گروه انتشاراتی ققنوس | تازه های ققنوس از نگاه روزنامه شرق
 

تازه های ققنوس از نگاه روزنامه شرق 1396/2/7

نخستین مجلد به زیباشناسی کانت می‌پردازد. کانت در بخش اول کتاب سوم خود یعنی در «نقد قوه حاکمه زیبایی‌شناختی» درباره حکم و تجربه زیبایی‌شناختی و در جزء دوم یعنی در «نقد قوه حاکمه غایت‌شناختی» درباره غایت‌شناسی یعنی توسل به اهداف،‌ غایات یا اغراض در علم طبیعی و به‌طورکلی‌تر در فهم ما از طبیعت به بحث می‌پردازد. برخلاف نظریه زیبایی‌شناسی او که در فلسفه جدید همواره محل بحث بوده به نظریه غایت‌شناسی او بیشتر در دهه ١٩٩٠ و ربط آن به فلسفه زیست‌شناسی معاصر پرداخته شده است. در نظریه زیبایی‌شناسی، او بر آن است نشان دهد زیبایی و زیبایی هنری به لذت و ادراک حسی وابسته‌اند و نه به مفهوم‌سازی. در جایی از این اثر، او زیبا را آن چیزی معرفی می‌کند که لذتی بیافریند، رها از بهره و سود، بی‌مفهوم و همگانی که چون غایتی بدون غایت باشد. این جمله در جهان جدید بسیار مورد توجه قرار گرفته است. کانت با دو رویکرد در زیبایی‌شناسی کلاسیک مخالفت کرد. از یک‌سو او هنر را واقعیتی مبهم نمی‌دانست، درحالی‌که سنتی در زمینه زیبایی‌شناسی بود که نسبتی تام میان واقعیت و هنر برقرار می‌کرد. از سوی دیگر حس‌گرایی افرادی چون هیوم را هم نپذیرفت. او نمی‌توانست بپذیرد که تجربه زیبایی‌شناسی صرفا توانایی حسی روان آدمی باشد. کانت این تجربه را تجربه لذتی خاص معرفی کرد. هنگامی که ما اثری هنری را مشاهده می‌کنیم، از تعادل میان خیال و عقل لذت می‌بریم و این یک لذت زیبایی‌شناسی است.

مجلد دیگر، بحث درباره قصدیت جمعی است. قصدیت جمعی توانایی اذهان است برای اینکه مشترکا به اشیای امور واقع، اوضاع امور، اهداف یا ارزش‌هایی معطوف شوند. پذیرش جمعیت پیش‌فرضی محوری برای پدیدآمدن زبان و کل جهان نمادها، نهادها و شأن اجتماعی است. برخوردهای ارزیابانه مشترک، تلقی‌ای از خیر مشترک در اختیار ما می‌گذارند. اصطلاح «قصدیت جمعی» مفهومی قدیمی در فلسفه است. مفاهیمی مثل اهتمام مشترک در فلسفه ارسطو، اراده جمعی در ژان ژاک روسو یا مفهوم روح زمانه در هگل به‌نوعی به این مفهوم اشاره دارند. در قرن بیستم این مفهوم را در علوم اجتماعی می‌توان دنبال کرد. امیل دورکیم ذیل عنوان آگاهی جمعی و وبر در تحلیل معنای سوبژکتیو به عمل جمعی پرداخته‌اند. در پدیدارشناسی و فلسفه اگزیستانسیالیسم نیز این مفهوم تحت عنوان تجربه مشترک مثلا در آثار ماکس شلر دیده می‌شود. اما اصطلاح قصدیت جمعی را اولین‌بار جان سرل در سال ١٩٩٠ در مقاله خود با عنوان «قصدها و اعمال جمعی» وضع کرده است. چالش فلسفی اصلی‌ای که به تحلیل قصدیت جمعی مربوط می‌شود، در تنشی است که درون عبارت «افراد در مقام گروه» است.
مجلد سوم مدخل استنفورد درباره سهروردی است. فلسفه غرب اولین‌بار به‌واسطه ترجمه‌ها و تلاش‌های هانری کربن با فلسفه شهاب‌الدین سهروردی آشنا شد. سهروردی مؤسس فلسفه اشراق در نقد فلسفه مشا سینوی بود. او هم‌زمان با شرح و بسط نظریات اشراقی معرفت‌شناختی (‌منطق و علم‌النفس) و مابعد‌الطبیعی (‌هستی‌شناسی و کیهان‌شناسی)‌ خود نقدی افلاطونی بر مکتب مشا سینوی حاکم در آن دوران در حیطه‌های منطق، معرفت‌شناسی، ‌علم‌النفس و مابعدالطبیعه وارد کرد. دیدگاه معرفت‌شناختی تازه‌اش وی را به نقد نظریه تعریف مشایی سینوی، طرح نظریه‌ای در مورد علم «حضوری»، شرح و بسط هستی‌شناسی پیچیده‌ای از انوار و افزودن عالم چهارمی به نام عالم مثل رهنمون شد. 

ثبت نظر درباره این خبر
عضویت در خبرنامه