این کتاب پش از هرچیز کوششی است برای تعدیل باوری عمومی درباره اینکه حماسه بزرگ فارسی، شاهنامهی فردوسی، از چه سخن میگوید. همچنین کتابی است در نقد متن و فرامتن شاهنامهی فردوسی و پاسخی است به کسانی مانند ادوارد براون، وان گرونبام و احمد شاملوی خودمان که شاهنامه را صرفاً نظم میدانند. شاهنامه در زبان فارسی بلافاصله به محبوبیت بالایی دست پیدا کرد و در عصر شکوفاییِ ناگهانی شعر رواییِ دوره فارسی میانه به سرعت جایگاه ممتازی به دست آورد.
کتاب به خواننده میگوید که هرجا که منابع دست فردوسی را باز گذاشتهاند میتوان نبوغ روایتسرایی و شاعرانگی وی را به حد اعجابآوری دید بویژه در قسمتهای اسطورهای مانند داستان سیاوش و اسفندیار.
نویسنده این کتاب در پس کلمات و روایتهای شاهنامه نکتههایی کشف کرده که برای اندیشمندان قابل احترام شاهنامهپژوه تا به امروز رخ ننموده بود.
کتاب با زبانی ساده و صریح که مشخصه مکتب نقدنویسی انگلیسی است به فرم و محتوای شاهنامه نگاه کرده و عناصر زیبایی شناختی هنر فردوسی را پیش روی خواننده نهاده است و البته هرجا که به گمانش رسیده عیبی دارد، آن را نیز گفته است.
نقدی بر این کتاب