چهار برداشت از یک رمان نگاهی به رمان "خنده را ازمن بگیر" علیرضا غلامی !. رمان "خنده را ازمن بگیر" روایتی سرراست آدم هایی سرراست و نثری سرراست دارد.. همه چیز در آن ساده شروع می شود پیش می رود و تمام می شود. راوی زمان نوجوانی است که خوبی ها و زشتی های اطرافش را می بیند و بدون هیچ گونه پیچیدگی آن ها راروایت می کند. غیر از یکی دو صحنه فضای بقیه رمان در یک محله می گذرد. محله ای که در کرج است و مردمان آن زندگی فقیرانه ای دارند. فضاها کمتر تغییر می کند. کمتر توصیف می شود و روابط آدم های آن محله نیز کمتر تاثیر می گذارد . اما در این رمان این علی و خانواده او هستند که فضا را دستخوش تغییر می کنند. آن ها به خاطر تبلعات جنگ از کردستان به به محله ای در در کرج آمده اند. اقامت آن ها به یک سال هم نمی کشد. اما مدام حرف و حدیث هایی درباره عقاید و پیشینه آن ها بین در و همسایه ها رد و بدل می شود. ابهامی که درباره عقاید و باورهای این خانواده بین اهالی محل وجود دارد ، خود هیجان برانگیز است. حس کنجکاوی را تحریک می کند و اتهام های تراشیده می شود. برخی آنها را بی گناه و بی پناه می دانند و برخی آن هارا خطرناک می خوانند. این تضاد داوری ها و تحریک حس کنجکاوی ها رمان را تا دوفصل به آخر مانده، خواندنی کرده است. 2. رابطه سه شخصیت محوری رمان "خنده را از من بگیر" با یکدیگر دوست داشتنی است. شیطنت های آن ها حادثه ساز است. هیجان دارد. اما پایان رابطه آن ها کمی دور از منطق شخصیت های آن سه نفر است. نحوه جدایی امیر و مهدی با علی به دل نمی شیند. اعتراف علی در تاریکی زیر زمین مساله را لوس کرده است. روشن شدن دلایلی که خانواده علی می خواهد به خاطر آن هابه کرج را ترک کند. پایان رمان را ضعیف کرده است. علی پسری ساده و کمرو است. او برخلاف امیر و مهدی شخصیتی درونی دارد و کم تر دهانش را برای اعتراف باز می کند. اگر این دهان در پایان رمان هم بسته می ماند. "خنده را از من بگیر" چیز دیگری می شد. 3. مساله دیگر نام هایی است که شخصیت محوری رمان دارند. یعنی همان سه نوجوانی که به مدرسه می روند و بعد از تعطیلی مدرسه دور هم جمع می شوند. به نظر می رسد نام های امیر و مهدی مشکلی نداشته باشند. هر دو در کرج به دنیا آمده اند. در یک محله بوده اند و فرهنگی نزدیک به هم داشته اند، اما مسئله درباره نفر سوم فرق می کند. او از کردستان آمده است. استانی که قطعا به لحاظ فرهنگی و باورهای دینی با کرج تفاوت ها دارد. اسم او درکنار دو نوجوان دیگر اندکی غریب به نظر می رسد. اصلا قرار است علی و خانواده اش گونه ای از یک فرهنگ متفاوت باشند. 4. رمان "خنده را ازمن بگیر" پس زمینه ای از جنگ و خشونت دارد. لا به لای صدای بمباران ها، رفت و آمد هواپیماها به صدا در آمدن آژیرها، ریختن ساختمان ها تصویری از زندگی اجتماعی دهه 60 آدم های نزدیک پایتخت ترسیم می شود. موضوع ویدئو و تماشای پنهانی فیلم ها یکی از بخش های هویتی ده 60 جامعه ایرانی است. درجای دیگری از همین رمان ازدحام مردم مقابل سینما تصویر می شود، اشتیاق آن ها برای تماشای فیلم نشان داده می شود. اما تماشای فیلم نیمه کاره رها می شود. در پایان هم سینما فروریخته می شود و تماشاگرانی زیر آوار می مانند و تماشاگرانی هم فرار می کنند. از سوی دیگر می گویند میهمان نوازی صفتی است که برای ایرانی به کار می برند. در همین زمان قوم و خویش های راوی ا. موشک باران شهرهای خود به خانه علی پناه می آورند. علی و خانوده اش به چشم مزاحم به آن ها نگاه می کنند. بیش تر در فکر آن هستند که از شرشان خلاص شوند تا آن ها را در کنار خود نگه دارند. دیوان حافظ یکی از برجستهترین یادگارهای ادبیات کهن ایران است که در کنار دیگر متون نظم و نثر فارسی همچون شاهنامه فردوسی، کلیات سعدی، مثنوی و غزلیات مولانا و خمسه نظامی ـ که براستی ارکان قومیت و ملیت ایرانی هستند ـ بر تارک یادگارهای ادبیات کهن جهان میدرخشد. این درخشش هنگامی بر ما روشنتر میگردد که ناآشنایانِ با ظرایف زبان فارسی از درک ارزشهای بیرونی و درونی و زیباییشناسی کلمات و قوالب شعر فارسی فرو مانده، دچار مشکل میشوند.