گروه انتشاراتی ققنوس | روایتی تکان دهنده از خرده فرهنگ ها:نگاهی به داستان «درختم دلشوره دارد»
 

روایتی تکان دهنده از خرده فرهنگ ها:نگاهی به داستان «درختم دلشوره دارد»

درختم دلشوره دارد، روایتی است تکان دهنده از پدیداری خرده فرهنگ ها. راوی از خیانت ها، عشق های نافرجام، تباهی و سیاهی، امیدهای بربادرفته و تقابل و تضاد با نظام های ارزشی روایت می کند. 
 
نویسنده، آنچنان که حتی با خواندن بار اول نیز به خوبی ملموس است، چشمی به تئوری های روانشناسانه داشته است. و این تئوری ها را در قالب رفتارها و گفتارهای شخصیت های اصلی داستان از جمله شیوا (راوی داستان) و شیدا، خواهرش، در داستان جای داده است. 
 
در سرتاسر متن، شخصیت ها موجی از انفعال، بی ثباتی شخصیتی، سردرگمی و عدم توانایی در خلق و آفرینش یک راه حل درست و منطقی را منتشر می کنند. در این رابطه نگاه کنید به دیبا (دختر کوچک شیوا) که بیش فعال و مضطرب است، عزیز (مادربزرگ شیوا) که دچار وسواس تمیزی است، سعید (برادر شیوا) که قدرت ایجاد روابط پایدار را ندارد و مردم گریز است. تمام این شخصیت ها ما را به سوی این باور روانشناختی سوق می دهند که زمینه چنین اختلال هایی را باید در خانواده جست وجو کرد و نقش ژنتیک و میراث روانی را در این میان جدی انگاشت. نویسنده با ترسیم و تجسم دقیق بیمارستان روانی با راهرو هایی که تا سقف نرده دارند و تمام درها حتی درهای آسانسورها بعد از هر ورود و خروج قفل می شوند، و حاضران عجیب و غریب آن ما را وارد فضایی متفاوت می کنند، توصیفات شیوا از بیماران تیمارستان، زنی که به علت خیانت شوهرش تیغ خورده، مردی که در طبقه بالافریاد می زند و با زنجیر پشت در به میله ها می کوبد و زنی که حرکات تکراری حزن انگیزی دارد و انگار در سوگواری عزیزی نازنین می رقصد، ما را وارد تجربه یی از دنیایی با آدم های ناشناخته می کند که از زندگی و آدم های روزمره یی که با آنها سروکار داریم بسیار دور است. و در ته قلب و روح مان دوست داریم که این دنیا همچنان از ما دور بماند چراکه بسیاری از ما همچون شیوا تحمل دردهای سنگین را نداریم. بر طبق نظرات روانشناسانی چون ژولیا کریستوا و لوس ایریگاری، کودک از بدو تولد، مرزی میان خود و مادرش حس نمی کند و خود را بخشی از وجود مادر به حساب می آورد (فرضیه وحدت کودک با مادر). تمام احتیاجات و نیازهای کودک فورا و به طور کامل توسط مادر تامین می شود. وفور نعمت، به ویژه در آغوش مادر، باعث می شود کودک برای ارضای نیازهای خود، از جمله تمایلات محدود و نامعلوم، نیازی به سخن گفتن نداشته باشد. فقدان مادر، به هر دلیلی، آن هم در مرحله بسیار حساس گذار کودک از امر نهادین به امر نمادین (بعد از اینکه کودک شروع به متمایز کردن سوژه از ابژه می کند) باعث می شود کودک به شدت احساس تنش و عدم امنیت کند. در زمان فوق العاده حساس فوران کلمات، زمانی که کودک جمله بندی، گزاره سازی و استفاده صحیح از کلمات را فرا می گیرد، فقدان مادر یا ازهم گسیختگی خانواده، ضربه های سنگین روحی و روانی به کودک وارد خواهد کرد. چنین کودکی قادر نیست نیازهای خود را با جمله بندی و گزاره سازی به دیگران منتقل کند. شیدا در سرتاسر داستان ساکت است. ارتباطش را با دیگران قطع کرده و اشتیاقی برای زنده ماندن ندارد. در حقیقت شیدا در فضای سبرا (cebra) قرار دارد. در این فضا شیدا صاحب قدرتی است که بقیه، حتی شیوا و افشین را پس می زند. شیدا سوگوار است. عدم شناخت کارکردهای زبانی و گفتاری او را به بی اعتنایی، سکوت و تحمل درد سوق می دهد. سبرا در واقع فضایی است مجازی که شیدا در آن، دوران گذار از انزوا، ناامیدی، تباهی و سیاهی را طی می کند. در سرتاسر داستان، شیدا حضوری کمرنگ دارد، حتی در پاره یی از موارد گویی حضور فیزیکی ندارد. گریه های بی صدا، تحمل درد با سکوت و ابراز درخواست با نگاهی ملتمسانه، این فرضیه روانشناختی را تایید می کند که شیدا قادر به انتقال نیازهایش از طریق گزاره سازی و صورت بندی گفتمانی نیست. 
 
شیوا (راوی) خود، شخصیتی پارانوئید است. او به عنوان یک اندام واره رو به فنا در جای جای داستان منفعل است. به دلیل عدم توانایی تحلیل و آنالیز پدیده های مرکب، پدیده های مجرد و چالش های ساختارشکن، خود را پشت نقاب های دلسوزی مهرورزی های بدون تاثیرگذاری لازم پنهان می کند. در مواقعی که شیدا خود را با خلاعاطفی – احساسی روبه رو می بیند و با نگاه، سکوت و تحمل درد، بی صدا از شیوا یاری می طلبد، شیوا نمایشی از انفعال خودخواسته و بی توجهی پسا - استعمارگرایانه از خود بروز می دهد. صحنه های عجیب و فضاهای دور از ذهنی که او برایمان ترسیم می کند، سوسک های طاق باز توی قابلمه، و درختی که ساقه هایش به جای بالارو به پایین رشد می کند، صداهایی که تنها او می شنود، همه حکایت از ذهن پارانوئیدی او دارد. 
 
«درختم دلشوره دارد» روایتی است متفاوت از آدم هایی متفاوت با رنج های متفاوت. 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه