« میدانی همین امروز بچهام از لب همین بالکن پرت شد پایین . من توی بالکن کوچیک خونه نشسته بودم . داشتم با اسباب بازیهای بچه ور میرفتم . یک دفعه دیدم بچهم روی دیوار بالکنه . تا به خودم بیایم و بجنبم به سبکی یک پرنده رفته بود . » آدمهایی که ما هستیم فرق زیادی بین خواستن و نخواستنمان نیست . وقتی زیاد میخواهیم ، خیلی زیاد ، میکُشیم و وقتی نخواهیم ، خیلی زیاد ، باز هم میکُشیم . آنچه در داستانهای کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » گرد هم آمدهاند ، به ظاهر پراکندهاند اما در پس همه آنها یک کشتن هست . مهم نیست که کشتن بر چند نوع است مهم این است که هست و تا کشتن هست زندگی باید کرد . کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » در 96 صفحه راهی بازار نشر شده است .