گروه انتشاراتی ققنوس | الگوهای مردن در تاریخ
 

الگوهای مردن در تاریخ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع: روزنامه شرق

شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷

 

مرگ برای هر موجود زنده‌ای خواه‌ناخواه مساله است. اغراق نیست اگر بگوییم مرگ همواره مردم را ترسانده و در زندگی اجتماعی انسان‌ها غالبا معنای مبهمی داشته. طبیعی است که متفکران بسیاری طی قرن‌ها درباره مرگ و مردن نوشته‌اند و کوشیده‌اند لحظه پایان زندگی را برای انسان‌ها قابل فهم کنند. به تازگی نشر ققنوس کتابی در این خصوص منتشر کرده که نویسنده در آن می‌کوشد الگوهای عمده مردن را در سراسر تاریخ شناسایی و توصیف کند. آلن کلهیر در کتاب «تاریخ اجتماعی مردن» بررسی جامعی از اسناد علوم انسانی و بالینی درباره مرگ انسان ارائه می‌دهد. نویسنده در این کتاب می‌کوشد تا با دید انتقادی و مرور آثار مربوطه، نوعی نقشه‌برداری و تحول مفهومی ارائه دهد.
تاکید کلهیر در این کتاب بر زندگی میان‌فردی، سیاسی و فرهنگی تجربه مردن بوده است. ازاین‌رو، انواع تحقیقات مربوط به مردن در زمینه‌های علوم بالینی، رفتارشناسی، انسان‌شناسی و علوم اجتماعی را جمع‌آوری و ارزیابی کرده است و درک جمعی از مردن را ربط می‌دهد به دوره‌های تاریخی، فرهنگ و رفتارها و خصوصیات فراگیر انسانی و نحوه مرگ‌ومیر خاص در یک دوره. سپس این درک وابسته به زمان و مکان و بهداشت عمومی را با انواع خاص سازمان‌ اجتماعی و اقتصادی گره می‌زند که اولین‌بار در آن دوره خاص اتفاق افتاد، هرچند لزوما منحصر به آن دوران نبود. سپس چهار الگوی اصلی مردن را مطرح می‌کند که در دوره‌های مختلف تاریخی ظهور کرده و فراگیر شده‌اند. نویسنده این الگوهای مردن را جمع‌بندی ایده‌آل رفتارهای مشترک و پرتکرار در انتهای زندگی انسان‌ها می‌داند. در نظر او، این الگوها یا در کنار الگوهای دیگر قرار گرفته‌اند یا باعث شده‌اند تا الگوهای مهم و متضاد دیگری برای مردن که از کهن‌الگو‌ها نشات گرفته‌اند به وجود آیند. او می‌کوشد در جاهایی که این الگوهای ثانویه با انواع اصلی تضاد زیادی داشته باشند، در مورد این الگوهای متضاد نیز در کتاب بحث کند. سپس بحث‌هایی مطرح می‌کند درباره آنچه معتقد است مهم‌ترین نیروهای محرک فرهنگی هستند که ورای تمام شیوه‌های بنیادی مردن قرار می‌گیرند. بااین‌حال، در خلال بحث‌های خود اصلا تلاش نمی‌کند تاریخی را که ارائه می‌کند با بحث‌هایی مثل پیشرفت همراه کند یا اینکه بخواهد یک فرهنگ را بر فرهنگی دیگر برتری دهد.
رویکرد تاریخی کتاب حاضر معطوف است به تصاویر اخیر مردن از سرطان و مراقبت‌های پزشکی در بافت گسترده‌تر تاریخی، پزشکی و جهانی. البته پیش‌تر نشان داده می‌شود که کشاورزان اولیه از تصاویر زندگی، مرگ حیوانات و مسائلی از این دست برای ساخت ترانه‌های مردمی، ضرب‌المثل‌ها و استعاره‌ها استفاده می‌کردند و بعدها مردم شهرها تلاش ‌کردند این تصاویر یکجانشینی را به تجربیات خود گره بزنند و به کمک آن اعتبار این تجربیات را ارزیابی کنند. او نشان می‌دهد که چگونه نگرش یا فلسفه قضاوقدری برخی فرهنگ‌های روستایی و کشاورزی با پیدایش رویکرد ابزارگرایانه‌تر و فعالانه‌تر نخبگان شهری برای حل مسئله به دست فراموشی سپرده شد. مع‌الوصف، نویسنده برای توصیف مردن در جهان امروز نه سرطان، نه بیماری قلبی یا علم پزشکی و مسائلی از این دست، بلکه فقر،‌ سالمندی و طردشدگی اجتماعی را اصلی‌ترین مولفه‌های مرگ امروزی می‌داند. در نظر نویسنده رفتارهای دم‌مرگ به شکلی مشخص احاطه این تاثیرات ظریف بر ما را نشان می‌دهد. او بر این باور است که اگرچه همه در آخر کار می‌میرند، همه مسیرهایی که به این نقطه پایان ختم می‌شوند یکسان نیستند؛ چون نحوه مرگ ما انسان‌ها همیشه یکسان نبوده است. او دلیلش را در این می‌داند که انسان‌ها میراث فرهنگی یا محیط فیزیکی مشترکی ندارند. ازاین‌رو، لفظ «مردن» در این کتاب نه به مفهوم انتزاعی مرگ بلکه به فرآیند شخصی و اجتماعی پذیرش مرگ اشاره دارد، یعنی مردن به مثابه‌ لحظات و دقایق و روزهای آخر زندگی، یعنی دم‌مرگ. مردنی که او در این کتاب درباره‌اش بحث می‌کند با زندگی سروکار دارد، از این منظر که ما در فضای پراضطراری زندگی می‌کنیم که زاده آگاهی از این نکته است که مرگ خیلی زود ما را شکار خواهد کرد. نویسنده در این کتاب از مردن به مثابه پیش‌بینی خودآگاهانه مرگ قریب‌الوقوع و دگرگونی‌های اجتماعی ایجادشده در سبک زندگی که به دست خودمان و دیگران و بر اساس همین آگاهی شکل گرفته‌اند صحبت می‌کند. به تعبیر نویسنده این یعنی زندگی آگاهانه که بخشی از فرآیند مردن است و نه مردنی که ما آن را صحنه نهایی ازکارافتادن نوعی ماشین بیولوژیکی رو به زوال تصور می‌کنیم.

 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه