو این نام را جایگزینی مبهم برای نام شیطان می‌دانند. یوسف زیدان سعی کرده تا به حفظ این ابهام بپردازد و از این رو «عزازیل» را با شیطان یکی می‌داند. هرچند که مخاطب همواره در طول اثر این‌گونه می‌اندیشد که عزازیل صدای هشیاری است، اما به نظر می‌رسد که او وجدان راویاست.

به‌واقع می‌توان این کتاب را کتابی ژرف دانست که در پی مسائلی است که امروزه از اهمیت دو چندانی برخوردار است؛ مسائلی از قبیل چگونگی خوانش تاریخ و تاثیرگذاری خوانش‌های گوناگون بر دیدگاه و جایگاه ما در موقعیت کنونی در زمره این دست از مسائل هستند. علاوه بر این، کتاب پرسش‌هایی را در باب نحوه برخورد با تعصب و جدل میان حقیقت و باورهای نادرست را مطرح می‌کند.

ما همیشه در مواجهه با شرایطی که در آن قرار می‌گیریم از احساس و نگرشمان بهره می‌گیریم، درک ما نسبت به جهان هستی شرایط پاسخ و واکنش‌هایمان را تعیین می‌کند و حتی امکان دارد پذیرش دروغ ما را به سمت‌وسوی بدی ترغیب کند و خاورمیانه کنونی ماحصل چنین نگرشی و پذیرش باورهای نادرست است. آیا ما از قدرت شناسایی شیطان برخوردار هستیم؟ به نظر می‌رسد که پروفسور زیدان ما را سمت‌وسوی این گزاره هدایت می‌کند که گاهی آنچه که در نزد خویش درست می‌پنداریم همان گزاره نادرست است و از این رو می‌توان عزازیل را بسیار قدرتمند دانست.

زیدان یک پروفسور مصری است که در این رمان نحوه برخورد او با شخصیتی همچون هیپا به‌سان رفتار چارلز کینگزلی (نویسنده، رمان‌نویس، استاد دانشگاه و مورخ انگلیسی) است، هردو نویسنده راویان خویش را افلاطون‌وار عاشق کاراکترها می‌کنند و هر دو به‌روی فضائل و شخصیت‌های فکری کاراکترهایشان تاکید ویژه‌ای دارند، ضمن اینکه کتاب هر دو نویسنده هم کاملا فلسفی هستند.

اکنون زمان آن فرارسیده تا پرسشی دیگر را با توجه به سیر کتاب مطرح کنیم: با توجه به مناقشه سیریل و درک نسطوریوس به‌درستی باور سیریل پی می‌بریم، آری سیریل شرور راست می‌گوید، نگاه راستین او مطرح‌کننده پرسشی در باب حقیقت است، آیا می‌توان نتیجه گرفت که حقیقت از اهمیت چندانی برخوردار نیست؟آیا می‌توان نتیجه گرفت که فضیلت از هیچ اهمیتی برخوردار نیست؟ دیگر پرسشی که در این باب مطرح می‌گردد توصیف شرایط مسیحیت و کلیسا در اوضاع سیاسی کنونی جهان است، به واقع چگونه می‌توان این‌چنین وضعیتی را توصیف کرد؟ آیا می‌بایست از رویکرد ماکیاولی (رهیافت ماکیاولی به مسائل سیاسی به کل واقع‌بینانه و این‌جهانی بود. او به اوضاع و احوال سیاسی زمان خود و به خود انسان و مسائل او توجه کرد. او به دین و کلیسا اهمیت داد، اما تا آن اندازه که به وحدت غیردینی جامعه مربوط باشد و در باب انسان بر این باور بود که انسان موجودی شریر، خبیث و فزون‌طلب است و تنها دولت‌های قدرتمند با دو نوع حربه می‌تواند توسعه‌طلبی انسانی را کنترل کند که این دو حربه نخست قانون و دیگری زور است) بهره گرفت؟ دو مساله کاملا متمایز و متفاوت با یکدیگر وجود دارد، نخست حقیقت و سپس اقناع‌شدن است. لزوما هر حقیقتی را نمی‌توانیم تا زمانی که از صحتِ آن اطمینانی حاصل نکردیم بپذیریم. حقیقت و اقناع لازم هستند، اما متفاوت با یکدیگرند، پشتوانه حقیقت ریشه در مجادلات ژرفی دارد که از گذشته وجود داشته است و نویسندگان بسیاری را در این مسیر تحت‌تاثیر خویش قرار داده است. نویسندگانی که سخنوری و معنویتشان همواره ما را تحت‌تاثیر خویش قرار داده است، یوسف زیدان هوشمندانه این فضا را نادیده می‌انگارد؛ چراکه غایتِ او نوشتن یک رمان بوده است؛ و او درصددِ نوشتن رساله‌ای فلسفی نبوده است، اما با توجه به آنکه او در باب واقعیت می‌نویسد، بنابراین جامه تخیل بر تفکراتش نکشیده است، پس نیازمند آگاهی از پیشینه مسائل هستیم.

در پاسخ به پرسش عدمِ اهمیت حقیقت می‌توان قاطعانه پاسخ گفت که بی‌شک حقیقت از اهمیت دوچندانی برخوردار است؛ چراکه اگر مفسر تاریخ، حقیقت را به درستی درک نکند آن را نادرست معرفی می‌کند، علی‌رغم تمام این مسائل، قدرتِ زیدان در خلقِ شخصیت‌های باورنکردنی وصف‌ناپذیر، روایت او درخشان و تصاویری که خلق کرده یگانه است.

در این رمان روابط متقابلی میان گزاره‌هایی نظیر علم و ایمان، فضیلت و عوام‌فریبی نیز وجود دارد و از دیگر سو روابطی میان نقش اسکندریه دیروز و مصر امروز هم وجود دارد که وجه اشتراک میان آنها یکی است: اسکندریه دیروز همان نقش مصر امروز را در تعاملات خاورمیانه بازی می‌کند.

اما آنچه در طول این رمان رخ داده، بازگشت به اختلافات دیرینه لاهوتی مسیحی است که در باب طبیعت، مسیح و مریم مقدس مسائلی را بازگو می‌کند و از ستمی پرده برمی‌دارد که در دوران غلبه مسیحیت به‌عنوان دین اکثریت مصری‌ها بر بت‌پرستان مصری روا داشته شد. در ذهن راهبی به نام هیپا پارادوکسی میان فلسفه و منطق دین وجود دارد که نمی‌توان ارتباطی میان آنها برقرار نمود یا به دشواری می‌توان چنین ارتباطی را برقرار کرد و این همان عاملی است که سبب شد هیپاتیای فیلسوف به‌دست اسقف کلیسا و افرادش کشته شود. آنان به‌نام پروردگار و به شکلی وحشیانه او را کشتند، از این‌رو هیپا از اسکندریه گریخت و در جست‌وجوی اصل و حقیقت دین به فلسطین رفت. ماحصل پارادوکس‌های موجود در مسیحیت منجر به پدیدآمدن فرقه‌های متعدد در مسیحیت شد و در چگونگی شرح عشق  اوکناویا که در دفاع از هیپا جان خویش را از دست داد طبیعت غرایز انسانی نمایانگر شده و به مساله سواستفاده از دین برای رسیدن به قدرت اشاره می‌شود.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه