گروه انتشاراتی ققنوس | بازخوانی رمان «بازی آخر بانو»
 

بازخوانی رمان «بازی آخر بانو»

مجلة نافه

در سامانة یک پرداخت روایی، رمانی شکل می‌گیرد که شاید مضمونش در قالب‌های گوناگون تکرار شده است. اما فضا و حجمی که طرح رمان در آن‌جا شکل گرفته، به کمک لحن و زبان آشنا و درخورِ ظرفِ زمان و مکانِ قصه چنان پتانسیلی به آن بخشیده است که اگر سامان‌بندی و سرانجام آن با دقتِ بیشتری همراه می‌شد رمان موفقیت و برجستگیِ شایسته‌اش را کسب می‌کرد.
داستان بدونِ شکستِ زمانی از سال پنجاه و نه تا زمانِ حال را، در لابه‌لای رخدادهایی که نمودش کمابیش بیرون از ذهنِ خواننده عینیت یافته است به تصویر می‌کشد. قصه تقریباً همان است که هست. به تعبیری لایه‌ی نهفته‌ای در پس رخدادهای آن نیست. نویسنده با سخاوت آن چه در صندوقچه‌ی ذهن خود نهفته است در اختیار خواننده قرار می‌دهد. گاه پا را از این فراتر می‌گذارد و به جای راوی ظاهر می‌شود: «می‌بینی ما با توقعاتمان زندگی می‌کنیم. ما با ذهنیات و پیش داوری‌هایمان با دنیا و آدم‌ها برخورد می‌کنیم، … ص 26. این حرفها را مردی می‌گوید که بینش سیاسی و اجتماعی‌اش بسیار ضعیف است و بعد اخلاقی شخصیتش آنقدر ضعیف که همسر دومش را فقط برای تولید مثل عقد می‌کند و پس از آن با ترفند طلاق می‌دهد.
کانونِ رمان که تا آخر نقش محوری‌اش حفظ می‌شود، دخترِ جوانی به نام «گل بانو» است،‌که در فرآیندِ قصه به میانسالی می‌رسد. انتخاب آدم‌ها و حضور به موقع آن‌ها در صحنه‌های داستان و درگیر کردن آنان با رخدادهای داستانی و ایجاد گره و تعلیقِ بجا و درخور سامانه‌ی داستان، تقابل اقشار اجتماعی باهم از یک سو و تقابلِ آنان با کسانی که در رأس قدرت‌اند و به نوعی سرنوشتِ دیگران را رقم می‌زنند از سوی دیگر،‌در سازوکاری که در بستری مشهود جریان دارد، به خوبی شکل می‌گیرد. خصوصاً یافتن یک مضمون اجتماعی و تلفیق آن با حوادثِ سیاسی با چیدمانی خاص و زیرکانه، می‌توانست نوآوری و ابتکارِ خاص نویسنده را در خلق رمانی پرجاذبه به ثمر برساند. ظرفِ مکانی قصه انتخابی زیرکانه و آشنا از سوی نویسنده است؛ در نتیجه اشراف و احاطه‌ی او رادر ساختن فضای زنده و ملموس به همراه داشته است.
گل بانو همراه با مادرش در خانه‌ی عزیزالله خان اسفندیاری کار می‌کند مادرش در عین حال «مرده‌شوی» روستایشان هم هست. راوی ویژگی بومی روستاهای اطراف بافت و کرمان را تصویر می‌کند.  خانواده‌ی گل بانو از یک سو کارگر و مستخدم خانواده‌ی اسفندیاری هستند و زیر نفوذ اقتصادی و اجتماعی آن‌ها و از سوی دیگر زیر نفوذ و احاطه‌ی سیاسی جوانانِ این خانواده یعنی: «امیر و اختر» که پیروِ گرایشات مارکسیستی هستند قرار می‌گیرند.
این دو جوان در یک درگیری مسلحانه کشته می‌شوند. با مرگِ آن‌ها گل بانو که نسبت – به آن‌ها سمپاتی داشته، پایش به ماجراها و تبعات خاص آن حوادث کشیده می‌شود.
شکل‌بندی رخدادهای ویژه‌ای از جمله گور به گور کردن جسد «اختر و امیر» از طرفِ – خانواده‌ی اسفندیاری به کمکِ «گل بانو» و مادرش که مرده‌شوی است و دل و جرأت – این کار را دارد؛ نشست این حوادث و سامان‌بندی و تسلسل منطقی آن‌ها در بستر داستان، محرومیت «گل بانو» از تحصیل و تن دادن او علی‌رغم میلش به ازدواجی اجباری و در نهایت دستگیری «گل بانو»  جملگی با تیزبینی و درایت خاصی صورت  بسته است؛ خصوصاً در آمیختن مضمون اجتماعی وبکر، و کمتر تجربه‌شده‌ی: سوءاستفاده از «گل بانو» به منظور  تولید فرزند برای مردِ ذی‌نفوذی که زنش نابارور است و گل بانوی اسیر فقر و گرفتاری‌های سیاسی را به عقد خود درمی‌آورد.
تصاویر کوتاه، اما سهل و ممتنع که از فضای زندان و محاکمه و دادگاه «گل بانو» شکل گرفته است. هم ذات‌پنداری و رقتِ خواننده را نسبت به شخصیتِ اصلی داستان به همراه دارد.
دست‌یابی به تمامی این موفقیت‌ها و ساختن ِسهل این  ممتنع دیریاب در بستر یک رمانِ رئال؛ نَشتِ عناصر داستانی خصوصاً گره‌افکنی – موفق و هم ذات‌پنداری حاصل آمده از مجموعه‌ی عوامل، متأسفانه از صفحه‌ی – 222 به بعد دچار بحران مضمون پریشانی می‌شود. پرداخت رخ‌داده‌های سیاسی و اجتماعی دوران حاضر و حصول ذهنیتی که با عینیت تا حدود زیادی مطابقت داشته، نفوذ به لایه‌های زندگی اقتصادی و معیشتی بخشی از مردمِ اجتماع، با استفاده از لحن و زبانی زنده و درخور، پیچیدن مضامین در لابه‌لای مؤلفه‌های عاطفی و اجتماعی، و در نهایت ساختن فضایی رئال، توأم با تصاویری که زاده‌ی تخیل قوی نویسنده است، زمینه‌ای برای دست‌یابی به یک اثر موفق است. ای کاش نویسنده در پرداختِ چهار فصل آخر حوصله و توجهی مانند پرداخت فصل‌های قبل به کار می‌بست. سامان‌بندی داستان از صفحه‌ی دویست و بیست و سه به بعد دچار بحران فرم گرایانه می‌شود.
این بحران، اثر را به دام پرداخت‌های کلیشه‌ای (پیدا شدنِ همه‌ی آدم‌هایی که در بستر رُمان گم شده‌اند، آن هم به طور اتفاقی) و پرگویی‌های غیرخلاق انداخته است (نقب زدن به رخدادهای سیاسی کودتای بیست و هشت مرداد بدون شکل‌گیری فضای مناسب برای پرداخت این مضامین به شکلی شتاب‌زده در فصل‌های پایانی). کاش نویسنده مجالی ایجاد می‌کرد تا رمان همان مسیر ساده و تجربه‌شده‌ی خودش را طی می‌کرد، و این چنین دست به بازی با ذهنیت خواننده نمی‌زد. نویسنده در این تجربه خوش خطر کرده است اما حاصل کار چهار فصل آخر در حقیقت، چالشِ نویسنده است با شخصیت‌هایی که خودش ساخته و پرداخته است.
آوردنِ این همه نام که هیچ ردِ پایی از آنها در قصه باقی نمی‌ماند، تجدیدنظر در ساختار شخصیت‌هایی که قبلاً ساخته شده‌اند،‌تلاش برای ایجاد ذهنیت جدید از آنها در خاطرِ خواننده، اصرار در سفید نمایی آدم‌هایی که قبلاً در بستر قصه طی کنش‌های بی‌شمار رنگ یافته‌اند، پافشاری بر ایجاد ذهنیت جدید در خواننده نسبت به رخدادهایی که در فرایند قصه با ظرافت  و نرمی ساخته شده‌اند؛ آن هم در ظرفیت بسیار محدودِ داستانی، ترکِ عمیقی است بر تنه‌ی تندیس زیبایی که با مهارت و هنرمندی خاص ساخته شده است.
زبان و لحن نیز در این اثر درخور توجه است. تکیه بر معناشناسی زبانِ معیار و درآمیختن آن با واژگانِ بومی، کشش بارِ معنایی اثر بر دوش واژگانی روایی و بدونِ تعقید و گره، البته به دور از ایماژ و تصویرهای زیبایی‌شناسانه، توانسته خوانش داستان را هموار سازد؛ جذابیت و کشش حاصل آمده تا قبل از چهار فصل آخر، خصوصاً برای خواننده‌ی غیرحرفه‌ای در گرو این توانایی است.
مخدوش شدنِ مرزِ زبانِ معیار با زبان محاوره در بیشتر دیالوگ‌ها، در صفحه‌ی 106 سعید خطاب به مادرِ گل بانو که یک زنِ روستایی است و به سختی فارسی حرف می‌زند می‌گوید: «بی بی خاور لطف می‌کنید یک دقیقه تشریف بیاورید – اتاقِ من.» و ادامه می‌دهد:«با اجازه‌ی شما من فردا می‌روم تهران تا خانواده‌ام رو برای خواستگاری از بانو به این جا بیاورم» و در ادامه: «مادرم مخالفت نمی‌کند، من مطمئنم» در انتهای ص 256، «به جرم مفسد؛ فی الارض بودن» ص 256، موجودِ «ضاحکی بودم» ص 239 و لغزش‌های املایی و رسم‌الخطی: «اتاقک گوشه‌ی حیات» ص 239 کاستی‌هایی است که نویسنده با توجه به احاطه‌اش بر زبان به راحتی می‌توانست برطرف کند. لحنِ اثر تقریباً برای همه‌ی ظرفیت‌های قصه رعایت شده و همدردی‌ و همراهی مخاطب را برمی‌انگیزد.
و اما سرانجام لحن آن است که بلقیس سلیمانی با عرضه کردن توانایی‌ها و قابلیتش در احاطه بر زبان و داشتن تخیل قوی‌، همین اشراف بر پیچیدگی‌های روابط – اجتماعی در این اثر، امید خلق آثاری ماندگار را در خوانندگان رمان زنده تر کرده است.
ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه