گروه انتشاراتی ققنوس | تجلی جدال خیر و شر در وجود آدمی
 

تجلی جدال خیر و شر در وجود آدمی

نمایش خبر

.....................

سایت خبری تحلیلی الف

جمعه 9 دی 1401

......................

ادبیات وحشت یا آنچه ما به عنوان داستانهای ترسناک می‌شناسیم، از محبوب ترین گونه ها در میان مخاطبان ادبیات روایی شناخته می‌شود. توانایی بیدار کردن ترس‌های خفته‌ای که در درون هریک از ما می‌تواند وجود داشته باشد و برانگیختن واکنش‌های احساسی از مهمترین عوامل ایجاد ارتباط قوی با مخاطب و استقبال آنان از چنین آثاری است. همین مسئله باعث شده نویسندگان بسیاری که بخش عمده‌ای از آنها در گروه عامه‌پسند نویسان قرار می‌گیرند، به این حوزه وارد شوند. با وجود این نویسندگان برجسته‌ی معاصری که آثاری ارزشمند در این گونه می‌نویسند نیز کم نیستند. از طرفی شکل گیری ادبیات وحشت در سده‌های پیش از این و همچنین بالیدن و اوج گرفتن آن با آثاری ارزنده شکل گرفته که به عنوان نمونه‌های شاخص و جریان ساز ادبیات داستانی گوتیک در سده نوزدهم (عصر ویکتوریایی) بوده است.

«دکتر جکیل و آقای هاید» اثر رابرت لوییس استیونسون یکی از شاخص‌ترین آثار در همین زمینه است. این داستان بلند در سال 1886 نوشته شده، امروزه به عنوان یکی از معروف ترین  آثار داستانی در گونه وحشت شناخته می‌شودکه نه تنها به عنوان اثری کلاسیک شده و جریان ساز بر ادبیات وحشت پس از خود تاثیر گذاشته، در  سینما و تئاتر نیز بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته است.

دامنه شهرت و تاثیرگذاری این اثر به حدی بوده که پا از حوزه ادبیات و یا هنر فراتر نهاده  و وارد حافظه جمعی مردم سرزمین های مختلف شده است. از همین روست که گاه حتی کسانی که نه کتاب را خوانده‌اند و نه فیلم های ساخته شده براساس آن را دیده اند، از آن برای اشاره به رفتارهای اسکیزوفرنیک یا دو شخصیتی بودن استفاده می‌کنند.

به همین ترتیب در ایران نیز داستان «دکتر جکیل و آقای هاید»  و اقتباس‌های سینمایی  ساخته شده براساس آن، برای علاقمندان ادبیات و سینما شناخته شده هستند. در سالهای دور و نزدیک داستان «دکتر جکیل و آقای هاید»  بارها  توسط مترجمان مختلف به فارسی برگردانده شده است . نشر ققنوس اخیرا  ترجمه‌ی تازه‌ای از این اثر خواندنی را که توسط مهرداد وثوقی انجام شده به علاقمندان عرضه کرده است که هم برگردانی روان و متناسب با زبان معیار این سالهاست و هم اینکه از حیث کتابپردازی از الگویی  پیروی می‌کند که برای انتشار دو اثر دیگر در همین گونه یعنی «دراکولا» و «فرانکشتاین» توسط همین ناشر استفاده شده است. با توجه به حجم کوتاه رمان  مهرداد وثوقی دو داستان دیگر از«رابرت لوئیس استیونسون» را که تقریبا از حال و هوای مشابه برخوردار هستند، با عناوین «مرده دزد» و «اولایا» به فارسی برگردانده و به انتهای اثر حاضر افزوده است. از دیگر ویژگی های این چاپ کتاب می‌توان به استفاده از نقاشی‌های مرتبط با متن کتاب اشاره کرد که برای تزئین و ارتباط بهتر با مخاطب استفاده شده است.

رابرت لویی استیونسون، نویسنده و شاعر اسکاتلندی، در سال ۱۸۵۰ میلادی، در ادینبورو به دنیا آمد و چهل و چهار سال بعد در ۱۸۹۴، چشم از جهان فرو بست. در طول زندگی مدام با بیماری سل درگیر بود. از این سبب برای یافتن آب و هوایی که با سلامتی‌اش سازگار باشد مدام در سفر بود؛ نه فقط در اروپا که به آمریکا نیز سفر کرد و پس از ازدواج با زنی امریکایی که چند سالی هم از خودش بزرگتر بود به اسکاتلند برگشت. نوشتن را از زمانی که بسیار جوان بود آغاز کرد، اما آثار مهمش را در آخرین دهه عمر کوتاهش زمانی که به شدت از سل رنج می‌برد، نوشت.  درمیان مقاله، رمان،  سفرنامه، شرح حال و داستان‌های‌کوتاهی که منتشر می‌کرد؛ شهرتش برای نخستین بار با رمان «جزبره گنج» در سال 1883 فراگیر شد. در واپسین روزهای عمر مشغول نوشتن اثری بود که خود آن را شاهکارش می‌نامید، اما به دلیل سکته مغزی مجال به پایان رساندن شاهکارش را نیافت.

اما با اینحال نه فقط به خاطر نوشتن جزیره گنج که به واسطه خلق رمانی کوتاه با عنوان «دکتر جکیل و آقای هاید» که سه سال بعد (1886)منتشر شد در میان بزرگترین نویسندگان انگلیسی زبان صاحب نام شد. روایت شده که استیونس ایده رمان را از کابوسی شبانه گرفته است.  یکبار آن را نوشت اما نپسندید و کنار گذاشت اما به سرعت دست به کار شد در چند هفته داستانی را نوشت که برای همیشه ماندگار شد. استقبال از رمان به حدی بود که در چهارسال نخست بیش از دویست و پنجاه هزار نسخه از آن به فروش رفت .

 

تم اصلی رمان «دکتر جکیل و آقای هاید» حکایت اسطوره‌ای قدیمی بود، یعنی جدال خیر و شر اما آنچه رمان را  برجسته و منحصر به فرد می‌ساخت درونی کردن این جدال، در وجود یک فرد بود که در اثر این کشمکش بروز بیرونی‌اش گاه به صورت تصویر خیر متجلی می‌شد و گاه در سیمای شر نمود می‌یافت. هنر استیونس این بود که این جدال درونی را نقطه عزیمت داستانی جذاب قرار داد که علاوه بر فرازو فرودهای پرکشش داستان از باری روانشناختی نیز برخوردار بود.

 شخصیت اصلی  رمان دکتر جکیل است که درخانه‌اش آزمایشگاهی راه انداخته و در زمینه ساخت معجونهایی عجیب و غریب  فعالیت می‌کند. تلاش او برای ساختن معجونی که توانایی جداکردن صورت‌های مثبت و منفی شخصیت آدمها را دارد؛ نقطه آغاز داستانی غریب و وهمناک می‌شود. دکتر جکیل معجون را می‌سازد و خودش آن را امتحان می‌کند. چهره مثبت و چهره شرور شخصیتش از هم جدا می‌شوند اما عدم توانایی برای کنترل کردن صورت منفی شخصیتش کشمکش‌هایی را به دنبال دارد که   ماجراهای جذاب این رمان را شکل می‌دهد. «دکتر جکیل و آقای هاید» از نقاط عطف ادبیات گوتیک کلاسیک شناخته می‌شود.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه