گروه انتشاراتی ققنوس | بال‌های گشوده جغد مینروا: جغد مینروا، فلسفه به روایت فیلسوفان‌- روزنامه کارگزاران
 

بال‌های گشوده جغد مینروا: جغد مینروا، فلسفه به روایت فیلسوفان‌- روزنامه کارگزاران

کارگزاران 

غرض گردآورندگان این است که آرای فلاسفه مهم معاصر را در  باره ماهیت و ربط و مناسبت فلسفه ارائه کنند. این دو کوشیده‌اند در بازنمایی آرای متفکران در  باره این موضوعات جانب توازن را چه به لحاظ فلسفی و چه به لحاظ جغرافیایی نگه ‌دارند. گروه نویسندگان این کتاب مشتمل است بر چند منطق‌دان‌، متفکر اجتماعی و سیاسی‌، مورخ فلسفه‌، تحلیلگر زبانی و فیلسوف علم و اخلاق‌، یک فیلسوف اگزیستانسیالیست و یک متفکر که علاقه بسیاری به تفکر خاور دور داشته است‌. این نویسندگان عبارتند از: کارل پوپر، جی‌. جی‌. سی‌. اسمارت‌، سیدنی هوک‌، استوارت همشر، الن آر. وایت‌، گابریل مارسل‌، پل لورنزن‌، مکس اچ‌. فیش‌، فردریک سی‌. کاپلستون‌، برندبلنشارد، آدام شاف‌، الن‌واتسن‌، پل فیرابند، ای‌. جی‌. ایر، دبلیو. وی‌. کواین‌، هربرت مارکوزه و جان ویزدم‌. هگل می‌گفت «جغد مینروا تنها شامگاهان بال می‌گشاید» و چنانچه مترجم شرح داده است مینروا (Minerva) ، الهه حکمت‌، هنر و ابداع در اساطیر روم است که همتای آتنا در اساطیر یونان محسوب می‌شود و جغد پرنده اوست‌. جغد مینروا که نماد حکمت است‌، بیش از همه به لطف همین جمله هگل که در اواخر پیشگفتار «فلسفة حق‌» او می‌آید در یادها مانده است‌. مراد هگل این است که فلسفه هنگامی ممکن است پدیدار شود که شکلی از زندگی بر پختگی رسیده و در سراشیب پیری قرار گرفته است و جای خود را به شکل‌های تازه می‌دهد. گردآورندگان نیز در مقدمه کتاب نوشته‌اند: «فلسفه یکی از کهن‌ترین رشته‌های ماست‌. بیش از دو هزار سال قبل افلاطون و ارسطو در مدارس یونانی درس فلسفه می‌دادند. با این حال‌، عجیب است که فلسفه‌، به رغم تاریخ درازش‌، نه به خوبی درک شده و نه به طور عمیق و جامع و این مطلب مخصوصاً در خارج از حلقه استادان حرفه‌ای صدق می‌کند که این رشته را به دانشجویان امروز می‌شناسانند و از راه تحقیقاتشان در تحول و بالندگی آن می‌کوشند. البته فلسفه به عنوان نوعی زمینه مطالعاتی شناخته شده است که با پرسش‌های عمیق و بنیادی سروکار دارد، ولی غالباً همه درکی که از این زمینه مطالعاتی دارند همین است‌. از این گذشته‌، حتی در بین فلاسفه حرفه‌ای دانشگاهی نیز اجماعی در این‌باره وجود ندارد که بهترین دریافت از زمینه مطالعاتی‌شان چیست و کار ایشان چه ربطی به زندگی و نهادهای ما، به گزینش‌ها و امیدهای شخصی ما و به سیاست‌ها و غایات عمومی ما دارد. خلاصه این که روشن نیست فلسفه چه نسبتی دارد با آن پرسش‌های مربوط به مخمصه انسانی که خاطر همه ما را پریشان می‌دارند. همین پرسش‌ها در  باره ماهیت فلسفه و ربط و مناسبت آن‌، موضوعات این کتاب را تشکیل می‌دهد. ما می‌خواهیم درک خود را از چیستی فلسفه و کار و بار فلاسفه را بیش‌تر کنیم‌. دست کم می‌خواهیم آغاز به درک این مطلب کنیم که از زمینه مطالعاتی‌مان از کسانی که مشتغل به مطالعه آن هستند و از آنهایی که در تطور و بالندگی آن دستی دارند چه انتظار خردپسندانه‌ای می‌توانیم داشته باشیم‌. به  زودی خواهیم دید که درک ماهیت فلسفه به هیچ روی کار ساده‌ای نیست‌، زیرا فلسفه با سایر زمینه‌های مطالعاتی از جهاتی فرق دارد که موضوعات ما را پیچیده و پرس‌وجویمان را دشوار می‌کند. با این حال‌، لزومی ندارد که این امر از امید ما به این که درک خود را بیش‌تر کنیم بکاهد، زیرا برخی از بهترین منابع موجود را که می‌توانند ما را در پرس‌وجویمان یاری دهند در اختیار داریم‌...».

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه