تهران _6تیر 1384 _ خبرگزاری میراث فرهنگی
کتاب هزار و یکسال نویسنده: نجیب محفوظ/ ترجمه: جواد سید اشرف: کمتر کسی است که با کتاب «هزار و یک شب» از بزرگترین آثار ادبی فرهنگ اسلامی آشنایی نداشته باشد. این کتاب از جنبههای مختلف اساطیر، آداب و سنن و باورهای مردمی، روانشناسی، جامعهشناختی، شرقشناسی، مردمشناسی و ... مورد توجه است. اما «نجیب محفوظ» نویسنده معاصر عرب، در کتاب «شبهای هزار و یک شب» از منظر خاصی به این کتاب نزدیک میشود. آن وجه جامعهشناختی اثر یا به عبارت بهتر روانشناسی اجتماعی مخاطب اثر است. محفوظ با شرح قصههایی که ملهم از «هزار و یک شب»، از ساختار کلی افسانههای شرقی پیروی میکنند، به نوعی استحاله دگرگونی و سپس استعلای عناصر تشکیلدهنده جوامع انسانی را به تصویر میکشد. در قصههای او برای هر یک از عناصر جامعه، شخصیت ما به ازایی به شکل مبدل وجود دارد. سلادن، وزیر، جلاد، زنان، عاشقان و معشوقان، جنیان و دیوان، همگی تمثیلی از عناصر پویای جامعه امروز هستند. قصهها در محتوای آشکار خود، دقیقا بافت افسانهای هزار و یک شب را در قالبی نو روایت می کنند. مبارزه خیر و شر، سیاست، مکر و حیله آدمها، تاثیر متافیزیک و نفوذ موجودات ماورایی بر زندگی انسانها و تلاش برای پیروزی حق و حقیقت و پیروزی و شکست مداوم جان آدمی از عناصر اصلی محتوای آشکار قصهها هستند. اما نجیب محفوظ با رمزگشایی مجدد قصههایش، به دنبال کشف محتوای نهانی قصههای هزار و یک شب است. صحنهآرایی و فضاپردازی قصههای او به نحوی است که خواننده با کشف رمزها به بررسی ساختارهای گوناگون جامعه و تاثیر آن بر تحول آدمی میپردازد و بخش عظیمی از ناخودآگاه جمعی را باز میشناسد و در عین حال بسیاری از نظریات جامعهشناسی معاصر را در قصهها تشخیص میدهد. اساسا یکی از ویژگیهای افسانههای هزار و یک شب، تاویل ضمنی ناخودآگاه بشری است. این افسانهها با ساختاری رمزآمیز و رویاگونه، بشر را در درک مفاهیم ناخودآگاه و صورتهای مثالی وجود خویش یاری میکنند. عنصر «تداعی آزاد» که چون پلی ارتباطی قصهای را به قصه دیگر و شخصیتی را به شخصیت دیگر مربوط میکند، در مکتب روانکاوی یا «پسیکا آنالیز» «فروید»، عاملی برای کشف محتویات ناخودآگاه است. در هزار و یک شب نجیب محفوظ، دیگر این ناخودآگاه فردی مخاطب نیست که باید مورد کشف و کنکاش قرار بگیرد، بلکه عناصر مثالی ناخودآگاه جمعی است که در هر جامعه بشری و در میان همه انسانها وجود دارد. اخلاق اعتدال و میانهروی، تلاش بشر برای بهبود زندگی خود و دیگران، تلاش برای دستیابی به عشق و عاطفه، بیداری وجدان جمعی، سابقه عرفانی روح بشر، همه و همه در قصههای غیب محفوظ رنگ و بویی معاصر پیدا میکند و در عین حال، این ویژگیها مختص فرد خاصی نیست، بلکه اساسا به نوع بشر تعلق دارد و لذا هزار و یک شب نجیب محفوظ همچون آسیبشناسی جوامع انسانی، تصویری پویا و در عین حال پرخون و خشن از گذر جوامع انسانی از بدویت به الوهیت ارایه میدهد و سیر حقیقتجویی را در آدمها به بهترین شکل نشان میدهد. جامعه ایدهآل یا اتوپیای نجیب محفوظ در پایان کتاب با تزکیه درستکاری شهریار و رسیدن به یک فضای مدنی دموکراتیک و در عین حال اسلامی امکانپذیر است. جامعهای که در آن اعتقاد و ایمان انسانها بازیچه سلیقهها و عوامل نفسانی نمیشود و مفهوم مجازات و تنبیه کاملا درونی و فردی است. از این نظر، قصههای نجیب محفوظ در شبهای هزار و یک شب هر چند سرشار از مکر جنیان و یا موجودات نابکار و یا قصههای دلپذیر عشق و مقام و معجزه است، اما در نهایت انسان را متوجه واقعیتی فراتر از واقعیت محدود زندگی روزمره میکند و آن آموختن سر عشق و ایمان چیستجویی است و اینکه اساسا همزیستی مسالمتآمیز در یک جامعه بدون آموختن سر عشق و سرسپردگی به خالق مخلوقات امکانپذیر نیست. نجیب محفوظ تلاش برای رسیدن به حقیقت را انگیزه اصلی همه آدمهایش قرار میدهد و با طرح قصههای غریب، اخلاقگرایی نوینی را بنیان میگذارد. اخلاقگرایی که براساس تلاش و حرکت آدمها برای رسیدن به حقیقت، شکل میگیرد. انسان با تمام ضعفها و قدرتهایش مقابل نویسنده حاضر است. اما این انسان است که میتواند شهرزاد وجود خویش باشد و روح خود را در گذر از فرآیند کیمیاگری، با مفاهیم عمیقتری از هستی الفت دهد. شاید بزرگترین نتیجه اخلاقی نجیب محفوظ یکی از جملات پایانی کتاب در وصف شهریار دگرگون شده باشد، آنجا که میگوید: «زمان با عشقورزی و اندیشه و غور سپری شد. عبادت نیز دقت خاص خود را داشت و با پایکوبی و ذکر و سماع همراه بود. و آنجا که شهریار بنا به تمنای دل، از موقعیت جدید خود جدا میافتد، عبدالله عاقل به او میگوید: «حقیقت، چون زنی حسود بر سر راه پویندگانش سنگ میافکند، از رشک و غیرت حقیقت همین بس که دایما راه میبندد و سد میسازد تا دست کسی به آن نرسد. انسان را در کویر حیرت سرگردان میسازد و در دریای تردید غرق میکند. از آن کس که گمان میبرد به مقصد رسیده است، فاصله میگیرد و به آن کس که گمان میبرد، از آن دور شده، نزدیک میشود. حقیقت دستنیافتنی ناگزیر و گریزناپذیر است ...» و شاید همین گریزپایی حقیقت است که باعث میشود نویسندهای چون نجیب محفوظ با ابراز افسانههای شرقی به سوی کشف و شناخت آن قدم بردارد و با بهرهگیری از الگوهای قصههای هزار و یک شب در صدد کشف ابعاد تازهای از انسان و جوامع بشری باشد و این کار را به مدد ساختار شیرین قصههای شرقی و استفاده مناسب از گرهافکنی و گرهگشایی افسانهها به بهترین شکل انجام میدهد.