گروه انتشاراتی ققنوس | زندگی در شکاف میان داستان
 

زندگی در شکاف میان داستان

نگاهی به کتاب سرگذشت ندیمه 

روزنامه شرق

مارگارت اتوود از مشهورترین نویسندگان کانادایی است که آثارش به سی و سه زبان زنده دنیا ترجمه شده است. او در سال 1939 در شهر اتاوا کانادا به دنیا آمد و در سال 2000 جایزه بوکر را از آن خود کرد. تا امروز بیش از سی کتاب شعر، داستان و نقد از اتوود منتشر شده است. 
«عروس فریبکار» عنوان اولین رمانی است که از این نویسنده به زبان فارسی در سال 1380 توسط نشر ققنوس به چاپ رسید. این کتاب برنده جایزه معتبر گیلر کانادا و جایزه پره‌مییو مانده‌لو ایتالیا شد. همچنین نامزد دریافت جایزه بوکر انگلستان، جایزه اورنج و جایزه ادبی بین‌المللی دوبلین، ایم‌پک بود. مارگارت اتوود از کشورهای مختلف دنیا از جمله انگلستان، ایتالیا، فرانسه، سوئد، نروژ و کانادا جوایز و عنوان‌های افتخاری زیادی دریافت کرده است. 
**** 
سرگذشت ندیمه خاطرات ندیمه‌ای به اسم افرد در دوران حکومت تئوکراتیک جلید است. اتوود در این کتاب در پایان قرن بیستم در آمریکا حکومتی بنا می‌کند که در آن قدرت در دست گروهی فرمانده است که از نخبگان جامعه آن روز به شمار می‌روند. در این جامعه دولت حاکم اعلام کرده که ازدواج دوم زنا محسوب می‌شود و از این راه زنان بسیاری را دستگیر و به بهانه عدم صلاحیت اخلاقی آنان، فرزندانشان را مصادره کرده و در اختیار زوج‌های بی‌فرزند از طبقه بالا که مشتاق تداوم نسل خود هستند قرار می‌دهد. این زنان به عنوان ندیمه به استخدام فرماندهان درمی‌آیند و برای زاد و ولد به بیگاری کشیده می‌شوند. به این ترتیب مردان صاحب نفوذ در رژیم که صاحب یک یا دو فرزند سالم می‌شدند به موقعیت برتری دست می‌یافتند. 
افرد قهرمان این کتاب نیز یکی از زنانی است که به بیگاری گرفته شده است. قصه، قصه رنج زنانی است که از زندگی خود، همسر و فرزندانشان دور افتاده‌اند. اینان حتی هویت خود را نیز از دست داده‌اند. کسی ندیمه‌ها را به نام واقعی نمی‌شناسد، آنها به اسمی صدا می‌شوند که اربابان روی‌شان می‌گذارند. همه چیز از صبح روزی شروع می شود که حساب بانکی زنان در شهر مسدود می شود و قرار بر آن است که به حساب همسرانشان منتقل شود. پس از آن زنان حق رفتن به سر کار را ندارند. حق خواندن، نوشتن، دانستن، هیچ و هیچ. داستان، قصه، روزنامه، دوست، همسر، درد دل و گله کردن همه و همه قدغن و پس از مدتی رویایی می‌شود که می‌توان به آن خندید. البته بهتر آن است که آن را کابوسی دهشتناک خواند در بخشی از کتاب ندیمه می‌گوید: «ما مردمی بودیم که در نشریات نشانی از ما نبود. ما در حاشیه سفید روزنامه‌ها زندگی می‌کردیم. ما در شکاف‌های میان داستان‌ها زندگی می‌کردیم.» سرگذشت ندیمه قصه آدم‌هایی است که همه چیز برایشان به آرزویی تبدیل شده است. عمق این حسرت به حدی است که کوچک‌ترین توجهی آنان را شاد می‌کند، حتی اگر این توجه بدون اجازه وارد اتاقشان نشدن و در زدن باشد. وقتی کورا یکی از مستخدمین خانه برای افرد ندیمه داستان ظرف غذایش را می‌برد و قبل از ورود به اتاق در می‌زند، ندیمه این حرکت را اینگونه بیان می‌کند که «این کارش یعنی این که می‌داند هنوز ذره‌ای از آنچه زمانی خلوت و تنهایی می‌نامیم باقی مانده است.» 
اتوود به زیبایی به بیان لحظه‌های تنهایی و خلوت ندیمه‌ها می‌پردازد. به خواست‌های کوچک آنان از همه چیز محروم شده‌اند. فضای رمان فضایی سنگین و تیره است همراه با خوف و هراس. هراس از مجازات‌هایی که برای متخلفان در نظر گرفته شده است. شکنجه، شلاق و اعدام کوچک‌ترین مجازات هایی است که در جلید برای متخلفان در نظر گرفته می‌شود. هر روز بر روی دیوار اصلی شهر جسد چندین مرد یا زن اعدام شده آویزانند. مراسم پاکسازی، لگدمال و ... از جمله مراسمی است که در آن مجازات‌های سنگین برای کسانی که خلاف قوانین جامعه عمل کرده‌اند در نظر گرفته شده است. نویسنده رنج مردم را به پررنگ‌ترین حالت ممکن بیان می‌کند. رنج زنان و مردان در طبقات مختلف. در شهری که اتوود به تصویر کشیده است مردان و زنان ندیمه و غیرندیمه، فرمانده، همسر فرمانده هیچ کدام احساس خوشبختی نمی‌کنند. 
سرزمین اتوود سرزمینی است که خوشبختی در آن معنایی ندارد. فرماندهان در اتاق‌های خود مجلات و کتاب‌هایی را از گذشته مخفی کرده‌اند تا با آن دل ندیمه‌ها را به دست آورند. زنان فرمانده فقط در انتظار کودکی هستند که ندیمه‌ها برایشان بیاورند تا بتوانند خود را از وجود آنان در خانه راحت کنند. ندیمه‌ها نیز یاد گرفته‌اند تمام حواس خود را نسبت به هر چیز پنهان کنند و به صورت کالایی در خدمت باروری جامعه درآیند؛ چرا که جز این چاره‌ای ندارند. در میان همه تلخی‌ها، سیاهی‌ها و زشتی‌هایی که اتوود به خواننده‌اش تحمیل می‌کند، زبان طنزی که در رمان به کار برده، به قدری دلنشین است که هاله‌ای کم رنگ بر روی آنها می‌کشد. همچنین نور امیدی که در ذهن آدم‌های داستانش وجود دارد نوید آن را می دهد که روزی همه چیز به حال اول برگردد. هنگامی که افرد از مراسم لگدمال کردن مردی که به جرم بی‌اخلاقی توسط ندیمه‌ها لگدکوب می شود بازمی‌گردد خوف و هراس و ناامیدی همه وجودش را فراگرفته است. در آن زمان می‌اندیشد که زندگی‌اش پوچ و عبث است ولی بلافاصله شور زندگی به سراغش می‌آید و تنفس و زندگی را به مرگ و نیستی ترجیح می‌دهد. در جایی دیگر زمانی که ندیمه ها دور تخت جنین که زایمان کرده و بلافاصله نوزادش را به همسر فرمانده‌اش سپرده‌اند حلقه می‌زنند کودک مأیوسانه می‌گرید، اشک‌های مفلوکی دل‌سوخته. با این همه دیگر ندیمه ها شادند. این برای آنان یک پیروزی است. برای همه آنها، چرا که کار آنها همین است و این موفقیتی است. چرا که جنین را به مستعمرات نمی‌فرستند و هرگز انگ اجاق‌کور به او نمی‌خورد. این پاداش اوست. 
قهرمان داستان و دیگر شخصیت‌های داستانی رمان اتوود همگی زنانی هستند که هر یک به تناسب به آنان پرداخته شده است. نقش مردان در این میان کمرنگ بوده و جای زیادی را اشغال نمی‌کند. البته نویسنده به راحتی از کنار مردان نمی‌گذرد و شخصیت‌های مذکر داستانش را نیز به زیبایی برای خواننده معرفی می‌کند. 
چیزی که آدم‌های رمان اتوود به آن نیازمندند چشم‌اندازی پرسپکتیو است. توهم عمق، که زاده قاب است، ترتیب اشکال مختلف روی سطحی صاف عمیقاً ضروری است، در غیر این صورت فقط دو بعد باقی خواهد ماند. در زندگی صورتتان به دیوار کوبیده خواهد شد. همه چیز در یک پیش‌زمینه عظیم غرق خواهد شد، پیش‌زمینه‌ای از جزئیات، تصاویر بزرگ و نزدیک، موها، توده روتختی‌ها، مولکول‌های صورت. همه و همه. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه