گروه انتشاراتی ققنوس | باور‌های یک آمریکایی ِ میانسال: نقد کارگزاران بر اپرای شناور
 

باور‌های یک آمریکایی ِ میانسال: نقد کارگزاران بر اپرای شناور

فهرست: کتاب دارای 30 فصل است که هر کدام دارای نامی از آن ِ خود هستند. «زندگی کردن هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای ندارد (یا حتی خودکشی کردن.)» (صفحه‌ 310 کتاب)

تادی پسر، یا آقای تاد اندروز، وکیل بلند‍‌پایه‌ یکی از ایالت‌های جنوبی، یک روز گرم
بیست و یکم یا بیست و دوم ژوئن ِ 1937، یک تصمیم مهم در زندگی‌اش می‌گیرد: به زندگی خود پایان دهد. یک روز کامل را بگذارند و شب خودش را راحت کند. یک روز گرم، از صبح تا شب، از بیدار شدن تا ... تا شب، زمان اولیه‌ رمان را می‌سازند. ولی تادی پسر ِ کتاب ِ «اپرای شناور» آنقدر‌ها هم ساده نمی‌خواهد این روز پر از اتفاقات ِ معمولی ِ مسخره را تمام کند، خیلی کار‌ها مانده تا انجام شوند، خیلی حرف‌ها ته دل‌اش هست، و یک گوش شنوای ِ‌ خوب هم گیرش آمده: خواننده‌ کتاب. می‌خواهد یک دل سیر ور بزند.
کتاب، در اولین نگاه، نه از اولین صفحه، که از پشت جلد شروع می‌شود. جایی که در یک پاراگراف بلند، داستان یک قایق تفریحی به میان می‌آید، به اسم ِ «اپرای شناور» که در اوایل قرن گذشته، روی رودخانه‌های ویرجینیا و مریلند رفت و آمد داشت (با حرکت جزر و مد آب) و روی آن همیشه یک اپرا (نمایشی که با موسیقی، آواز و رقص اجرا می‌شود) در حال اجرا بود. آدم‌های ساحل، هر کدام بخشی از نمایش را از ساحل می‌دیدند و بقیه‌ داستان را خودشان می‌ساختند (همه که پول دیدن نمایش را روی قایق نداشتند.) رمان هم از همین ساختار استفاده کرده است: ‌ یک عالمه داستان، که در کنار هم شناور می‌شوند و بعضی‌های‌شان به سرانجام می‌رسند و بعضی نه. کتاب این‌چنین ساخته می‌شود: ‌ زنجیره‌ای از داستان در داستان.
کتاب از صبح شروع می‌شود، وکیل وراج ما، شروع می‌کند به تشریح اینکه دارد یک رمان می‌نویسد و اصلا هم نمی‌خواهد به اصول داستان‌نویسی وفادار باشد،‌ چون اصلا آن اصول را نمی‌داند. بعد از خانواده‌اش می‌گوید. از پدرش که خودش را دار زد، چون ورشکست شده بود. بعد می‌رود پیش رفقای ِ پیر ِ‌ علاف‌اش و بعد ... کتاب پر است از این بعد‌ها و بعد‌ها. تادی پسر، همانطور که خونسرد، خیلی زیاد خونسرد، در صبح و ظهر و بعد، عصر خویش و ... پیش می‌رود تا به شب برسد، به لحظه‌ی خودکشی نزدیک شود، با پیش کشیده شدن هر تصویر یا اسم جدیدی،‌ داستان و ماجرایی دارد تا برای‌مان بازگو کند. اپرای شناور، همان شکلی ساخته شده که در پشت جلد کتاب عنوان شده است. 
کتاب، از یک سبک مدرنیسم استفاده می‌کند، که حوالی دهه 30 میلادی، محبوب بزرگ‌ترین نویسنده‌های جهان بود: ‌ توصیف یک روز از زندگی راوی(ها)، به همراه میل شدید به مرگ. کتاب‌هایی مثل ِ «خانوم ِ دالووی» ِ ویرجینیا وولف یا «یولیسس» ِ جیمز جویس، یعنی در حقیقت، مهمترین رمان‌های قرن، به این سبک نوشته شده‌اند. اما جان بارت، متولد 1930 میلادی است و هنوز دارد زندگی را تحمل می‌کند. او نمی‌خواهد همان‌طوری بنویسد که قبلی‌ها نوشته‌اند. او کتابی نوشته، به نام ِ «اپرای شناور» که بیشتر از هر چیزی، به عنوان یک اثر پست مدرن شناخته می‌شود: ‌بیشتر به‌خاطر درهم شکستن فرم و روایت در قطعات پازلی که خیلی سخت در کنار هم باقی می‌مانند. و این هنر ِ‌ کتاب است: ‌ درگیر نگه داشتن ذهن خواننده. تا جایی که به حد انفجار برسد. انفجار به خاطر نوع داستانی که دارد می‌خواند، لبریز از زندگی و تهی از آن.
«اپرای شناور» یک کتاب جذاب، صرفا برای خواننده‌ی جدی ادبیات است. نمی‌شود مطمئن بود که خواننده‌ عام ادبیات بتواند در آن پیش برود و کتاب را به پایان برساند. جان بارت، تله‌هایی در کتاب‌اش دارد که به همین سادگی‌ها خواننده‌اش را ول نمی‌کند.
 
 
«اگر هنوز حواس‌تان به من است، باید بگویم هیچ حوصله ندارم شرح بدهم که چرا اول باید به سرنوشت‌ساز بودن آن روز اشاره می‌کردم و بعد از ارتباطم با جین مک پرده برمی‌داشتم. شما یا با ترفند اوج و افت داستان آشنایید، که در این صورت نیازی به توضیح نیست، یا اطلاعات‌تان در مورد داستان‌گویی حتی از اطلاعات من هم کمتر است، که در این صورت شرح و توضیح اساسا بی‌فایده خواهد بود. واقعیت این است که من با او ارتباط داشتم، ارتباطی خوب. برای آن‌که متساوی بودن ِ‌ اضلاع ِ این پیوند مثلثی را درک کنید، باید بگویم که هریسون مک و من دوستان جفت و تاق همدیگر بودیم. هر یک از ما سه نفر از صمیم قلب عاشق آن دو نفر دیگر بودیم، و این احساس میان جین و هریسون واقعا صمیمانه و از ته دل بود. در مورد احساس خودم، خب در فصلی دیگر در موردش توضیح خواهم داد. هریسون از اتفاقات میان سال‌های 192 تا 1937،‌ کاملا آگاه بود.
 
 
همه چیز را توضیح می‌دهم. داستان جالبی است،‌ و کاپیتان آزبرن هم می‌تواند برای رسیدن به آن یک لیوان نوشیدنی‌اش یک فصل صبر کند.» (صفحه 33 و 34 کتاب.)‌
 
 
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه