گروه انتشاراتی ققنوس | سیندرلای غیرایرانی
 

سیندرلای غیرایرانی

کتاب ماه کودک و نوجوان

اشاره: مدتی پیش، بنا به ضرورتی به یکی از شماره‌های «پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان»1 مراجعه کردم. در آن جا مقاله‌ای درباره افسانه‌های سیندرلا نظرم را جلب کرد. نویسنده آن مقاله، در حاشیه متن خود درباره کتاب «سیندرلای ایرانی»، تالیف شرلی کلیمو، با لحنی دردمندانه نوشته بود که این متن «اصالت و صبغه ایرانی ندارد.» همین نکته، انگیزه تهیه و مطالعه آن کتاب و در نتیجه نوشته حاضر گردید. از این رو، نوشته خود را به پیشگاه آن بانوی محترم نویسنده که او را نمی‌شناسم، تقدیم می‌کنم. 
بارها این سخن را شنیده‌ایم که بازار ترجمه کتاب در ایران آشفته است. بسیاری از منتقدین و مترجمین کارآشنا، در موارد مختلف و به درستی، به این موضوع اشاره کرده‌اند. نگارنده ضمن تایید این سخن، اضافه می‌کند که آشفتگی مزبور در عرصه ادبیات کودک و نوجوان، به دلایل گوناگون، نسبت به سایر عرصه‌ها بیشتر و در نتیجه غم‌انگیزتر است. 
بررسی این موضوع که بی گمان یکی از دلایل آن، مسایل اقتصادی و بهره‌برداری مادی فراوان مترتب بر آن است، خود به تنهایی می‌تواند موضوع پژوهشی جدی قرار گیرد. کافی است نگاهی اجمالی به ترجمه‌های گوناگونی بیندازیم که پیوسته از «افسانه‌های برادران گریم» انجام می‌گیرد و در اختیار کودکان ایرانی قرار می‌گیرد. بررسی این ترجمه‌ها، از اختلاف جدی برخی از آن‌ها با متن اصلی نشان دارد که در حقیقت، گویای آشفته‌بازار یاد شده است. 
یکی از مصداق‌های بارز این آشفته‌بازار، انتشار کتابی به نام «سیندرلای ایرانی» است که اولین کتاب از مجموعه چهارجلدی مستقلی با نام عمومی «مجموعه داستان‌های سیندرلا» است. کتاب‌های بعدی ظاهراً روایت‌های مصری، روسی و کره‌ای از همین افسانه هستند. 
سیندرلا مشهورترین و احتمالاً محبوب‌ترین قصه‌های سحرآمیز است.2 روایت‌های متعددی از این قصه تاکنون در نقاط گوناگون دنیا ثبت و ضبـط شده3 که تعدادی از آن‌ها به فارسی نیز ترجمه شده است. به جز آنچه برای کودکان منتشر شده، می‌توان به دو روایت ایتالیایی به نام‌های «آب در سبد» و «خوشه خرما» اشاره کرد که ایتالو کالوینو آن‌ها را در کتاب خود نقل کرده است.4 
درباره این افسانه، پژوهش‌های فراوانی از زاویه‌های گوناگون انجام گرفته است. برخی منشا آن را مصر باستان و برخی به چین نسبت می‌دهند، ولی آن چه مسلم است، اصل این افسانه غیراروپایی است. 
در میان افسانه‌های ایرانی نیز افسانه‌ای وجود دارد که بیشتر با نام «ماه پیشونی» معروف است. کم‌تر مجموعه‌ای از افسانه‌ها را می‌توان سراغ گرفت که در ایران چاپ شده باشد و روایتی از «ماه پیشونی» در آن به چشم نخورد. تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد، قریب ششصد روایت از این افسانه در ایران ضبط و ثبت شده است. البته همه این روایت‌ها به مرحله چاپ و انتشار نرسیده‌اند. نگارنده پنج روایت از آن را در منطقه خوزستان، به زبان‌های فارسی و عربی، ضبط کرده است. 
افسانه «ماه پیشونی» در خطوط کلی خود و در برخی از روایت‌‌ها حتی در جزییات نیز با سیندرلا مشابهت دارد. مقایسه روایت‌های ایرانی با یکدیگر و با روایت‌های سایر ملل، یکی از مصادیق مهم افسانه‌پژوهی تطبیقی است که می‌تواند مورد توجه پژوهش‌گران قرار بگیرد. 
بررسی روایت‌های ایرانی این قصه، این نکته را روشن می‌کند که قریب به اتفاق آن‌ها هم از لحاظ ژرف ساخت (deep-structure) و هم از لحاظ روساخت (Surface-structure)5 منطبق با افسانه‌های ایرانی بوده و کم‌تر نشانی از تاثیر افسانه‌های سایر ملل را در خود دارند. 
متاسفانه آن چه در کتاب سیندرلای ایرانی ارایه شده، در اساس با این روایت‌ها متفاوت بوده و بیش از آن که با دنیای افسانه‌های ایرانی منطبق باشد، متاثر از افسانه‌های سامی است. 
خلاصه کتاب 
دختری در هنگام تولد، مادرش را از دست می‌دهد و به علت ستاره‌ای که بر گونه دارد، ستاره نامیده می‌شود. پدرش با زنی که دو دختر دارد، ازدواج می‌کند. نامادری به همراه دخترانش، عمه‌ها و دخترعموهای ستاره که با آن‌ها در یک خانه زندگی می‌کنند، با ستاره دشمنی می‌ورزند و او را به گونه‌ای مداوم آزار می‌رسانند. ستاره بخشی از پولی را که پدرش برای خرید لباس نوروزی و جشن بارعام شاهزاده مهرداد به او داده است، صرف گرسنگی خود می‌کند و بخشی دیگر را به پیرزن بی‌نوایی می‌دهد و سرانجام، باقیمانده آن را به خرید خمره کوچکی اختصاص می‌دهد که بعدها مشخص می‌شود خاصیت جادویی دارد. 
روز جشن که فرا می‌رسد ستاره به علت نداشتن لباس مناسب، نمی‌تواند همراه خانواده به کاخ شاهزاده برود. او در این هنگام، به خمره متوسل می‌شود. خمره جادویی نیز لباس و زیورآلات مناسب را برای وی تهیه می‌کند و ستاره در هیات شاهزاده زیبایی به جشن می‌رود، اما هنگام بازگشت، یکی از خلخال‌هایش گم می‌شود و از طریق همین خلخال، شاهزاده مهرداد او را می‌یابد و تصمیم به ازدواج با او می‌گیرد. 
در روز ازدواج، یکی از خواهران ناتنی ستاره، با دستیابی به خمره، ستاره را تبدیل به یک پرنده می‌کند، اما سرانجام شاهزاده مهرداد، پرنده را به حالت اول خود برمی‌گرداند. 
سحر ایرانی، سحر سامی 
یکی از تفاوت‌های اساسی افسانه‌های سحرآمیز ایرانی، با چنین افسانه‌هایی در فرهنگ سامی، به ماهیت و خویشکاری‌های شخصیت و عنصر سحر مربوط می‌شود. همان گونه که در جایی دیگر به این موضوع اشاره کرد‌ه‌ام6 شخصیت و عنصر سحر در افسانه‌های ایرانی قایم بالذات است؛ یعنی خودآگاهانه تصمیم می‌گیرد که چه عملی انجام دهد. 
نمونه‌های برجسته چنین برخوردهایی را در شاهنامه و سایر متون کلاسیک فارسی می‌توان سراغ گرفت. در داستان معروف اکوان دیو و رستم، زمانی که خواب بر رستم چیره می‌شود، اکوان دیو ظاهر می‌شود و پس از این که او را می‌گیرد و بر بالای دست می‌برد، از رستم می‌پرسد: 
یکی آرزو کن که تا از هوا 
کجات آید افکندن اکنون هوا 
سوی آبت اندازم ار سوی کوه 
کجا خواهی افتاد دور از گروه 
رستم فکر می‌کند که اگر دیو او را در کوه اندازد، نجات نمی‌یابد. 
اما چون کار دیو واژگونه است، به اکوان دیو می‌گوید: 
به کوهم بینداز تا ببر و شیر 
ببندند چنگال مرد دلیر 
اما دیو بی توجه به گفته و درخواست رستم عمل می‌کند: 
ز رستم چو بشنید اکوان دیو 
برآورد بر سوی دریا غریو 
به جایی بخواهم فگندنت گفت 
که اندر دو گیتی بمانی نهفت 
به دریای ژرف اندر انداختش 
ز کینه خور ماهیان ساختش 
در صورتی که در افسانه‌های سامی، معمولاً عنصر یا شخصیت سحر، تحت نفوذ و قدرت انسان‌ها قرار دارد و از خود اراده‌ای ندارد و متناسب با درخواست کسی که در تملک اوست، دست به عمل می‌زند. برای او تفاوتی نمی‌کند که صاحب و ارباب او فردی شریر یا انسانی خیرخواه و مظلوم باشد. 
بر همین اساس، در بیشتر روایت‌های «ماه پیشونی»، وقتی قهرمان افسانه با دیو رو به رو می‌شود، دیو به مثابه یک شخصیت مهم سحرآمیز، خود تصمیم می‌گیرد که بر پیشانی او ماه به وجود آورد و وقتی هم با خواهر بدجنس و ناتنی قهرمان رو به رو می‌گردد، باز هم خود تصمیم می‌گیرد که بر پیشانی او، نشانه‌ای از جسم خر ایجاد کند.7 
اما در افسانه‌های سامی این گونه نیست و برای نمونه، «انگشتر حضرت سلیمان» یا «سفره حضرت سلیمان»، متناسب با خواست و اراده کسی عمل می‌کند که در اختیار اوست؛ حتی اگر آن فرد اشیای مذکور را دزدیده باشد. از این ویژگی، می‌توان به عنوان یکی از شاخص‌های مهم در تشخیص افسانه‌هایی با ریشه ایرانی یا با بنیانی سامی استفاده کرد. ذکر این موضوع، نگارنده را وا می‌دارد تا به دو نکته اشاره کند. اول این که عناصر سحرآمیز سامی در افسانه‌های ایرانی، به دلایل فراوان از جمله مراودات و امتزاج فرهنگی، نفوذ قابل توجهی ندارند. به عبارت دیگر، از گفته‌های فوق نباید این نتیجه را گرفت که عناصر سامی در قصه‌های ایرانی وجود ندارد. دوم این که دیوها در افسانه‌های ایرانی، گاهی به دستور و خواست افراد انسانی عمل می‌کنند، اما در این وضعیت نیز ماهیت عمل آن‌ها آگاهانه بوده و با کارکرد عناصر و شخصیت‌های سحرآمیز افسانه‌های سامی متفاوت است. زیرا در وضعیت یاد شده، معمولاً دیو از ترس جان به دلایل دیگر، از قهرمان افسانه اطاعت می‌کند. 
در کتاب «سیندرلای ایرانی» عنصر سحرآمیز خمره‌ای است که ظاهراً «یک پری» در آن مخفی است. اگرچه خواننده هیچ گاه با تصویر پری رو به رو نمی‌شود. 
«خمره شروع کرد به لرزیدن و نوک انگشتان ستاره سوخت. ناگهان هوا پر از عطر خوشی شد. خمره پر شده بود از گل‌های سفید. نفسش بند آمد: «این معجزه است» بیرون خمره مثل همیشه بود، ولی داخل آن شاید یک پری بود.» 
البته در جایی دیگر، ستاره آشکارا به لیلا، خواهر ناتنی خود می‌گوید؛ «در خمره پری‌ای هست که کافی است آرزویم را به او بگویم» متناسب با افسانه‌هایی که ریشه‌ای سامی دارند، خمره هنگامی که در دست ستاره است، کارکردی مثبت و زمانی که به دست خواهران بدجنس و ناتنی او می‌افتد، کارکردی منفی و حتی علیه ستاره از خود بروز می‌دهد؛ تا جایی که باعث نابودی موقتی ستاره می‌شود: «وقتی ستاره با ملکه در باغ قصر قدم می‌زد، خواهرهایش مخفیانه به اتاقش رفتند و در صندوقش را باز کردند و خمره کوچک را برداشتند. لیلا کوزه را بالا نگهداشت و به آن دستور داد «گوش کن! ما می‌خواهیم ستاره برای همیشه از این جا برود. راهی به ما نشان بده که ما را از شرش خلاص کند.» 
حتی اگر نخواهیم به سایر اجزای کتاب بپردازیم، همین نکته، غیرایرانی بودن این روایت را نشان می‌دهد. 
تصاویر کتاب 
تصاویر کتاب نیز بیش از هر چیز یادآور دربار «هارون الرشید» در کتاب «هزار و یک شب» یا به قول اروپایی‌ها کتاب «شب‌های عربی» است. از میان همه تصاویر، فقط به یکی از آن‌ها اشاره می‌کنیم که مربوط به شکل و قیافه «شاهزاده مهرداد» است. 
آن چه از «شاهزاده مهرداد» تصویر شد، در همه اجزای آن کاملاً منطبق با مردان عرب بوده که از جمله می‌توان به محاسن او اشاره کرد که به زیبایی آرایش شده است. اگر این قصه، آن گونه که شرلی کلیمو گفته، بازمانده از هزار افسانه کهن بوده و شخصیت مهرداد، بازآفرینی یکی از شاهزادگان ایرانی پیش از اسلام است، باید گفت که این تصویر هیچ گونه انطباقی با چنان شخصیتی ندارد. 
در همه اسناد تاریخی، بر اصلاح صورت از سوی ایرانیان باستان تاکید شده است. در ترجمه تاریخ طبری، معروف به تاریخ بلعمی و در «ذکر پادشاهی پرویز»، فصلی تحت عنوان «نسخت نامه پیغامبر علیه السلام که سوی خسرو پرویز نوشته بود» آمده است که در این زمینه بسیار راه‌گشاست. بر اساس این گزارش، وقتی حضرت محمد (ص) به پیامبری برگزیده می‌شود، نامه‌ای به خسرو پرویز می‌نویسد و او را به دین اسلام دعوت می‌کند. خسرو پرویز از این نامه برآشفته می‌شود و نامه‌ای به کارگزار خود «باذان»، در یمن می‌نویسد و به وسیله دو پیک برای او ارسال می‌کند: 
«... و رسولان را بفرمود که نخست به مدینه شوید و این مرد را سوی من خوانید تا من سخن وی بشنوم. اگر بیاید، با او بازگردید...پس هر دو رسول برفتند و سوی پیغامبر شدند. ریش‌ها بسترده و سبلت‌ها دراز کرده. پیغامبر علیه‌السلام چون ایشان را بدید، عجب آمدش و گفت، چرا چنین کردید؟ گفتند خدایگان ما، ما را گوید. امرنا ربنا ان ننقص اللحیه و نعفوا عن الشوارب. 
پیغامبر گفت: امرنی ربی ان اقص الشارب و اعفو اللحیه. مرا خدای عزوجل چنین فرمود تا سبلت بسترم و ریش عفو کنم.»8 
سایر تصاویر کتاب نیز در عدم انطباق با فرهنگ ایرانی، دست کمی از تصویر «شاهزاده مهرداد» ندارند، اما نگارنده برای پیشگیری از اطاله کلام، از بحث درباره آن‌ها خودداری می‌کند. 
با توجه به آن چه گفته شد، این متن تفاوت‌های اساسی با روایت‌های گوناگون «ماه پیشونی» (یا به تعبیری سیندرلای ایرانی) دارد. به همین دلیل، نگارنده این سطور نمی‌تواند هیچ توجیه قابل قبولی در ترجمه و انتشار چنین متنی را برای خود تصور کند. آیا بی‌اطلاعی از ادبیات شفاهی ایران و دنیای رنگین افسانه‌های آن، علت چنین کاری بوده است یا این که بنا به مثل مشهور «مرغ همسایه غاز است» مترجم و ناشر تصور کرده‌اند که هم چون کالاهای صنعتی، نوع اروپایی نسبت به نمونه ایرانی از استحکام بیشتری برخوردار است؟ 
متاسفانه این موارد، خوش‌بینانه‌ترین تصوراتی است که انسان می‌تواند از این اقدام ناصواب داشته باشد. در هر حال، نقد و بررسی فعال چنین اقداماتی بیش از هر چیز به سلامت کار نشر یاری می‌رساند. ای کاش صاحب همتی سایر روایت‌های این مجموعه (روسی، مصری و کره‌ای) را با دقت مورد بررسی قرار می‌داد. ای بسا آن روایت‌ها نیز وضعیتی مشابه «روایت‌ ایرانی» این مجموعه داشته باشند. 
بعد از تحریر: یادآوری این نکته را ضروری می‌دانم که بخش‌هایی از روایت مورد بحث، مشابهتی کامل با قصه‌ای اندلسی، به نام «مادر زن شیطان»9 دارد. با توجه به این که اندلس، قرن‌ها تحت سیطره اعراب بوده، شاید بتوان این تشابه را نیز به عنوان یکی دیگر از دلایل سامی بودن آن روایت محسوب کرد. 
پی‌نوشت: 
1- پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، شماره 33 و 34، تابستان و پاییز 1382، نمود کلیشه‌های جنسی در افسانه‌های سیندرلا، صفیه امیرحسینی 
2- افسون افسانه‌ها، برنو بتلهایم، ترجمه اختر شریعت‌زاده، نشر هرمس 
3- برخی از این روایت‌ها عبارتند از: کتی لباس چوبی (نروژی)، لنگه کفش بلوری (فرانسه‌ای)، سیندرلا (آلمانی)، واسیلیای زیبا (روسی)، نامادری پلید (کشمیری) 
4- افسانه‌های ایتالیا، ایتالو کالوینو، مترجم محسن ابراهیم؛ انتشارات نیلا، تهران 1378، صفحات 137 و 497 
5- این اصطلاحات را از استاد ارجمند، دکتر سعید حمیدیان وام گرفته‌ام (ر.ک.درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، نشر مرکز، 1372 ص 36) 
6- کتاب ماه ادبیات و فلسفه شماره 80 و 81، خرداد و تیر 1383، فلک نازنامه و ادبیات شفاهی ایران، محمد جعفری (قنواتی) 
7- برای روایت‌های مختلف ماه پیشونی، می‌توان به کتاب‌های زیر مراجعه کرد: 
الف) افسانه‌ها، صبحی مهتدی، انتشارات جامی، ماه پیشونی 
ب) قصه‌های ایرانی، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، انتشارات امیرکبیر، ماه پیشونی 
ج) فرهنگ عامیانه سیرجان، مهری موید‌محسنی، مرکز کرمان‌شناسی، ماه پیشونی 
د) افسانه‌های اشکوربالا، کاظم سادات اشکوری، انتشارات مرکز، مردم‌شناسی و فرهنگ عامه ایران، ماه پیشانی 
هـ) فسون فسانه، فرزانه سجادپور، انتشارات سپیده سحر، ماه پیشونی 
و) افسانه‌های شمال: سیدحسین میرکاظمی، انتشارات روزبهان، ماه پیشانی 
ز) چهارده افسانه از افسانه‌های روستایی ایران، حسین کوهی کرمانی 
ح) افسانه‌ها و متل‌های کردی، علی اشرف درویشیان، نشر چشمه، ماه پیشانی 
ط) فرهنگ مردم کرمان، لوریمر، به کوشش دکتر فریدون وهمن، بنیاد فرهنگ ایران، فاطیکو 
ی) نمونه‌هایی از قصه‌های مردم ایران، افشین نادری، نشر قصه، دختر ماه و ستاره 
ک) افسانه‌های آذربایجان، صمد بهرنگی و بهروز دهقانی، انتشارات دنیا، فاطمه خانم 
ل) افسانه‌های لری، داریوش رحمانیان، نشر مرکز، ننه‌ماهی 
8- تاریخنامه طبری، گردانیده منسوب به بلعمی، به تصحیح و تحشیه محمد روشن، انتشارات سروش، مجلد دوم ص 826 
9- قصه‌ها و افسانه‌های اسپانیا، م. سویه، ترجمه حسن سروقد، انتشارات جاودان خرد، مشهد 1377، ص 41
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه