......................
خبرگزاري مهر
شنبه 12 خرداد 1403
.....................
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مردی در دوردست» نوشته کاترین پانکول بهتازگی با ترجمه فرزانه فری توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۰۲ چاپ شده است.
کاترین پانکول مولف اینکتاب، نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی است. او متولد سال ۱۹۵۴ در کازابلانکای مراکش است و ۶۹ سال دارد. آثار ایننویسنده به ۳۰ زبان ترجمه و با شمارگان چندمیلیون در جهان توزیع شدهاند.
رمان«مردی در دوردست» داستان دختر جوانی به نام کی است که اتفاقات عجیبی برایش رخ میدهد و به فردی ناشناس که تابهحال او را ندیده علاقهمند میشود. کی، فرد ناشناس را ندیده اما گویی او را از قدیم میشناسد.
کی، کتابفروشی جوان و باهوش است که در شهرک کوچک فرانسوی فکمپ زندگی میکند. کی عاشق کتاب و ادبیات است و روزی نامهای عجیب از مردی ناشناس به نام جاناتان دریافت میکند؛ مردی آمریکایی که درخواست پیدا کردن چند کتاب کمیاب را دارد. و ایننامه مقدمه شکلگیری ارتباط و نامهنگاریهای مندرج در رمان میشود.
سوالی که برای شخصیت اصلی اینداستان یعنی کی به وجود میآید، این است که آیا میتوان به کسی که هرگز او را ندیدیم علاقهمند شد؟
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
تصور کنید من در تراس رستوران، پشت یک میز نشستهام و آرامآرام مینویسم. به صورت زنده مینویسم!
صاحب رستوران همین الان قهوه (یکفنجان بزرگ داغ!)، نان کرهای و یک لیوان آب گذاشت و صورتحساب. گفتم ممنون. چانه و دماغم را خاراندم (به خاطر نمک دریا، پوستم خیلی حساس شده است. در همهچیز شاهزادهخانم نخودی هستم!)، یکی از نانهای کرهای را برداشتم، در قهوه خیس کردم و بینیام را در کتاب فرو بردم.
«به هر حال، هرمانگارد شایسته نام کارولنژی خود بود. او مغرور بود؛ مغرور و لطیف، ترکیبی سمی.»
و ادامه میدهم ...
فعلا جاناتان!
کتاب را بلعیدم جاناتان...
قهوه پشت قهوه نوشیدم و در همان حال در شوق و شور بیاندازه وِلینی، مارینی و هرمانگارد غوطهور شدم. خورشید از بالای سقفهای تختهسنگی روستا طلوع میکرد. میزهای دور من خالی و سپس پر میشدند. مشتریها میآمدند تا روی اسبها شرط ببندند.
اینکتاب با ۱۴۴ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.