روح گریان من را كیم هیون هی نوشته و فرشاد رضایی هم آن را به فارسی ترجمه کرده است؛ این کتاب که میتوان آن را نوشتهاي در مرز بین خاطرهنگاری و رمان نامید -سرگذشت جذابترین جاسوس کره است؛ شرح حال یک جاسوس زن. داستان واقعی یک جاسوس زن کرهای که در نوجوانی ناخواسته از خانوادهاش جدا میشود و وارد حزب شده و سختترین آموزشهای نظامی را از سر میگذراند و درنهایت به عنوان جاسوس به بسیاری از کشورهای جهان سفر میکند.
نویسنده این کتاب، کیم هیون هی که او را بیشتر به خاطر بمبگذاری در هواپیمای مسافری کرهجنوبی که به مرگ ١١٥نفر انجامید میشناسند، در روح گریان من تمام فرازونشیبهای زندگی پرماجرا، دردناک و سرشار از ترس و رنج خود و حکومت کرهشمالی را در این کتاب میگوید. داستان تبدیلشدن کودکی امیدوار را به یک تروریست بیرحم که به جرم کشتن صدواندی مسافر بیگناه حکم اعدام گرفته و در پایان اما به این دلیل که وجدان جمعی جامعه آزاد او را نیز بسان قربانیانش قربانی سیستمی تروریستپرور میداند، عفو شده و به آغوش جامعه آزاد میآید.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: انگار مسیرم تا رسیدن به جایگاه متهم قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند و وقتی بالاخره توانستم بنشینم، دیگر نتوانستم جلوِ خودم را بگیرم. قلبم تندتند میتپید و بدنم بیاراده میلرزید. گریهام گرفت و فقط یک کلمه را مدام زیر لب زمزمه میکردم: مامان. فرآیند ملالآور محاکمه شروع شد ولی من نمیتوانستم تمرکز کنم؛ انگار از قبل مشخص شده بود که قرار است به اعدام محکومم کنند. من هواپیمای پرواز ٨٥٨ هواپیمایی کرهجنوبی را منفجر کرده بودم. من مسئول مرگ صدوپانزده انسان بودم.
رهبر عزیز دیگر کتابی است که تقریبا با مضمونی مشابه منتشر شده و در کنار روح گریان من میتوانند تصویری درست از جامعه بسته کرهشمالی به دست دهند. تصویرهایی بشدت آشنا؛ بهرغم اینکه در تمام این سالها دولتمردان کرهشمالی کوشیدهاند با بسته نگه داشتن درهایشان دنیا را از تماشای نقاط ضعف جامعه مثلا سوسیالیستیشان بازدارند.
رهبر عزیز نوشته جَنگ جین سونگ که با ترجمه مسعود یوسف حصیرچین در ٣٤٣ صفحه منتشر شده است، بهسان کتاب قبلی داستانی واقعی را روایت میکند. در این کتاب یکی از مأموران عالیرتبه ضد اطلاعاتی کرهشمالی زندگیاش در مقام شاعر درباری کیم جونگ ایل و فرار نفسگیرش به سوی آزادی را شرح میدهد. او بهاصطلاح شاعر درباری آن سامان است. شاعری که با نامهای مستعار غربی و کرهجنوبی اشعاری در مدح کیم جونگ ایل میسراید تا در جامعه بسته کرهشمالی چنین وانموده شود که تمام دنیا در عطش فرمانروایی چون کیم جونگ ایل است که مردمش رهبر عزیز مینامندش و یا ژنرال ما.
در رهبر عزیز میخوانیم که جنگ جین سونگ که در کرهشمالی زندگی شاد و خوبی داشت و حتی هنگامی که کشور دچار قحطی بود و آدمهای بسیاری از گرسنگی مردند، جیره غذایی او قطع نشد، چگونه به خاطر یک اشتباه جزیی تمام زندگیاش را در آستانه نابودی میبیند. او مجوز سفر داشت، اطلاعات سانسورنشده در اختیارش بود و با شخص کیم جونگ ایل نشست و برخاست میکرد و در کل به نظر میرسید زندگیاش در پیونگیانگ در امن و امان است؛ اما این امتیازات و رفاه در آستانه نابودی بود، چرا که مجله ممنوعهای را که به دوستش داده بود، گم شده بود. حالا جنگ جین سونگ برای نجات جان خودش و خانوادهاش چارهای جز فرار نداشت. او چارهای نداشت جز پناهندهشدن به کشورهای غربی. رهبر عزیز داستانی شگفت است. با اینکه در مورد این کتاب گفتهاند که درواقع در نقد نگاه و اهداف تبلیغاتی دولت کرهشمالی است اما حقیقت این است که خواندن این کتاب خواننده را به این نتیجه میرساند که این سیستم سطحی سفلهپرور میتواند در هر حکومت دیکتاتوری در هر جای دنیا رخ دهد؛ در آلبانی انور خوجه، در عراق صدام، در سرزمین حجاز و در لیبی قذافی. این داستانی مکرر است که بارها مشابه آن را دیده و دربارهاش خواندهایم.
درباره رهبر عزیز باید این را نیز گفت که تاکنون هیچکدام از نخبگان کرهشمالی چگونگی عملکرد این کشور تمامیتخواه و دستگاه تبلیغاتیاش را توصیف نکرده نبودند. در داستان نفسگیر فرار جنگ جین سونگ به کرهجنوبی افشاگری حیرتانگیزی بیان میشود. از قبل این افشاگریها تصاویر مضحکی هم به دست میآید که آموزندهاند: سرزمینی که برای دروغگویی ادارات خاص خود را دارد. دستورالعملهایی که همه ساله به نویسندگان داده میشود تا براساس آنها آثار ادبی تولید کنند. شاعرانی که به حضور رهبر عزیز میرسند و او برای آنها از شعر متعالی میگوید و از دامهایی که غربیان برای جامعه کرهشمالی در نظر دارند.
در پایان باید به این جمله تبلیغاتی درباره این کتاب اشاره کرد: رهبر عزیز داستان دراماتیک غیرممکنی است؛ یکی از بهترین تصویرپردازیها و در عینحال کابوس کرهشمالی.