گروه انتشاراتی ققنوس | اهمیت هایدگر بودن!
 

اهمیت هایدگر بودن!

مشاهده 


منبع: جامعه خبری تحلیلی الف 

بیست و یکم فروردین ۱۳۹۸ 

....................................

 

کسانی که به فلسفه هایدگر روی می‌آورند، علاوه بر دشواری اندیشه‌هایش، با زبان و واژگان او نیز مشکل پیدا می‌کنند. این امر اقتضا می‌کند که برای این مشکل راه‌حل جداگانه‌ای در نظر گرفت و گرنه صرف سروکله زدن با فلسفه‌اش دردی را دوا نمی‌کند. شاهد این قضیه وضعیت فلسفه هایدگر در کشور خودمان است

 

 

«واژه‌نامه هایدگر»

 

نویسنده: ژان ماری ویس

 

مترجم: شروین اولیایی

 

ناشر: ققنوس، چاپ اول 1397

 

359 صفحه، 35000 تومان

 

 

 

****

 

 

 

پس از سال‌های بسیار ممنوعیت از تدریس، عاقبت هانس گئورگ گادامرِ (1900-2002) محافظه‌کار او را دعوت کرد تا در دانشگاه هایدلبرگ درباره هولدرلین سخنرانی کند؛ همان شاعر بزرگ رمانتیک که می‌گفت: «با همه استعدادها و شایستگی‌ها، شاعرانه می‌زِیَد انسان روی زمین». غوغایی به‌پا شد. سالن معروف چهارصدنفره دانشگاه هایدلبرگ، موسوم به "آئولا"، که پانصد سال قدمت داشت، پر از جمعیت شد. راهرو‌ها و محوطه و حتی خیابان‌های اطراف هم پر شده بود از مردمی که برای شنیدن سخنانی هیجان‌انگیز آمده بودند. پیروان قدیم هیتلر، طرفداران جدید او یا همان نئونازی‌ها و اعضای حزب راست‌گرای ناسیونال دموکراتیک آلمان جمع شده بودند و به او سلام نظامی نازیستی می‌دادند. او نیز از میان آنها می‌گذشت و آنان راه را باز می‌کردند و با دستان کشیده فریاد می‌زدند: «هایل! هاایل! هاااایل!» هنگامی که پشت تریبون رفت، با همان لحن هیتلر سخنرانی کرد. خروشید و فریاد کشید و نعره‌ها‌ زد. سال‌ها سال بعد، یکی از حاضران آن سخنرانی تاریخی، وقتی آن روز تاریخی را به یاد آورد، حس‌وحال خود را این‌گونه توصیف کرد: «آدم می‌ترسید!»

 

سخنرانی‌های مارتین هایدگر (1889-1976) درباره هولدرلین به‌صورت کتاب منتشر شده است. اما هایدگر علاوه بر آن کتاب پرشور و هیجانی، اثر‌ دقیق و متینی همچون "هستی و زمان" هم نوشته است که در چارچوب فضای دانشگاهی جای می‌گیرد. زبان چنین فیلسوفی را چگونه باید فهمید که هم در قله‌ی فلسفه آکادمیک جای دارد و هم به اوج غوغا رفته؟ قرن بیستم اگر دو فیلسوف مهم داشته باشد، قطعا یکی از آنها هایدگر است. در صحت‌وسقم سخنان او بسیار چون‌وچرا کرده‌اند، اما هیچ‌کس تردید ندارد که هیچ فیلسوفی در دوره معاصر به اندازه او اثرگذار نبوده است. در سنت فلسفه‌های قاره‌ای همه تحت تاثیر او هستند. این حکم حتی یک استثنا هم ندارد. بدین سبب، فهمیدن فلسفه او، کلید فهمیدن بسیاری از دیگر فلسفه‌های معاصر است. اما فلسفه‌ای با چنان زبان پیچیده و مبهمی، خواننده را گیج و مبهوت می‌کند. آیا کلیدی برای گشایش دروازه آن وجود دارد؟  

 

مسئله زبانِ خاص هایدگر فراتر از یک پسند شخصی یا خصوصیت فردی است. اصل این وضعیت ریشه در خود تفکر فلسفی دارد. فیلسوفان نوآور متفاوت می‌اندیشند؛ بسیار متفاوت. این تفاوت در اندیشه منجر به تفاوت زبان نیز می‌شود. از این روی، فیلسوفان نوآور به زبان خاصی سخن می‌گویند که در آن، واژگان جدید یا واژگان با معانی جدید ظاهر می‌شود. در هایدگر هر دوی این‌ها را می‌بینیم. اما به همان میزان که نیاز ما به فهم زبان یک فیلسوف بیشتر باشد، احتمال اجابت آن نیاز از سوی او کمتر می‌شود! فیلسوفان بزرگ به پشت سر خود و به خوانندگان التفاتی ندارند. آنها همه توجه خود را به موضوع تفکرشان معطوف می‌سازند و کارخانه ذهن آنها به طرز حیرت‌آوری محصولات جدیدی بیرون می‌دهد؛ محصولاتی که دیگران، شارحان و پیروان‌شان باید آنها را مرتب و منظم کنند. علاوه بر این، زبان در فلسفه هایدگر اهمیت مضاعفی دارد؛ زیرا از نظر هایدگر زبان ابزار بیان اندیشه‌ها نیست، بلکه زمینه‌ای است که در آن انکشاف حقیقت رخ می‌دهد. به تعبیر خود هایدگر زبان خانه وجود است. از طرف دیگر، زبان با ذات انسانی نیز ربط وثیقی دارد و یکی از وجوه هستی انسان است؛ یکی از ابعاد در-جهان-بودن او.

 

به همین خاطر کسانی که به فلسفه هایدگر روی می‌آورند، علاوه بر دشواری اندیشه‌هایش، با زبان و واژگان او نیز مشکل پیدا می‌کنند. این امر اقتضا می‌کند که برای این مشکل راه‌حل جداگانه‌ای در نظر گرفت و گرنه صرف سروکله زدن با فلسفه‌اش دردی را دوا نمی‌کند. شاهد این قضیه وضعیت فلسفه هایدگر در کشور خودمان است. اقبال به هایدگر فراوان است اما هجوم به فلسفه او بدفهمی‌های مربوط به آن را نیز افزوده است. بین اهالی این فلسفه نزاع کم نیست، به‌حدی که گاهی این گمان دست می‌دهد که گویی زبان مشترکی ندارند یا درباره موضوع یکسانی سخن نمی‌گویند. در این هرج و مرج، توافق بر سر واژگان اصلی و اصطلاحات کلیدی کمک بزرگی است. اما هایدگر مجموعه چنان واژگان و اصطلاحاتی را یک‌جا تعریف نکرده است. همه آنها در لابه‌لای آثار او پخش شده‌اند. از طرفی مجموع آثار 102جلدی او، که هنوز هم به طور کامل منتشر نشده، کار را دشوارتر می‌کند. به همین دلیل هرگونه فرهنگ اصطلاحاتی که برای او تهیه شود، ناتمام خواهد بود و با توجه به سرشت همیشه‌درراه اندیشه هایدگر، چنان چیزی ذاتا همیشه باز خواهد ماند. ولی حتی چنین چیز ناتمامی هم تاکنون فراهم نبوده است.

 

به همین علت، این کتاب در زبان فارسی مشابهی ندارد و بین آثار فراوانی که درباره هایدگر منتشر شده، حقیقتا جای آن خالی است. مترجم فاضل نیز با همین قصد این کتاب را برای ترجمه انتخاب کرده است. گفتنی است که اصل این واژه‌نامه به زبان فرانسه است و برگردان فارسی نیز از همان زبان انجام شده.

 

برخی گمان می‌کنند که دایره واژگان دشوار هایدگر منحصر به اصطلاحات تخصصی فلسفه او می‌شود؛ کلماتی مانند اگزیستانس، هستی، افکندگی، دردست‌بودگی، دلهره، فرادست‌بودگی و همانند این‌ها. اما این تصور اصلا درست نیست؛ چراکه هایدگر بسیاری از دیگر واژه‌ها را نیز به معنایی متفاوت به‌کار می‌برد؛ برای مثال عقل، شعر، منطق، فلسفه، سخن، آزادی، ابزار، اندیشه، تجربه، عزم و... . این امر کاملا طبیعی است و لازمه تفکر فلسفی بنیادی است. فیلسوفی که فهمی کاملا متفاوت از حقیقت و هستی داشته باشد، به‌طور طبیعی چیزهای دیگر را نیز به گونه دیگری خواهد فهمید. اساسا فهم فلسفی نمی‌تواند در چارچوب بسته‌ای محدود شود و به‌طور طبیعی بسط می‌یابد و به همه چیز سرایت می‌کند و معنای آنها را دگرگون می‌سازد. فهم تازه، معنای تازه را به ارمغان می‌آورد. هایدگر بر مبنای فلسفه‌اش برخی از امور اجتماعی و سیاسی را نیز بازتعریف می‌کند؛ برای مثال ، کمونیسم، یونانیان، کارگر، سیاست، دانشگاه. حتی جریان‌های فکری و فلسفی را نیز به صورت دیگری معنا می‌کند، همان‌گونه که به ایده‌آلیسم آلمانی و مارکسیسم به شیوه خاص خود معنا می‌دهد.

 

واضح است که فرهنگ اصطلاحات فلسفی با یک فرهنگ لغت ادبی تفاوت زیادی دارد. اصطلاحات فلسفی معنای ساده و یکدستی ندارند تا در یک سطر تعریف شوند. معنای آنها را باید در یک بافت یافت. همچنین لازم است که ارتباط آنها با یکدیگر نیز لحاظ شود. علاوه بر این، آنها با سنت، تاریخ و بیرون از خود نیز بی‌ارتباط نیستند. به‌طور کلی شبکه گسترده اصطلاحات حاکی از جهانی است که فیلسوف در آن به‌سر می‌برد. ژان ماری ویس با درنظر گرفتن همه این مطالب، 132 اصطلاح را برگزیده که مهمترین و پرکاربردترین موارد در نوشته‌های هایدگر هستند. البته هایدگر آنها را در سیاق‌های مختلف به‌کار می‌برد و در هر بار در بافتی کلی معنا می‌کند. نویسنده با آگاهی از این امر، در ذیل هر اصطلاح دیدگاه هایدگر را جمع‌بندی می‌کند، توضیح می‌دهد و به متون کلیدی ارجاع می‌دهد؛ متونی که این اصطلاحات در آنها شفاف‌تر و مفصل‌تر به‌کار رفته‌اند. به دلیل اهمیت این مورد اخیر، کاربرد این واژه‌نامه فراتر از نام آن است. منظور این است که می‌توان از آن به عنوان راهنمای مطالعه آثار هایدگر نیز بهره برد. خواننده با استفاده از ارجاعاتی که به متون هایدگر صورت گرفته، به راحتی می‌تواند مهمترین بیانات هایدگر را در زمینه موضوع مورد نظر بیابد و در مسیر پژوهش‌های خود به‌کار بگیرد. نتیجه آن‌که هر کسی علقه‌ای به فلسفه هایدگر دارد، همین حالا در کتابخانه‌اش جای این کتاب را خالی کند.

 

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه