مجید عزتی:از قبل هم معلوم بود که انتشار «هستی و زمان» به فارسی به حرف و حدیثها دامن میزند و این را بسیاری از اهل رسانه و فرهنگ گفته بودند.
از نخستین بازتابها، مراسمی بود که روز دوشنبه، سیزدهم اسفندماه در تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، جهت رونمایی کتاب برگزار شد و در آن سیاوش جمادی، مترجم کتاب در کنار دو متخصص آکادمیک هایدگر نشست، تا هر یک پس از شرح و تفصیل کتاب، به نقد و بررسی آن بپردازند. این نشست در دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار شد و جامعه فرهنگی این دانشکده، وظیفه دانشجویان فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی را بر عهده گرفتند.
***
سیاوش جمادی که پس از 30 سال باز به دانشکدهای بازگشته بود که به گفته خودش همواره از آن گریزان بود، تا سر کلاسهای فلسفه بنشیند، نخستین سخنران این نشست بود. او سخنش را با اشاره به زمینهای که هایدگر کتاب را نگاشته آغاز کرد و گفت: این کتاب در فوریه سال 1927 یعنی مقارن با جمهوری وایمار، پس از 10 سال که هایدگر سخنرانیهای متعددی در دانشگاههای آلمان داشت، برای دریافت پست در دانشگاه ماربورگ، منتشر شد. البته بسیاری از مطالب کتاب پیش از آن به صورت سخنرانی ارائه شده بود، اما انتشار کتاب موجب شهرت فراگیر او و استقبال بیسابقه آن شد، بهگونهای که برخی کتاب را به بمب فلسفه قرن بیستم تشبیه کردند.
جمادی که خود از آغاز گفته بود متنی برای این سخنرانی آغاز نکرده، سپس به اهمیت کتاب اشاره کرد و گفت: کتابها برای خوانده شدن نوشته میشوند و هستی و زمان را نیز باید خواند. آنچه در یک کتاب مهم است مضمون آن است. نامها و عناوین گاهی سحر و افسونی دارند که مانع از تفکر آزاد است و فضای فکری ایجاد میکند که به ایدئولوژیسازی، قهرمان پرستی و کیش شخصیت منجر میشود، اما اینکه کتاب متعلق به هایدگر است و هایدگر نام بزرگی است هیچ اعتباری به کتاب نمیبخشد. هایدگر برای شخص «من» فیلسوف منحصر به فرد و تافته جدا بافتهای نیست.
جمادی تاکید کرد: حتی برخی گفتهاند که تمام فلسفه سده بیستم حاشیهای بر «هستی و زمان» است و مطالب بسیاری در نقد ادبی، هرمنوتیک، الهیات وجودی و روانکاوی و روانشناسی دازاین متاثر از اندیشههای هایدگر است. خود هایدگر معتقد است که متفکر در آنجایی که به مبارزه طلبیده میشود، اساسیتر تاثیر میگذارد و این مصداق زندگی پر فراز و نشیب خود اوست. البته من خودم تا اوایل انقلاب از مسائل سیاسی و حضور هایدگر در زمینه سیاست اطلاع نداشتم. جمادی در پایان گفت: هایدگر در «هستی و زمان» پرسش هستی را به نحو انضمامی طرح میکند، پدیدارشناسی فلسفه محض نیست، عرفان هم نیست، بلکه روش پدیدارشناسی برهان نشاندهندگی است و پدیدارشناس اجازه میدهد که چیزها خودشان را آنچنانکه هستند نشان دهند.
هایدگر، متفکر در معنای متداول کلمه نیست
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد و نویسنده «هایدگر و استعلاء» دومین سخنران این نشست بود. وی عنوان سخنرانی خود را «وجود و زمان و تفکر آینده» خواند و تاکید کرد: هایدگر متفکر در معنای متداول کلمه نیست. او متفکری طراز اول در تاریخ تفکر غربی و در ردیف ارسطو، افلاطون، کانت و هگل است. کتاب «وجود و زمان» او اگر نگوییم مهمترین، لااقل یکی از مهمترین آثار قرن بیستم است که برخی آن را در ردیف آثاری چون «رساله منطقی- فلسفی» و «پژوهشهای فلسفی» ویتگنشتاین از بزرگترین کتابهای سده بیستم خواندهاند.
عبدالکریمی که در نوشتههای اخیر خود بر اهمیت تفکر معنوی تاکید کرده و بر تفسیر معنوی از هایدگر اصرار میورزد، در ادامه به بیان ویژگی اندیشه هایدگر در برابر سایر اندیشمندان غربی پرداخت و گفت: این ویژگی این است که اکثر متفکران غربی در دل سنت متافیزیک غربی میاندیشند و در درون این سنت و با مفاهیمی که از آن در اختیارشان بوده صحبت میکنند، اما هایدگر صرف نظر از اینکه تلاشش را مقرون به موفقیت بدانیم یا خیر، میکوشد به این سنت، بحرانها و بن بستها و راه برون شوی از آن بیندیشد. به دیگر سخن اگرچه هایدگر تحت تاثیر آگوستین، برنتانو، اکهارت، شلایرماخر، نیچه، هوسرل، دیلتای و بسیاری دیگر از اندیشمندان غربی است، اما سودای عبور از سنت متافیزیک غربی را دارد و این امر او را یگانه و ممتاز میکند. به همین دلیل هایدگر میکوشد به مفاهیم و مقولاتی دست پیدا کند که غیر از آن مفاهیم و مقولاتی است که در دل سنت متافیزیک غربی شکل گرفتهاند.
دکتر عبدالکریمی دلیل دشواری و غرابت زبان هایدگر را همین امر خواند و گفت: هایدگر به هیچوجه لفاظی نمیکند و دشواری زبان او به دلیل ظهور سنت اندیشگی جدید است و ترجمه هایدگر نیز به همین دلیل کار دشواری است. هایدگر صرفا یک نظام فلسفی در کنار سایر نظامهای فلسفی بنا نمیکند، بلکه کل نظام سنت فلسفی غرب را به نحو انضمامی مورد نقد و سنجش قرار میدهد. کاری که هایدگر میکند این است که نشان دهد که تمدن غربی و سنت متافیزیک غربی تنها یک امکان است و بشر راههای دیگر را فراموش کرده است و این خطری است که هایدگر در مقاله «پرسش از تکنولوژی» آن را زیان بارتر از خطر انفجار سلاحهای هستهای میداند.
وی در پایان به مضمون کتاب «هستی و زمان» اشاره کرد و گفت: این کتاب در واقع تلاشی برای تخریب سوبژکتیویسم متافیزیکی به معنای کلی و تخریب سوبژکتیویسم دکارتی در معنای خاص و فهم غیر سوبژکتیویستی از جهان، انسان و نسبت او با جهان است. هایدگر میخواهد در کنار دو تفسیر تئولوژیک سنتی و سکولار و عرفی جدید، تفسیری جدید از جهان ارائه کند. این تفسیر ضمن آنکه تئولوژیک و سنتی نیست، تفسیری معنوی از جهان است که به آن نیازمندیم.
زبان ابتکاری هایدگر
سعید حناییکاشانی، استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی که پیش از این بخشهایی از کتاب هستی و زمان را در نشریه ارغنون ترجمه کرده بود، آخرین سخنران این نشست بود. وی سخن خود را با اشاره به نویسندگان و مترجمان فلسفیای آغاز کرد که تحصیلات خود را از دانشکده حقوق و علوم سیاسی آغاز کردهاند و به چهرههایی چون محمدحسن لطفی، سیدجواد طباطبایی، مصطفی رحیمی، منوچهر بدیعی و مرحوم حمید عنایت اشاره کرد.
حناییکاشانی در ادامه به زبان دشوار هایدگر اشاره کرد و گفت: در هر بحث از فلسفه نخستین پرسشی که طرح میشود زبان ثقیل و نامفهوم فلسفی است که فیلسوفان در آثارشان به کار میگیرند. اگر این مساله در مورد تمام فیلسوفان صادق باشد، در مورد هایدگر صادقتر است و مدتها جملات و نوشتههای هایدگر به عنوان طنز در نمایشنامهها، فیلمها و نقیضهگوییهای طنزنویسان گفته میشد. اما اگر زبان را با اندیشه یکی ببینیم و اگر فلسفه برای ادای مفاهیم خودش غیر از زبان هیچ وسیلهای در اختیار ندارد، حق داریم بپرسیم که زبان فلسفه چگونه به وجود میآید؟
حناییکاشانی در ادامه با اشاره به شکلگیری این مفاهیم به چگونگی شکلگیری این مفاهیم در دل اندیشه هایدگر پرداخت و گفت: هایدگر به شیوه خاص خودش به بازاندیشی در بسیاری از مفاهیم فلسفی میپردازد و در مواجهه با پرسش اندیشه سوز فلسفه یعنی «چرا چیزها هستند حال آنکه میتوانند نباشند» معتقد است که نخستین بار این پرسش را در تاریخ فلسفه به نحو تازهای طرح کرده است. او با تفکیک هستی از باشندگان برای پاسخ به پرسش از هستی به باشندهای میپردازد که به مثابه روشنگاه هستی، چیستیای از پیش ساخته ندارد و به همین دلیل میتواند هستی را نشان دهد. انسان به عنوان دازاین همین باشنده است که وجود (اگزیستانس) دارد و هایدگر در هستی و زمان میکوشد با مجموعهای اصطلاحات رایج در زبان آلمانی، نسبت وجود و هستی را روشن سازد. او با نگرش پدیدارشناسی میکوشد به خود چیزها توجه کند و لذا در هایدگر با زبان ابتکاری مواجهیم که مختص اوست. او در هستی و زمان با استفاده از سنت فلسفه قارهای و زبان آلمانی سعی میکند به تحلیل ساختارهای وجودی دازاین و سپس به کشف هستی بپردازد. به هر حال وقتی ما «هستی و زمان» را میخوانیم باید توجه کنیم که با فیلسوفی مواجهیم که نگاهش برایمان تازه است و این کتاب به ما یک نحوه دیگری از دیدن جهان را میآموزد.
روزنامه تهران امروز