گروه انتشاراتی ققنوس | زنده ای در شهر مردگان: نگاهی به رمان «پدرو پارامو»: ایبنا
 

زنده ای در شهر مردگان: نگاهی به رمان «پدرو پارامو»: ایبنا

خبرگزاری ایبنا:7 مرداد 1388 ساعت 14:45 

.خوان رولفو و اثر ماندگارش «پدرو پارامو» حالا دیگر نیازی به معرفی مجدد ندارند زیرا نام این نویسنده واین اثر امروزه به عنوان اسطوره های ادبی در ذهن خوانندگان جدی ادبیات داستانی حک شده است._ 

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) : پدرو پارامویکی از برجسته ترین رمان های وهمی جهان است که تا کنون نوشته شده ،این اثر به عنوان یکی از آثار شاخص ادبیات آمریکای لاتین دارای چنان غنایی درامر روایت است که هیچ گاه رنگ کهنگی به خود نمی گیرد، زیرا موضوعی که نویسنده با تکیه بر آن به خلق اثر پرداخته مفهومی ازلی و ابدی دارد،مفهومی با درون مایه مرگ. 
شروع رمان پدرو پارامو که خواننده در همان ابتدا با آن درگیر می شود یکی از بهترین شروع های ادبیات داستانی است:«من به کومالا آمدم چون به من گفتند که پدرم ،پدرو پارامو نامی این جا زندگی می کرد...» 
خوان پرسیادو بنا به قولی که به مادر در حال احتضارش می دهد پا درراهی پر رمز و راز می گذارد تا نشانی از پدرش یعنی پدرو پارامو بیابد،راهی که به جهان مردگان منتهی می شود و او در بدو ورود به شهر خیالی ساخته نویسنده یعنی «کومالا» بدون آن که خودش بداند با سایه هایی برخورد می کند که همگی پدرش را می شناسند. 
خوان رولفو با استادی تمام تصویری درخشان ازاشباحی سرگردان ارائه می دهد که در نوع خود بی نظیر است،او دلهره های شخصیت نخست را به گونه ای می سازد که خواننده را به درون خود می کشد،ساخت و ساز داستانی پدرو پارامو به گونه ای است که خواننده بیش از شخصیت نخست فضا را در می یابد و چندین گام جلو تر از او حرکت می کند. 
زمانی که خوان پرسیادو به کناره های شهر کومالا می رسد با شخصیتی برخورد می کند که با تمام ملموس بودن ویژگی های یک شبح را دارد زیرا او از همه چیز آگاه است:«اسم آن روستای پائین چیست؟» 
«کومالا،کومالا آقا» 
«واقعا آن جا کومالاست؟» 
«بله آقا» 
«پس چرا مثل شهر ارواح است؟» 
«مردم این جا روزگار بدی داشتند آقا.» 
همین گفت و گوهای ساده وتاکید نویسنده بر همه چیز دانی مرد مرموز به خواننده می فهمانند که با کاری متفاوت سروکار دارد و او برای حفظ تسلسل ذهنی خود باید با دقت بیشتری با کاربرخورد کند. 
خوان رولفو در پدرو پارامو به گونه ای عمل کرده که کمترین خطا در امر نویسندگی را دارد،او با پناه بردن به دنیایی ماورائی همه سوالات احتمالی از قبیل این که خوان پرسیادو به رغم نا آگاهی از محل زندگی پدرش چگونه یک راست سر از کومالا در می آورد و مادر او به رغم گذشت صدها سال از مرگ شوهرش چگونه هنوز زنده است را مهار می کند. 
نکته قابل توجه در رمان پدرو پارامو این است که راوی با دیدگاهی کاملا رئالیستی با جهانی مربوط به جهان مردگان مواجه می شود و تا میانه های رمان هرگز متوجه این نکته نمی شود. 
خواننده در خلال این اثر در می یابد که مردگان ازآن جهت او را به جهان خود راه داده اند که می دانند راه بازگشتی برایش وجود ندارد و بر همین اساس او هم از همان ابتدا یکی از اشباح سرگردان است و تنها تفاوت او با دیگران زنده بودن اش است،زنده بودنی که زیاد دوام نمی آورد. 
خوان پرسیادودر زمان اقامت اش در کومالا موفق می شود به تمام رازهای زندگی و مرگ پدرش پی ببرد اما او هرگز نمی تواند دانسته هایش را از مرزدنیای مردگان بیرون ببرد و تلاش های او برای خروج از این برزخ به جایی نمی رسد. 
خواننده ای که قرار است برای اولین بار با رمان پدرو پارامو مواجه شود هرگز نباید ذهنیت خود را در دانستن همه موارد تشکیل دهنده رمان معطوف کند زیرا این عمل هرگز رخ نخواهد داد،رازماندگاری پدرو پارامودر این است که باید به یکی از کتاب های بالینی خواننده تبدیل شود یعنی این که برای فهم هرچه بیشتر آن می بایست هربار از یک زاویه مورد مطالعه قرار گیرد. 
یکی از مواردی که اغلب منتقدان حوزه ادبیات داستانی در مورد این رمان بر آن باور دارند شیوه بدیع نویسنده در ساخت و ساز فضایی «گوتیک» است،فضایی آکنده ار هراس های مضاعف که در نهایت به وحشت راوی و مرگ او منجر می شوند. 
 
یکی دیگر از نکاتی که باید هر خواننده هنگام خواندن این اثر به آن توجه کند این است که همه اشخاص حاضر در اثر به گونه ای درگیر پیدا کردن پدرو پارامو هستند ،یعنی اغلب آن ها خود را نوادگان یا فرزندان اومی دانند،نکته ای که از همان ابتدا با زیرکی تمام به خواننده منتقل می شود:«....نگاه کنید ،آن کوه را می بینید؟آن یکی که مثل مثانه خوک است؟خوب آن جا را نگاه کنید،گردنه کوه را می بینید؟حالا به آن طرف نگاه کنید،آن کوه را می بینید که آن طرف است؟خوب همه این ها مدیالوناست،هرچه می بینید همه اش ملک پدرو پاراموست،او پدر ماست،اما ما کف اتاق روی یک تکه حصیر به دنیا آمدیم،خنده آور است که خودش تک تک ما را غسل تعمید داده ،شما را هم غسل تعمید داده،نداده؟ 
«خبر ندارم» 
جایتان توی جهنم است.» 
«چی گفتید؟» 
«گفتم داریم می رسیم آقا.» 
«می دانم اما روستا را چه می گویید؟انگار کسی تویش نیست» 
«ظاهرش را نبینید ،همین است که گفتید،دیگر کسی آن جا زندگی نمی کند» 
«پدرو پارامو چی؟» 
«پدرو پارامو سال ها پیش مرده» 
چاپ دوم رمان پدرو پاراموسال 1387در شمارگان 1650 نسخه و قیمت 2800 تومان توسط انتشارات آفرینگان عرضه شده است. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه