منبع: خبرگزاری کتاب ایران
چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷
«فوران» رمانی به قلم قباد آذرآیین نویسنده مسجدسلیمانی است که موضوع اصلی آن نفت و تبعات حضور بیگانگان در هنگام حفر چاههای آن است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «فوران» نوشته قباد آذرآیین رمانی است که موضوع و دغدغه اصلی آن نفت است. این رمان در برهه زمانی حضور بیگانگان در هنگام حفاری چاههای نفت در جنوب کشور روایت میشود. آذرآیین نویسندهای است که همواره به خطه جنوب در آثار داستانی خود توجه ویژهای داشته اما این اولینبار است که این نویسنده مستقیما به مساله نفت میپردازد.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«حال فقط بختیار نبود که هر شب خواب پریشان میدید، کابوس میدید، توی خواب هذیان میگفت. حالا ماهصنم هم هر شب خواب میدید. کنیز هم خواب میدید. آستاره و خورشید هم خواب دایی کوهیارشان را میدیدند. خوابهایی به قد و قامت خودشان. صبح که بیدار میشدند خوابشان را برای مادرشان واگویه میکردند. همه انگار طبق یک قرار قبلی خواب میدیدند. کوهیار شخصیت تمامقد خوابهای همهشان بود. دیگر لازم نبود کسی خوابش را از آن یکی پنهان بکند.»
قباد آذرآیین درباره موضوع اصلی رمان «فوران» و دغدغه خود از نوشتن چنین رمانی در گفتوگو با خبرگزاری ایبنا میگوید: «پرداختن به حضور انگلیسیها و حضورشان در منطقه اکتشاف نفت در مسجد سلیمان و تبعات آن موضوع اصلی این رمان است و در پی این بودم که در خلال این روایت تضاد سنت و مدرنیته در آن برهه زمانی و وضعیت مردم در آن هنگام را نیز نشان دهم. این موضوع سالهای سال دغدغه ذهن من بوده است و مدتها با خودم کلنجار میرفتم که چگونه آن را بنویسم.»
«فوران» داستان سه نسل از دو خانواده را به طور موازی روایت میکند و در هر روایت به پدربزرگها، پدرها و پسرها و تضاد بین سنت و مدرنیته میپردازد. در کنار این مسائل آذرآیین نویسندهای است که همواره توجه ویژهای به بحث اقلیم و بوم زیستی خود داشته و اغلب آثار او را میتوان در زمره ادبیات بومی و اقلیمی به شمار آورد. توصیفات آذرآیین در «فوران» و تمرکز او بر نشان دادن تصویری وفادار به جنوب خواننده را با یک رمان بومی و در عین حال باورپذیر و قابل درک مواجه میکند. در ابتدای فصل دوازده از رمان «فوران» میخوانیم:
« بهار...بهار... هوا خوش و تپهماهورهای جلو لینها غرق گل سرخ و گل کلاغی بابونه. زنها پوشیده در لباسهای رنگوارنگ، شلوارقری مخمل، چند تا روی هم، پیراهنهای کمردار چاکبلند، لچکهای پوشیده از منجوق و سکههای نقره، میناهای رنگوارنگ، بندسوزن.
مردها پوشیده در شلوارهای دبیت سیاه، چوخا، کلاه احمدخسروی و گیوههای ملکی.
دستمالهای رنگی که با صدای کرنا هماهنگ به هوا میرود، اگار که آسمان را نقش میزنند. کرنازن دهانه سازش را رو به آسمان گرفته و میچرخاند و پرباد در آن میدمد. انگار میخواهد پرندگان و تمام طبیعت بالا را در این شادی شریک کند...»
اولین بحثی که در نگارش رمانهای بومی و اقلیمی مطرح میشود، بحث گویش و لهجه کاراکترهای اثر است. هر نویسندهای به این امر واقف است که استفاده نامناسب از دیالوگهای محلی ریسک بزرگی است و ممکن است به ریزش مخاطب منجر شود. آذرآیین در این رمان به حد اعتدال از دیالوگهای محلی استفاده کرده و در عین حال واژهنامهای نیز در پایان رمان خود آورده است.
وی درباره استفاده از واژگان محلی در نگارش رمان خود میگوید: «سعی کردهام در کارم خواننده را آزار ندهم و او را به حاشیه و پاورقی حواله ندهم. همچنین تلاش کردهام که جملات داستان با همپوشانی یکدیگر برای خواننده غیرجنوبی قابل درک باشد. اما برخی جاها از آوردن برخی اصطلاحات ناگزیر بودم و در واژهنامه آخر کتاب معانی آنها را آوردهام چون این واژگان معادل دیگری در جنوب ندارند و به همین صورت در آنجا استعمال میشوند ناگریز از استفاده آنها بودهام.»
گویش و دیالوگهای محلی خاص هر خطه و اقلیم از ویژگیهای اجتنابناپذیر یک اثر ادبی بومی است. آذرآیین در دیالوگهای ردوبدل شده بین کاراکترهای این رمان این مساله را اعمال و از لهجه و گویش مردم جنوب در پرداخت هر چه بهتر شخصیتهای «فوران» بهره برده است:
«از بلندگوی بیمارستان سرپرستار احمدی را صدا میزنند. همینطور که راه میافتد میگوید زود برمیگردد تا از کنیز برایش بگویم. میگویم منتظرش میمانم.
میرود و جلدی برمیگردد.
بختیار گفت: جوون، ئی روزا از سرتاسر مملکت سرازیر میشن میآن این جا که دستشون تو شرکت نفت بندکاری بکنن، تو میخوای خودت آواره وطن بکنی بری صحرای عربستان بار فعلگی عربها؟
غریب گفت: نه شیر شتر نه دیدار عرب!»
رمان «فوران» به بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران میپردازد. رمان تاریخی به دلیل اینکه لازمه تحقیقات بسیاری قبل از نگارش است، حوزهای است که کمتر نویسندهای به سراغ آن میرود و نگارش یک رمان تاریخی اشراف زیادی میطلبد. این نویسنده جنوبی درباره تحقیقات تاریخی که روال معمول نوشتن رمانهای تاریخی است میگوید: «من برای هیچ کدام از کارهایم تحقیقی نداشتهام و بیشتر آثارم برآمده از تجربههای زیستی، دیدهها و شنیدههایم است. تجربیات مستقیم و غیرمستقیم من از سالها زندگی در جنوب همواره در نوشتن آثارم به کمکم آمده و با وجود تمام این تجربیات زیستی نگارش این رمان چهار سال به طول انجامید.»
وی درباره وضعیت نگارش و انتشار رمانهای تاریخی در ایران معتقد است: «پرداختن به تاریخ معاصر همیشه جای کار دارد و به نظر من رمان تاریخی و اقلیمی تقریبا جایش در ادبیات ما خالی است. البته پرداختن به مسائل تاریخی و دسترسی به واقعیات آن مشکل است و مانند راهرفتن روی لبه تیغ است. بحث تخیلی بودن آن هم در اینجا مطرح میشود و به نظر من در رمانهای تاریخی نه باید ادبیات را فدای تاریخ کرد و نه تاریخ را فدای ادبیات. به همین خاطر فکر میکنم نوشتن رمانهای تاریخی با نوشتن رمانهایی که صرفا در آنها سهم تخیل مطرح میشود، تفاوت فاحشی دارد. البته من در این رمان ضمن پرداختن به مسائل تاریخی، تا حدی واقعیات تاریخی را فدای واقعیات داستانی کردهام و واقعیات داستانی بر واقعیات تاریخی در «فوران» میچربد.»
در رمان «فوران» خواننده با فضاهای متفاوتی روبهرو میشود و تنوع فضای روایی در این اثر کاملا مشهود است. از محلهها و جادههای شهر گرفته تا بیمارستان شرکت نفت در این رمان به خوبی پیش چشم خواننده تصویر میشود:
«از گوشه پرده جاده سراسری شهر را نگاه میکنم. جادهای که از دروازه ورودی شهر شروع میشود، شهر را مثل یک هنداونه از وسط قاچ میکند و میگذرد. اینجا که من ایستادهام، جاده از سربالایی تیزی بالا آمده از کنار نرسهاستل گذشته و مثل کسی است که پا سست کرده و دارد نفس تازه میکند. چشمبسته هم میدانم که جاده تا کجاها میرود. کمی بالاتر از اینجا، دوشاخه میشود: دست راستش میرود طرف کلگه زرین و کاروانسرا، یکیاش هم راست میرود تا سالور و شسخ مندنی و تمبی، از پل تمبی میگذرد و تن میکشد تا هفتکل و خیلی جاهای دیگر. چقدر این راهها را رفتهام و آمدهام! چقدر دلم میخواهد یک مرتبه فقط یک مرتبه دیگر تمام این مسیرها را پیاده گز بکنم! میدانم که محال است.
سه ماهی است این جا هستم. بخش بیماریهای خونی بیمارستان مرکزی شرکت نفت.»
آذرآیین درباره نقش تجربیات زیستی خود در خلق این فضاها میگوید: «چون این رمان حاصل تجربیات زیستی من است و ممکن است که برای فرد دیگری قابل درک نباشد سعی کردم فضا را طوری رقم بزنم که برای خواننده غیربومی قابل درک باشد و در عین حال هم سعی کردهام که به آن فضاها وفادار باشم.»
این نویسنده درباره اولویت موضوعی و مکانی خود برای نوشتن نیز می گوید: «من درباره تهران هم نوشتهام «من... مهتاب صبوری» که از نشر روزنه منتشر شده اثری کاملا تهرانی است. هر موضوعی که ذهن مرا متاثر کند درباره آن خواهم نوشت چه درباره جنوب باشد چه جاهای دیگر مانند تهران. اما به نظرم اگر هر نویسنده مسائل مربوط به اقلیم خودش را بنویسد همیشه مطلب برای نوشتن خواهد داشت. در این باره همیشه از نویسندگان آمریکای لاتین مثال میزنم که با نوشتن از بوم و اقلیم خود جهانی شدند. ما کم از آمریکای لاتین نداریم و میتوانیم با بومینویسی جهانی شویم.»
رمان «فوران» آخرین اثر منتشرشده این نویسنده مسجدسلیمانی است که در 288 صفحه و 770 نسخه به قیمت 25000 تومان به تازگی از سوی نشر هیلا منتشر شده است.