
در دوران صفویه و در عهد شاه عباس، که کار شیعه و سنی بالا گرفته بود و آتششان برای هم تیز بود، هر از چندی پیدا میشدند «چهاریاری»هایی که توطئه میکردند علیه «علویون» به مسند نشسته و اگر نه به قصد تاج و تخت تمام مملکت، اقلا به امید حکومت ولایتی از این وسیع کشور تازه به هم رسیده دندان تیز میکردند و چنگال نشان میدادند. سر یکی از همین مرافعههای قدرت است که آدمهای عبداللهخان، حاکم بلخ، به طمع خون مسیح تبریزی، نوچه شاه عباس، در تبریز آتشی به پا میکنند که دودش چشمه خورشید را تیره و تار میکند. مسیحخان که پیدایش میشود، پنجه به پنجه پهلوان خُطایی میاندازد و آتش فتنه را برای مدتی میخواباند.
از قضا، در گیر و دار این آتش فتنه، روزی مسیح بر بازار تبریز میگذرد که میشنود جوانی دو نفر را به ضرب مشت کشته. مسیح میپرسد: «چرا کشتی؟»
میگوید: «هر گاه ما در اینجا حال خود را نگاه نداریم در بیابان چگونه میتوانیم نگاهداری نماییم. گوسفندان ما را میخواستند ببرند ندادیم. خواستند ما را بزنند ما هر یک را مشتی آهسته زدیم مردند.»
مسیح میگوید: «هر گاه محکمتر میزدی چه میشدند؟»
میگوید: «با خاک یکسان میشدند.»
و این غول بیشاخ و دم حسین کرد شبستری است، که به لطف توجه و مراقبت مسیح پهلوانی میشود زورمند و بیحریف، مرید شاه عباس. باقی داستان شرح سفر پهلوان حسین است به دیار هندوستان برای گرفتن مالیات هفت ساله آن خطه، و مقاومت و کارشکنی حاکم چهاریاری آن دیار و جنگ و کشتی.
داستان حسین کرد شبستری از داستانهای عامیانه ایرانی است که بین مردم ساخته شده و نه اصالتش معلوم است و نه نویسنده مشخصی دارد. ضبطها و روایتهای مختلف آن هم، در اصل و فرع ماجرا، فرقهایی با هم دارند (که باعث شده مثلا حسین کرد نشر چشمه حجمی حدود سه برابر این کتاب داشته باشد). آن چه روشن است این که داستان زیاده عامیانه است: تمام آدمهای خوب شیعهاند و هر سنیای «حرامزاده» است، زور بازوی حسین هر کار او را توجیه میکند، هر کس که پشت دیگری را به خاک برساند در موضع حق است (حسین به همین شیوه چند نفر را شیعه میکند)، و رفتار آدمها توجیهکننده ایدئولوژی آنهاست. حسین به هر شهری که میرود ورودش به آن شهر را با دستبردی اساسی به خزانه آن شهر اعلام میکند و عده بسیاری از مردم عادی آن شهر را میکشد چون که آمده تا از حاکم مالیات بگیرد (دقت کنید که این اتفاقات حتی پیش از آن میافتد که حاکم بداند باید مالیات بدهد!). مخلص کلام آن که دستپخت نسل در نسل قصهگویان امی متاخر ایرانی، از این دید، حماقتنامهای بیبنیان و متناقض است. اما مثل هر چیز عامیانه دیگری، پر است از قصه و ماجرا، و انعکاسی است سادهدلانه از درونیات جامعهای گنگ.
نکته دیگر این که داستان حسین کرد پر است از تکرار. حسین تعداد زیادی پهلوان را، در جنگ تن به تن، وسط بازار شهر میکشد. هر شب یکی، و همه را هم مثل هم. و ما هر بار تکرار این ماجرا را با همان روایت و جزئیات پیشین آن میخوانیم. این روند البته در خواندن بسیار خستهکننده است، اما در نظر گرفتن این که احتمالا این داستان به شکل سریالی چندین قسمتی، و هر شب بخشی از آن قبل خواب، برای مخاطبش تعریف میشده، وزن این ویژگی ملالآور را کمتر میکند.
انتشارات ققنوس داستان حسین کرد شبستری را در غالب یکی از کتابهای «مجموعه ادبیات عامه» چاپ کرده است. مجموعهای که، گر چه نه چندان سریع، بنا دارد تعدادی از مهمترین داستانهای عامیانه فارسی را به کتاب تبدیل کند، و تا به حال جز حسین کرد، «مختارنامه»، «شیرویه نامدار» و «ملک جمشید» را هم به چاپ رسانده است. در کل مجموعه خوشایندی است که با کیفیت مناسبی به بازار رسیده، اما اصلیترین ایرادی که میتوان به آن گرفت این است که در ذکر منابع به «نسخههای متعدد» کفایت شده، و از این لحاظ در مورد اصالت متن خواننده را دچار تردید میکند. به علاوه، هیچ توضیحی در تمام متن کتاب، مثلا برای معنی کردن لغات قدیمی و امروزه کمکاربرد، آورده نشده جز در یک مورد، آن هم مربوط است به کلمه کَستُوان (به معنی زشتی)، که ظاهرا ترسیدهاند جور ناجوری خوانده شود.
***
«تهمتن غرق آهن و فولاد شد و با بهیار از مغاره بیرون آمدند و مانند برق لامع رو به شهر جهانآباد نهادند. تا از خندق جستن نمودند، خود را آن طرف خاکریز گرفتند. سر کمند را به دیوار بند نمودند و مانند مرغ سبکروح بالا رفتند و از آن طرف سرازیر شدند و رفتند به ضرابخانه و دیدند بیست نفر خوابیدهاند. همه را بیهوش نمودند. تهمتن خنجر کشید، زنخ هر یک را گرفت و گوش تا گوش برید. شال دستمال را با بهیار پر از زر کرد و کولهبارها را بست و مانند برق لامع از راهی که آمده بودند برگشتند و میآمدند که برخوردند به ازبکها...» - صفحه ۱۲۷، ۱۲۸ کتاب
مرتبط:
+ کوتاه شده داستان حسین کرد شبستری، سایت دیباچه
+ نگاهی به کتاب قصه حسین کرد شبستری، موسسه انتشارات امیرکبیر، به نقل از خبرگزاری فارس
+ بفرمایید قصه حسین کرد شبستری!، خبر آنلاین
برچسب: گروه نویسندگان، انتشارات ققنوس