گروه انتشاراتی ققنوس | رونمایی از شاهنامه نقالان در بریزبن استرلیا
 

رونمایی از شاهنامه نقالان در بریزبن استرلیا 1397/4/31

 

این رونمایی در شامگاه روز سی ام ماه جون (۹ تیر ماه) در   از سوی گروه فرهنگی ی شهاب (شبهای ادب و هنر بریزبن) در تالار دانشگاه گریفیث بریزبن استرالیا برگزارشد و شامل سخنرانی  ویراستار کتاب شاهنامه ی نقالان و پرسش و پاسخ و موزیک ایرانی (سنتور) بود

 

 

سیری در پیشینه ی نقّالی در ایران

*

  بررسی ی کوتاهی در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ی ایران - سیری وارونه در تاریخ، از اکنون تا هزاره های دور و گم شده و آشنایی با کوششها و دست آوردهای بر جا مانده از داستان سرایان گمنام و ناشناخته و نگاهی به واپسین کوشش به کار آمده در این راستا: شاهنامه ی نقالان، نقل و نگارش مرشد عبّاس زریری اصفهانی در هشت دفتر با 3871 صفحه - انتشارات ققنوس، تهران - 1396.

 

***

   همه ی ما چیزهایی از نقل ونقالی در فرهنگ توده ی ایرانیان،شنیده ایم و شاید هم تا کنون توفیق حضور در یک مجلس نقالی و گوش سپردن به آوای گرم و پرشور نقال را در یک قهوه خانه یافته باشیم و یا - دست کم - خواندن روایت های تا کنون نشریافته از روایتهای نقالان را یافته باشیم. 

امّا بی گمان از پیشینه و سیر ِ پدیداری ی این شاخه از هنر و ادب ایرانیان و چه گونگی ی شکل گیری و نحوه ی انتشار آن در میان مردم، آگاهی های زیادی نداشته ایم؛ چرا که در همه جا در دسترس همگان نبوده است و به سبب انتشار آن تنها به شکل زبانی/شفاهی، آن هم در قهوه خانه ها و برای مردان (بیشتر از گروههای کارگر)، بیش از نیمی ازمردم، یعنی زنان، یک قلم از آن بی بهره بوده اند و از مجموع مردان هم شمار نه چندان زیادی که امکان و فرصت حضور در قهوه خانه را داشته اند، با آن  آشناشده اند و اندوخته ای ذهنی از آن دارند.

از سوی دیگر، تا دوران ما متنهای چاپ شده و نشریافته ای از دست آوردهای نقالان در میان نبوده است تا همگان بتوانند در هر جا از آنها بهره گیرند.

نقالان، مردان هنری شفاهی بوده اند و انتشار هنرشان، موکول به شرایطی ویژه بوده است. به همین سبب، از سرتاسر تاریخ ما، تنها سه دست نوشت نقالی، بر جا مانده است که دو تای آنها پیشتر به چاپ رسیده است؛ یکی دست نوشت برحامانده  از نقالی گمنام از روزگار ناصرالدّین شاه قاجار در کتابخانه ی مجلس در بهارستان که اقایان مهران افشاریم و مهدی مداینی، آن را ویراسته اند و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یک جلد، نشرداده است و دیگری متنی از دوران سلطان حسین صفوی در کتابخانه ی زنده یاذ استاد مجتبی مینوی که آقای دکتر سجّاد آیدنلو استاد دانشگاه اورمیه در آذربایجان باختری در سه دفتر ویراسته و نشرداده است و سرانجام متن تدوین کرده ی زنده یاد مرشد عبّاس زریری اصفهانی آن  را بر اساس طومار-های فراهم آورده ی خود در 999   صفحه ی پُر و پیمان (30 در 40 سانتیمتر) نگاشته و من از سال 1350 دل مشغول ِ ویرایش آن بوده ام و انتشارات ققنوس، آن را با 3871 صفحه در قابی فراگیر 5 دفتر، نشرداده است و چندی پیش در تهران، نشست رونمایی ی پرشوری با حضور گروهی از دانشگاهیان و فرهنگیان و سخنرانی ی آقای دکتر ابوالفصل خطیبی، عضو فرهنگستان ایران، برای آن، برگزارشد و دومین رونمایی ی آن در جهان، همین است که امشب به همت آقای دکترمحمود نکویی و همگامانشان در گروه شهاب (/شبهای هنر وادبیّات بریزبن) در این جا (تالار دانشگاه گریفیث برگزارمی شود و حضور پرشور شما درآن، غنیمت و مایه ی سپاسگزاری است.

شود.  

***  

 

پیشینه ی هزاران ساله ی نقل زبانی ی روایتهای فرهنگی در تاریخ  و یادمانهای کهن ایرانی

 

آنچه سخن امشب ما بر سر آن است، در تاریخ سده های اخیر ایران، نقل و نقالی خوانده شده است و مقصود از آن، بازگفتن و نمایش زبانی ی داستانهای کهن ایرانی، بیشتر پهلوانی با رگه هایی از گرایش به شاخه ی عرفانی ی فرهنگ ماست که به گفته ی آقای دکتر علیقلی محمودی بختیاری در کتابِ -شاهنامه، آبشخورِ عرفان،پیوند دیرینه و ساختاری ی این دو بخش اصلی و مهمّ ِ ادب ما را نشان می دهد. انگار که آوای شورمندانه ی خداوند-

 

- گار عرفان ایرانی، جلال الدّین محمّد بلخی، همین امشب و در همین تالار، پیچیده باشد:  "زین همرهان ِِ سست عناصر، دلم گرفت/ شیر خدا و رستم ِ دستانم آرزوست!"

   گفتنی ست که عنوان مُرشد و کلاه نمدین درویشی که نقالان بر سر می گذارند، به روشنی گویای همسازی ی دو بخش حماسی و عرفانی ی ادب  ماست و درونمایه های دوگانه ی گفتار ِ آنان، آشکارا حکایت از این پیوند ِ ناگسستنی می کند.

***

امّا از هزاره ی اخیر که بازپس رویم می رسیم به هراره های باستانی ی تاریخ ایران و ردّ پای نقالان هزاره ی اخیر را در گاهان سرایی ی مَغوپَتان (/ موبدان)هزاره های پیش از دو هزاره ی اخیر و سپس گوسان های روزگار ساسانی و اشکانی (/ پارتی) و در دوازده سده ی اخیر، در سخنوری ی شاهنامه خوانان بر بنیاد روایتهای پهلوانی ی پیش از شاهنامه ی فردوسی می یابیم. (در این زمینه، نگاه کنید به پژوهش ارزشمند بانو مری بویس، ایران شناس نامدار انگلیسی با عنوان گوسان پارتی و سنّت ِ خنیاگری ی ایرانی+) و سرانجام روایتگران نزدیک به دوران فردوسی به ویزه از خاندانهای دهقانی که نگاهبانان اصیل و سنّتی ی داستانهای حماسی ی کهن ایرانی بودند و فردوسی، خود از یکی ازآن  خاندانها بود.

می دانیم که ابومنصور عبدالرّزاق فرمانروای توس در روزگار جوانی ی فردوسی، به ابومنصور معمّری دستور/ وزیر خود، فرمان داد تا روایت-

های پهلوانی ی ایرانیان را فراهم آورد. حاصل این کار، کتابی شد مشهور به شاهنامه ی ابومنصوری که سپس یکی از خاستگاههای فردوسی

بود و پس از انتشار شاهنامه ی حگیم توس، دیگر زمینه ای برای بازنوشت آن نبود و از میان رفت.

افزون بر این، فردوسی بارها با آوردن عبارت ِ  "ز دهقان شنیدم..." در آغاز ِ بخشهای حماسه ی خود، یادآورمی شود که افزون بر همه ی پشتوانه

های نوشتاری از روایتهای زبانی که خود از دهقانان شنیده بوده، بهره ی فراوان برده است و همه ی ایرانیان، افزون بر خود حکیم توس، وامدار  و  سپاسگزار آن نیاکان فرهیخته ی خود نیزهستند. یادشان گرامی و بر دفتر روزگاران، ماندگارباد!

 

برای پایانی خوش و یادمانی بخشیدن به این یادواره و ستایشنامه ی نقالان، سخنی از استاد زنده یادم جلال الدّین هُمایی را در این جا می آورم:

"ای کاش بودید و مجلس نقالی ی حاج مرشدعباس اصفهانی *را در قهوخانه های خسروآقا و ناظر می دیدید که - به گفته ی خودش - در شبهای سهراب کشی**، یک من اشک و یک دامن زر از مردم می گرفت."

_______________

*این نقال، کسی بوده است جز مرشد عبّاس زریری ی اصفهانی ی موضوع ِ سخن و رونمایی ی امشب ما و در اواخر دوره ی قاجاریّه می زیسته است.

** شب سهراب کشی، شبی بوده که نقال روایت کشته شدن سهراب بر دست پدرش رستم، به صحنه ی از پای درآمدن و مرگ سهراب می رسیده و مایه ی تاثر فراوان حاضران در مجلس و حتّا گریه و زاری ی آنان و در پایان، پاداتش دادن به نقال می شده است.

 

تصاویری از مراسم رونمایی شاهنامه نقالان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ثبت نظر درباره این خبر
عضویت در خبرنامه