گروه انتشاراتی ققنوس | درپس نقاب: درباره مجموعه داستان «شمایل لرزان قدرت»:
 

درپس نقاب: درباره مجموعه داستان «شمایل لرزان قدرت»:

روزنامه اعتماد: 9/4/88

مجموعه داستان «شمایل لرزان قدرت» نوشته «هادی نودهی»، از هفت داستان کوتاه شکل گرفته است. این مجموعه دومین اثر مستقل «نودهی» پس از مجموعه داستان «شمایل لرزان مردها» است که در سال 84 چاپ شده و کمابیش نگاه ها را به این نویسنده جوان جلب کرده بود. در یک نگاه کلی هرچند داستان های مجموعه اول از بعد عناصری چون طرح و پلات و شخصیت پردازی دارای قوام کامل به نظر نمی رسیدند اما واجد نوعی تازگی و طراوت بودند که در داستان های قوام یافته تر این مجموعه شاید کمتر دیده شود. در خوانش این مجموعه بارز ترین ویژگی که به چشم می آید، عناصر مشترک یا به عبارتی تکرارشونده است. مضامین و المان هایی چون شکستن واقعیت و خیال که در بسیاری موارد خیال تبدیل به نوعی کابوس می شود، حضور راوی نویسنده که در نهایت به بیانی تمثیلی از شرایط و جایگاه نویسندگان در این دیار می رسد (داستان های «FACE OFF»، «به خدا من نویسنده نیستم» و «آنها»)، دغدغه های انسان معاصر شهری ما از مشکلات ارتباطی با فرزندان گرفته تا اینترنت و حضور تکنولوژی و ویژگی خاص جامعه ما یعنی زندگی های دوگانه، وجه انتقادی و گاه سیاسی داستان ها که البته در برخی موارد تا حدی به شعارزدگی نزدیک می شود و یک شاخصه دیگر تک بعدی بودن زن ها و اشاره به جنبه یی خاص از ویژگی آنها (جنبه اصطلاحاً لکاته یی)، صرف نظر از آنکه در چه جایگاهی قرار داشته باشند.اما شاید برجسته ترین نکته در میان این عناصر و نشانه های مشترک، تشابه و به بیانی هم قالب بودن شخصیت های اصلی در اکثر داستان ها است. در تمامی داستان ها ماجرا از منظر یک مرد روایت می شود؛ مردی که بیشتر در دنیای ذهنی و درونی خود زندگی می کند و گاه تفکیک واقعیت و رویا برایش دشوار است. مردی که در هر جایگاه و مقامی که باشد واکنش های تقریباً یکسانی از خود نشان می دهد. مردی تنها که هرچند در انتظار سرنوشت محتوم خود است اما تلاش هایی هم در جهت تغییر آن دارد ولو در ذهن و خیال خود. به تعبیر دیگر مردهای نودهی از یک سو دچار مشکلات ملموس و درگیری های روزمره انسان معاصر شهری اند و از سوی دیگر عمیقاً اسیر دغدغه های ذهنی و گاه خیالبافی هایی هستند که این انسان ها در امید به زندگی بهتر و شرایط مناسب تر به آن دل خوش کرده اند. این خیالبافی ها (که برگرفته از شرایط بیرونی اند) گاه رنگ و بویی طنزآمیز به خود می گیرند و گاه صورتی بدمنظر و حتی زشت پیدا می کنند. مثلاً خیالبافی راوی در مواجهه با جسد دختری که خودکشی کرده، در داستان اول (شمایل ترسناک من)، یا تصورات و کابوس های شخصیت داستان سوم (موزه اجساد) در مورد خفاش شب که در پایان خود را در جایگاه او می بیند. به طور کلی به نظر می رسد مردهای داستان های «نودهی» در هر مقام و منزلت اجتماعی که باشند فرق چندانی با هم ندارند و تنها ماسک ها و نقاب های متفاوت بر چهره زده اند؛ نقابی که متناسب با هر شرایط و وضعیتی می توانند آن را پشت و رو کنند. (نگاه کنید به ماجرای تراشیدن صورت قهرمان داستان «تیغ» که می خواهد با ظاهری متفاوت به درون حلقه یی پرالتهاب نفوذ کند، یا تصورات خیالی و چه بسا واقعی مرد پرنفوذ و صاحب منصب داستان آخر «کوچک ترین حشره خوار پستاندار دنیا» که نه تنها خود را با صورت تراشیده و کراوات زده می بیند که حتی زنش را بی حجاب و با سر و وضعی به مراتب بدتر تصور می کند.)اما در قیاس با مردان این مجموعه داستان، زنان حضوری به مراتب کمرنگ تر دارند. زنان به تصویر درآمده در داستان های نودهی همه به نوعی دارای خصوصیات و ویژگی های یکسانی هستند و در هر جایگاهی که باشند (همسر، محبوبه، دوست اینترنتی و مجازی و حتی جسد) تک بعدی و به تعبیری سطحی و کاغذی، به تصویر کشیده شده اند. البته حضور این زنان مشابه، برای نشان دادن دنیای ذهنی مشابه مردانی که توصیف کردیم از منظری متناسب جلوه می کند اما خواننده پرتوقع این روزهای ما به نظر می رسد در انتظار دیدن تصویری چندبعدی تر و پیچیده تر از زن امروز باشد و کوتاهی در این زمینه را بر نویسنده نبخشاید. اما از سوی دیگر و با نگاه مستقل به تک تک داستان ها می توان گفت «هادی نودهی» با ایجاد فضاهایی پررمز و راز و تا حدی تیره و تار، با خلق قصه هایی پرکشش و خواندنی که از شروعی نسبتاً ساده به پلاتی پیچیده تر می رسند، و با نگاهی منتقدانه به شرایط سیاسی- اجتماعی جامعه معاصر، مجموعه یی یکدست و قابل بحث به جامعه کتابخوان ما عرضه کرده است. 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه