هزار و یک سال به روایت شهریار مندنیپور، ناشر: آفرینگان، تصویرگر:
در میان معاصران نماد و نشانه داستانسرایی مدرن ایران است. او نویسندهای است کمالگرا که با میانمایگی عنادی دیرینه دارد. جهان جدید را میشناسد و «آبی ماوراء بحارش» نشان از دلهره موقعیت انسان را دارد در جهان. هر چند با روحی آزردهخاطر از ادبیات شکوه میکند که با این همه کار نتوانسته اندکی از خشونت جهان بکاهد و میزان دشمنی را کاهش دهد. اما میگوید اگر بار دیگر امکان زندگی مجدد را داشته باشم، باز ادبیات را برمیگزینم و مینویسم. باز هم داستان مینویسم. او همه این اضطرابها و زخمهای روان انسان را در داستانهایش میریزد تا شاید بتواند همچون شهرزاد قصه و افسانههای هزار و یک شبش، حتی یک شب خشونت و کینه را به تعویق یا تاخیر بیندازد. اگر که نمیتواند آن را نابودش کند و ریشهاش را از جهان برکند و فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد. اما او میداند همچون میلان کوندرا، که هنر در ذاتشؤ در بودنش، ضدسلطه است. کیست که نداند آشکارترین چهره قدرت، خشونت است. و داستان از جوهره خود شهرزاد پیروی میکند و بر گونه خود با خشونت و قدرت میستیزد و انکارش میکند. مندنیپور عرصه گفت و گو با بارانها و دانیالها را اول بار با «راز» و کلاغی که از پایانقصهها برداشته و به آغاز قصهاش آورده بود، به آزمون درآورد. همان جا نشان داد که او مخاطب خود را جدی گرفته است و چرکنویسهایش را و یا پیشنویسهای بایگانیشدهاش را خرج کودک نکرده است. هر چند قدر و قیمت «راز» شناخته نشد و از جانب ادبیات کودک و نوجوان قدرش کاملاً ناشناخته و مسکوت ماند که دلایل ای نوع برخوردها در جاهای دیگر مکررا ذکر شده است و از فرط تکرار ملالآور میشود. از جانب ادبیات بزرگسال هم نادیده گرفته شد، چون برای کودکان بود. همه این ناسپاسیها و قدرناشناسیها به اضافه عدم توزیع کتاب توسط ناشر، میتوانست مندنیپور را برای همیشه پشیمان کند از نوشتن برای کودک و نوجوان، اما رمان هزار و یک سال نشان میدهد که شهریار می÷واهد باشد و عرصه گفت گوی ادبی نوینی را با مخاطبانی دیگر از سن و سالی دیگر بازگشایی کند، او با هزرا و یک سالش نشان داده که برای باز کردن هزار و یک راه نرفته میان خود و کودک و نوجوان، همه توانهای داستانی خود را در حد کمال به کار گرفته و از هیچ خلاقیتی برای معماری ویژه و باشکوه داستانی خود کوتاهی نکرده است. در رمان هزار و یک سال اندیشهای کمالگرا و انسانی ترکیب شده با خلاقیتهای ادبی در همه ابعادش. از خلق یک زبان ادبی جدید و شکستن ساخت جملهها و معیارهای کلیشهای دستور زبان گرفته تا پرورش زبان ادبی ویژه خود. جملهةای کوچک و ریز، ذهن مخاطب را به بازی میگیرند و از پیشساختهای ذهنی او تخطی میکنند تا به او ادبیات را و ادبیت متن را بشناسانند. او واژگان کهن را به هم میریزد و با اغراق در آنها، واژگانی نو خلق میکند. و به قول یک نویسنده، «هنر امروز بیان شکلهای اغراق شده است.» فرم صفحهآرایی کتاب هم از روشهای مرسوم تخطی کرده است و پاراگرافهایی از دل متن خارج کرده و در گوشههای کتاب با خطی دیگر آورده است. هزار و یک سال همه داشتنها را در خود مجموع کرده است. دروغ و گزاف نیست اگر بگوییم همچون نویسنده کمال گرایش، در عصر سلطه متوسطاندیشیها و متوسطنویسها، مجموعهای است به حد کمال در عصر و زمانه خودش. کمال نفی نداشتنها نیست، اثبات داشتنها است.