منبع: روزنامه شرق
شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۷
از دهه 1960 بسیاری از متفکران از جمله ژیل دلوز، لویی آلتوسر، آنتونیو نگری، پییر ماشری و اتیین بالیبار به تفسیر اسپینوزا روی آوردند. اسپینوزا فیلسوفی بود که نهتنها نسبت چندانی با حلقه واسط دکارتگرایی و قراردادگرایی نداشت بلکه گسستی اساسی بود از فلسفههای رایج آن دوران، و از همه مهمتر هگلگرایی. در چنین فضایی، آنتونیو نگری که به اتهام رهبری پنهان بریگادهای سرخ در زندان بهسر میبرد دست به نگارش کتاب معروف و تاثیرگذار «نابهنجاری وحشی: قدرت متافیزیک و سیاست اسپینوزا» (1981) زد. خوانش نگری از اسپینوزا همچون خوانش دلوز، متکی است بر تحلیل «اخلاق». و همچنین هستیشناسی اسپینوزایی که برای رسیدن به فهمی متفاوت از هستی و نیروهای تشکیلدهنده و دگرگونساز آن اهمیتی بیش از متون سیاسی او دارد. «اسپینوزا و ما» سومین اثری است که نگری، پس از «نابهنجاری وحشی» و «اسپینوزای برانداز»، به طور کامل به اسپینوزا اختصاص داده است. این کتاب جستارهای گردآوریشده نگری را در «اسپینوزای برانداز»، که در سال ١٩٩٢ منتشر شد، تکمیل میکند. کتاب حاضر بهتازگی به همت نشر ققنوس ترجمه و منتشر شده است. در ابتدای کتاب مقدمهای مبسوط از نگری آمده که مباحث مختلفی را مطرح میکند: یادآوری تزهای اصلی «نابهنجاری وحشی»، مروری بر آرای چهرههای اصلی مطالعات قارهای در باب اسپینوزا در چند دهه گذشته، و ارائه تصویری از پروژه فلسفی در دست تکوین خود در درون صحنه گستردهتر فلسفه سیاسی قارهای معاصر. نگری در ایران نیز متفکری کاملا شناختهشده است. علاوهبر اینکه در سال 2004 به ایران سفر کرد، کتابهای بسیاری از او نیز به فارسی ترجمه شدهاند، از جمله «امپراطوری»، «انبوه خلق: جنگ و دموکراسی در عصر امپراطوری»، «فضاهای جدید آزادی، خطوط جدید اتحاد»، «اعلامیه» و «جنگ و دمکراسی در عصر امپراطوری».
نگری در «اسپینوزا و ما» علاوهبر اشارات تلویحی به اهمیت اسپینوزا در نقد درک دیالکتیکی از هستی، مکررا تأکید دارد که بههیچوجه اسپینوزا را نمیتوان مدرن دانست. اسپینوزا به فلسفه سوژه، قراردادگرایی و طرح نوعی هستیشناسی که امکان درک قدرت برسازنده انبوه خلق را میسر میکند تن نمیدهد و ازاینرو، نهتنها ربطی به فلسفه مدرن ندارد بلکه صرفا در دوره مدرن حضور دارد تا به نقد و افشای آن بپردازد و نشان دهد تفکر و دوران مدرن از آغاز چه چیزهایی را طرد کردهاند. اسپینوزا در «اخلاق»، نوعی هستیشناسی و انسانشناسی ارائه میکند که ناظر است بر روابط خلاقه، شرحی سازنده از هستی درونماندگار و برداشتی عاطفی و میلورز از آزادی انسانی که از رهگذر شادی مجسم و قدرت فکری حاصل میشود. او بر این باور است که اسپینوزا ما را در اثر بزرگ دیگرش، «رساله الهیاتی- سیاسی»، به سمت مفهومی از دموکراسی هدایت میکند که همچون جامعهای درک میشود که همه قدرتش را به عنوان یک کل اعمال میکند. کار طولانی نگری در چند دهه اخیر درباره اسپینوزا تلاشی است برای تبیین اینکه چگونه این دو سویه از بینش اسپینوزا با یکدیگر سازگارند، یکدیگر را تقویت میکنند و استحکام میبخشند. از نظر نگری، واژه «دموکراسی» صرفا دلالت ندارد بر نظامی سیاسی در میان دیگر نظامها، نظامی که میتوان گفت در آن به افراد فقط این آزادی داده میشود که نمایندگان خود را در حکومت انتخاب کنند و آزادانه درگیر روابط مبتنیبر مبادله با دیگران شوند، بلکه دلالت دارد بر نوعی قدرت خلاقه هستیشناسانه، قدرت انسانی، قدرتی سیاسی، ولی به همان اندازه اجتماعی، فرهنگی، زبانی و فیزیکی برای خلق و بازسازی هستی. در این راستا، نگری به «انبوه خلقسازی» بسیار بها میدهد و به جای انتخاب عقلانی یا حتی اراده جمعی، بر امیال جمعی تأکید دارد. بدینسان سیاستی که حاصل چنین فهمی است چیزی نمیتواند باشد مگر سیاست امر مشترک یعنی سیاستی جمعی، مترقی، ضدسلسلهمراتبی و دگرگونکننده.
این کتاب از برخی پروژههای اولیه نگری سرچشمه گرفته است. نگری پیشتر در کتابهایی چون «دکارت سیاسی»، «مارکس فراسوی مارکس» به این موضوع پرداخته بود. او در این کتاب بارها از «اخلاق» اسپینوزا، چندباری از «رساله سیاسی» و یکبار هم از «رساله الهیاتی- سیاسی» اسپینوزا نقلقول میآورد. کتاب حاضر مشتمل است بر چهار سخنرانی نگری درباره اسپینوزا که در قالب درسگفتارها و کنفرانسهای گوناگون بین سالهای ٢٠٠٥ تا ٢٠٠٩ ارائه شدهاند. فصل اول کتاب سخنرانی ایرادشده در خانه اسپینوزا در سال 2009 است که نگری درباره «بخت» و حیات نابهنجاری اسپینوزایی پس از مرگ او صحبت میکند، دلالتهای انتقادی و براندازانه آن را برای تفکر متاخر مدرن و دوران معاصر توضیح میدهد و برخی پیشدستیهای آن را بر فلسفه حاضر نشان میدهد. فصل دوم مقالهای است ارائهشده در سمیناری در سال 2006. در این بخش هدف ستایش از «زمان توانمندی» اسپینوزایی در تباین با «ناتوانی زمان» هایدگری و تأکید بر فرضیه ترکیببندی جدید اسپینوزایی از زمان پستمدرنیته است. در این فصل بر نقشی تأکید میشود که نیچه، خواننده اسپینوزا، در تعریف ترکیبات هستیشناختی جدید مستعد بهچالشکشیدن هایدگرگرایی ایفا میکند. فصل سوم مقالهای است ارائهشده در کنفرانس بینالمللی «اسپینوزا در مقام متفکری اجتماعی و سیاسی» که در سال 2007 برگزار شد. هدف نگری در این بخش تاکید بر خصیصههای یگانهانگارانه دموکراسی و تأکید بر پیدایش درونماندگار آن بود. درواقع چندان نامعمول نیست که با شارحان و مفسرانی از اسپینوزا روبهرو شویم که خصیصه مطلق ساختار دموکراتیک را در قالب اصطلاحاتی الهیاتی، و بهواقع گاه اصطلاحاتی آشکارا دینسالارانه، تفسیر میکنند. نگری تلاش میکند نشان دهد برعکس در اسپینوزاگرایی رابطه با تاریخ امکان میدهد به مفهوم دموکراسی عمق ببخشیم. فصل چهارم متنی است ارائهشده در کنفرانس «اسپینوزا و علوم اجتماعی» در سال 2005. هدف از این متن تصریح بر حرکت و جنبشی در تفکر اسپینوزا است که امکان صعود از امر اجتماعی به امر سیاسی، از انکار تنهایی به برساختن انبوه خلق را بهمثابه تمهیدی نهادی برای تأیید امر مشترک فراهم میکند. نگری میکوشد نشان دهد که چگونه نابهنجاری اسپینوزایی میتواند به بخشی از حیات اجتماعی ما بدل شود، و ظرفیت آن برای تغذیه دائمی سیاست دموکراتیک تا چه اندازه است - بیآنکه هیچگاه بخواهد خود را بهنجار سازد.