آنوقتها که ریش پدر هنوز قرمز بود رمانی است در قالب چند داستان کوتاه، خاطرات پسرکی که از سال 1926 تا 1939م، یعنی در بحبوحۀ بحران اقتصادی جمهوری وایمار و روی کار آمدن نازیها، با پدرش در برلین زندگی میکرده است.
پدر که با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم میکند همواره سعی دارد هر طور شده برای پسرکش دنیایی شاد و بیدغدغه بسازد. شنوره زبانی ساده و طنزی شیرین دارد. به همین خاطر، با آنکه برخی از داستانهای کتاب بهغایت غمانگیزند، هنگام خواندنشان با یک چشم میگریی و با چشمِ دیگر میخندی.
با خواندن این کتاب حس غریبی به خواننده دست میدهد، گویی پسربچهای کوچک با مهربانی دستت را گرفته تا تو را به برلینِ آن سالهای پرماجرا ببرد؛ انگار با تو از کوچههای برلین رد میشود و با زبانی کودکانه تاریخچۀ دورانی بسیار تلخ را برایت روایت میکند، تاریخچۀ دوران سیاهی که منجر به قدرت گرفتن فاشیسم و فاجعۀ جنگ جهانی دوم شد.