بهتازگی نشر ققنوس کتابی منتشر کرده که از این اقدام بدیع سیاسی بهعنوان «تجربه پلبینی» یاد میکند و میکوشد در طول تاریخ غرب به بازشناسی این تجربه در دورههای مختلف بپردازد. مارتین براو میکوشد در این کتاب به بازسازی پیدایش فلسفی نوعی «اصلی پلبینی» بپردازد که پیشفرضهای تفکر مرسوم و فلسفه سیاسی سنتی را برهم میزند تا از این طریق قیامهای ستمدیدگان را در صحنهای جهانی و تاریخی ببیند. او تأکید دارد این قیامها صدای محرومان و طردشدگانی است که نباید هرگز فراموش شوند. اما چون تجربه پلبینی پیوسته نیست و امکان دارد طی دویست سال، هیچ اثری از چنین عملی نباشد، آن را تاریخ ناپیوسته مینامد و این تاریخ ناپیوسته را تا قرن نوزدهم، در پنج یا شش واقعه تاریخی بررسی میکند. نویسنده مدعی است که این کتاب، تاریخی ناپیوسته از تلاش برای آزادی در تاریخ غرب است. او این حرکتهای آزادیخواهی را از ٤٩٤ قبل از میلاد، در روم باستان بررسی میکند. کتاب حاضر، همچون خودِ تجربه پلبینی، تجربهای است زنده و پویا که در محل تلاقی تاریخ، تفکر و سیاست است. نویسنده پلبها را نامی برای تجربهای میداند که کرامت انسانی را از طریق عاملیت سیاسی به دست آورد. در نظر او پلبها نه به یک مقوله یا دستهبندی اجتماعی اشاره دارد نه به یک هویت، بلکه بیش از هر چیز یک رخداد بنیادین سیاسی است: گذار از جایگاهی فروسیاسی به یکی از تکوینیافتهترین سوژههای سیاسی. او در این کتاب نشان میدهد تجربه پلبینی دال بر دگردیسی از حیوان زحمتکش به حیوان سیاسی است. او میکوشد از تجربه پلبینی منش و گرایشی را بیرون بکشد که محدودیتهای امر حاضر و ممکنی را که ناشی از نظم مسلط است، مردود میشمارد و میخواهد بهجای حیات جمعیای که در یک اجتماع سیاسی مشخص مهار همهچیز را به دست دارد، حیات جمعی متفاوتی بیافریند. او امتناع از تندادن به سلطه سیاسی را نیروی محرکه نهفته در هسته اصلی تجربه پلبینی میداند که به بیان میل به آزادی میانجامد. البته تأکید دارد آزادی باید در اینجا به معنای سیاسی آن درک شود، به عبارت دیگر، یعنی امکان همگانی مشارکت و نقشآفرینی در حیات شهر. نویسنده مدعی است «در قلب کتاب حاضر این ایده نهفته است که تجربه پلبینی دقیقا زمانی متولد شد که پلبهای رومی برای نخستینبار در سال ٤٩٤ ق.م روی به اعتکاف آوردند. با رخدادن این نخستین اعتکاف، قسمی پیکربندی سیاسی تکرارشونده معرفی و آفریده شد، زیرا وقتی پلبها در روم خود را جدا ساختند، سنتی ناپیوسته از آزادی سیاسی را آغاز و افتتاح کردند که ردپاهای آن را میتوان در دورههای مختلفی از تاریخ غرب مشاهده کرد». (ص٣٦) نویسنده بر این باور است که نخستین قیام پلبینی دو دستاورد بسیار مهم داشت: ماهیت سیاسی ستیزه و تایید نوعی برابری رادیکال. به همین دلیل شاید بتوان یکی از جالبتوجهترین ویژگیهای این کتاب را شیوهای دانست که نویسنده در تحلیل «اصل پلبینی» به کار میگیرد، همان چیزی که او «تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی» مینامد، شیوهای که طی آن در نظر براو، همچون بدیو و رانسیر، سیاست امری است ضرورتا نادر و استثنایی. نویسنده برای بررسی معانی و دلالتهای این عمل سیاسی از آرای شش متفکر کمک میگیرد که مهمترینشان ماکیاولی است. او با تفسیرهای خاص فرانسویها در دورههای اخیر، خاصه کلود لوفور و لویی آلتوسر، به آرای ماکیاولی میپردازد. جز ماکیاولی، به آرای مونتسکیو، ویکو و... نیز میپردازد. از فلاسفه معاصر نیز نظریات میشل فوکو و ژاک رانسیر را مبنا قرار داده است. نویسنده میکوشد در کتاب حاضر از «تجربه پلبینی» یک تعریف ارائه دهد و تفاوتش را با شورشهای کور یا حرکتهایی نشان دهد که از بالا هدایت میشوند. همچنین میکوشد علاوهبر تاریخ و فلسفه، در مفهوم سیاست هم به تعریف جدیدی برسد و مرزهای تلاقی این سه حوزه را به چالش بکشد و از این طریق، بسیاری از باورهای سیاسی رایج یا نوع تاریخنگاری مرسوم را نیز نقد کند. از این منظر، کتاب حاضر به خوانندگان نوعی بازسازی خاطرات و ردپاهای تجربه مکرر از گسست سیاسی را عرضه میکند.