فلسفه شوپنهاور، طبق معیارهای گشادهدستانه فلسفه قرن نوزدهم آلمان، فلسفهای مختصر و مفید است. او تنها یک اثر فلسفی نظاممند نوشت که «جهان همچون اراده و بازنمود» نام دارد. تسلط بر این اثر به معنای تسلط بر کل فلسفه شوپنهاور است.
تئودور آدورنو این فیلسوف را عبوس و بداندیش خطاب کرده است. برتراند راسل او را سطحی و کسی که چندان صادق نیست، میداند. اما آیریس مرداک او را شادکام، صادق و بخشنده معرفی کرده است.
کتاب «شوپنهاور» 9 فصل اصلی دارد که عبارتاند از: زندگی و آثار، متافیزیک: جهان همچون بازنمود، متافیزیک: جهان همچون اراده، متافیزیک: واقعیت نهایی، هنر، هنر(ادامه)، اخلاقشناسی، رستگاری و تاثیر و میراث شوپنهاور.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
شوپنهاور میگوید دیدگاه ابژکتیو نمایانگر روششناسی علم است. (او عقیده متعارف علوم معاصر را پیشبینی میکرد. یعنی این شرط که نتایج آزمایشگاهی دانشمندان باید برای دیگر دانشمندان تکرارشدنی باشد و این بدین معناست که آنها باید در محدوده دادههایی باشند که از نظرگاه ابژکتیو در دست است.) بنابراین، میتوانیم ناکامل بودن علم را توصیف کنیم ـ این واقعیت که علم درست در آن بزنگاهی که میخواهیم بدانیم جهان حقیقتا چیست یک «» صرف عرصه میدارد ـ به عبارت دیگر: ناکامل بودن نظرگاه ابژکتیو همین است، یعنی شکست آن در کشف سرشت نهایی چیزها.
اینها همه نشان از آن دارد که اگر بخواهیم به ژرفنای سرشت نهایی واقعیت برسیم، تنها یک پستو برایمان باقی است: نظرگاه سوبژکتیو. اما این نظرگاه چگونه در این کار یاریمان میدهد؟
مسئله جعبه سیاه
شوپنهاور میگوید بیایید، با در نظر گرفتن شناختی که از خودمان داریم، یک آزمایش فکری انجام دهیم. بیایید وانمود کنیم که ما هیچ شناختی از بدنمان و رفتارهای بدنمان نداریم، مگر شناختی که از نظرگاه ابژکتیو برایمان حاصل شده است....
این کتاب با 344 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 18 هزار تومان منتشر شده است.