گروه انتشاراتی ققنوس | اپراى به گل نشسته! :نقدى بر رمان اپراى شناور
 

اپراى به گل نشسته! :نقدى بر رمان اپراى شناور

نیویورک تایمز – در صبح روز 23 ژوئن 1937 (یا شاید هم 24 ژوئن؛ درست یادم نیست)، تاد‌اندروز، بهترین وکیل مریلند و عجیب و غریب ترین شهروند شهر جزر و مدى کیمبریج، تصمیم به خودکشى گرفت. تاد 37 سال داشت؛ او مجرد بود و در هتل دورست اقامت داشت. 
تاد هر روز صبح با یک چک به مبلغ 50/1 دلار کرایه شب قبلش را پرداخت مى‌کرد، و بعد براى یک شب دیگر اقامتش را تمدید مى‌کرد. به خاطر بیمارى دل افروختگى یا پروستات آسیب دیده‌اش نبود که تاد دچار تردید شود که آیا یک روز دیگر را تا به آخر زنده خواهد ماند یا نه، هرچند البته در این مورد تردید داشت. او کلا از اینکه هر کارى را به شکل متفاوتى انجام بدهد لذت مى‌برد. هفده سال بعد، در سال 1954، تاد نشست تا در مورد آن روز به یاد ماندنى بنویسد و اینکه اصلا چطور شد که از خودکشى منصرف شد. او به اندازه سه سبد پر در باب این موضوع مطلب نوشت. کتابى که او خلق کرد، با عنوان اپراى شناور، اولین رمان جان بارث، اکنون منتشر شده است. جان بارث اهل کمبریج است. او جوان و فاضل و با هوش است. لحن او در رمان اپراى شناور هر از گاهى بامزه و خنده دار مى‌شود. توانایى او در خلق موقعیت‌هاى واقعا مضحک، تحسین برانگیز است. استعداد او در وراجى کردن هم تحسین برانگیز است. 
نقص‌ها بر طنز مى‌چربند
با این همه، رمان اپراى شناور در هیچ قسمتش آنقدر بامزه نیست که نقص‌هاى بزرگ آن را جبران کند. بیش‌تر بخش‌هاى این رمان عجیب و غریب، کسل کننده است. بیش‌تر طنز‌هاى آن ثقیل و سرد است. بعضى از تلاش‌هاى فاقد ظرافت نویسنده براى شوکه کردن خواننده، به طرز بچگانه و ناخوشایندى سطحى و بى ارزش به نظر مى‌رسد (در حالى که احتمالا نویسنده قصد داشته این تلاش‌هاى او عالمانه یا واقعگرایانه به نظر برسد). توصیفى که تاد اندروز از زندگى خود از دوران کودکى تا شکست بزرگش در خودکشى کردن، ارائه مى‌کند با حرکتى پیچان از میان فلاش بک‌هاى زیادى عبور مى‌کند، و در بین راه مکث مى‌کند تا به چیز‌هاى بى ربطى بپردازد و آنقدر لفاظى‌هاى متظاهرانه را با لفت و لعاب بیان مى‌کند که باعث مى‌شود رمان اپراى شناور به نظر برسد که براى ابد به گل نشسته است. وقتى تاد کلک‌هاى حرفه اى خود را در قالب چندین دعواى حقوقى طولانى و به طرز حیرت انگیزى پیچیده، تعریف مى‌کند دیدگاه خود در مورد کار‌هاى حقوقى را نشان مى‌دهد، ولى او در سرگرم کردن خواننده کاملا ناموفق است، تاد کار حقوقى خود را بیش‌تر به شکل یک بازى مى‌بیند که از انجام دادن آن لذت مى‌برد. او به اخلاقیات حرفه اش اهمیتى نمى‌داد و حتى به طور خیلى جدى کار‌هاى موکلانش را پیگیرى نمى‌کرد. و دلیل اینکه تاد هیچ چیزى را جدى نمى‌گرفت و اصولا به هیچ چى اعتقادى نداشت این بود که او یک اگزیستانسیالیست غیر حرفه اى بود، هرچند البته هرگز کلمه اگزیستانسیالیسم به گوشش نخورده بود. 
تاد مى‌گوید: من بر بى مسؤلیتى اساسى و نهایى خودم اصرار مى‌ورزم. از نظر تاد، هیچ چیز ارزش ذاتى ندارد، نه چیز‌هاى مادى مثل پول یا موفقیت، نه چیز‌هاى انتزاعى مثل عشق یا حقیقت: دلایلى که آدم‌ها براى ارزشمندى چیز‌ها ارائه مى‌کنند همیشه نهایتا اختیارى اند. مردان و زنان چیزى فرا تر از موجودات غریزى نیستند، و تمام کار‌هایى که ما آدم‌ها روى زمین انجام مى‌دهیم مضحک و مسخره اند. 
گزارش مبسوط فلسفی
افکار تاد در مورد بیهودگى و بى معنایى زندگى با طول و تفصیل بسیار زیاد در کتاب اپراى شناور توضیح داده مى‌شود که البته نتیجه این توضیح مفصل چیزى جز ملالت و کسل کنندگى نیست. فلسفه منفى تاد باعث شد که تصمیم به خودکشى بگیرد. و این تصمیم به اندازه تمام چیز‌هاى دیگر در این کتاب ِ عجیب، مضحک است، چون تاد خیلى خیلى از زندگى لذت مى‌برد. غیر قابل باور است آدمى‌که تا این اندازه از زندگى لذت مى‌برد براى لحظه اى هم به خودکشى فکر کند.
سخت است بفهمیم که آقاى بارث از خوانندگان خود انتظار دارد ایده‌هاى داستانى او را تا چه اندازه جدى بگیرند. ولى آقاى بارث این ایده‌ها را به طور مبسوط گسترش مى‌دهد. نقطه اوج داستان اپراى شناور فلسفى است. تاد اندروز در مى‌یابد که همه چیز مضحک و مسخره است، و اینکه عشقش به یک بچه کوچولو واقعى و مهم است. تاد هنوز هم با خود مى‌اندیشد که همه ارزش‌ها ممکن است نسبى باشند. ولى با این همه، چیزى به نام ارزش‌هاى نسبى هم وجود دارد. این ارزش‌ها بالاخره وجود دارند، و اگر این ارزش‌ها تنها چیز‌هایى باشند که ما داریم پس به هیچ وجه من الوجوه ارزش‌هاى سطح پایین و نازل محسوب نمى‌شوند. 
چنین دنومانى (گره گشایی) چندان تکان دهنده و بهت آور نیست بلکه تا آنجا که ممکن است معقول و تیز هوشانه است. این کتاب به گونه اى است که گویى دو نویسنده تصمیم گرفته اند که با هم همکارى کنند. یک نویسنده زمخت مى‌نویسد که هر از گاهى طنزى هم در آن به کار برده شده است. نویسنده دیگر با حسن نیتى صادقانه در مورد معناى هستى و وجود غور مى‌کند. نتیجه کار البته عجیب و غریب از کار در مى‌آید. 

روزنامه حیات نو

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه