گروه انتشاراتی ققنوس | آنها که مى دانند و آنها که نمى دانند-نقدی بر کارل پوپر
 

آنها که مى دانند و آنها که نمى دانند-نقدی بر کارل پوپر

روزنامه شرق

کتاب هایى که به زبان فارسى منتشر مى شوند را مى توان از یک جهت به دو دسته تقسیم کرد. کتاب هایى که یقیناً مى شود خواند و کتاب هایى که یقیناً نمى شود خواند. این تقسیم بندى برخاسته از وضعیت صنعت نشر و زبان فارسى است. اما این کتاب ها را مى توان از جهتى دیگر هم به دو دسته تقسیم کرد. کتاب هایى که ضرورتاً باید خواند و کتاب هایى که ضرورتاً نباید خواند. این تقسیم بندى اما فراایرانى است و هیچ ربطى به صنعت نشر و مسئله ترجمه ندارد. قاعدتاً کتابى که در این قسمت از روزنامه معرفى مى شود باید کتابى باشد که اولاً بشود خواند و ثانیاً باید خواند. به همین خاطر معرفى کتاب «مى دانم که هیچ نمى دانم» اثر کارل پوپر فیلسوف اتریشى، در اینجا،ممکن است تعجب آور باشد. حالا من تقریباً پانزده سطر فرصت دارم که شما را براى خواندن این کتاب قانع کنم:الف- ترجمه کتاب نسبتاً روان است. صفحه آرایى آن مثل بیشتر کتاب هاى انتشارات ققنوس چشم نواز است. طرح جلد کتاب آزارتان نمى دهد. دو مقدمه مجمل و زیبا در ابتداى کتاب آمده که تکلیفتان را با آن روشن مى کند. قیمت کتاب هم معادل یک کورس آژانس از میدان هفت تیر تا میدان آرژانتین است (مى شود به عبارتى ۱۵۰۰ تومان). پس این کتاب را مى شود خواند.ب- پوپر در این کتاب درباره سیاست، فیزیک و فلسفه حرف زده است، البته در قالب چند مصاحبه با روزنامه دى ولت و دو سخنرانى. زبان کتاب بسیار ساده است و از این رو قابل فهم. (ممکن است شما از آن دسته افرادى باشید که با ساده بودن کتاب ها مشکل دارند و این البته به خودتان مربوط است.) ظاهر استدلال هایى هم که پوپر درباره موضوعات مورد بحثش آورده به سادگى همان استدلال هایى است که هر روز در تاکسى مى شنویم. اما این مسئله باعث نشده که ماهیت استدلال هایش هم از آن جنس باشد. درک مفاهیم کتاب هم نیاز به پیش نیازهاى چندانى ندارد. کافى است شما با معدل بالاى ۱۴ دیپلم گرفته باشید. بله، مى دانم. مى خواهید بگویید این حرف ها که مربوط به مقوله «مى شود خواند» است، نه مسئله «باید خواند». اتفاقاً حرف من همین جا است. خداوکیلى وقتى یکى از مشهورترین و جدى ترین فیلسوفان قرن بیستم، کتابى درباره یکى از مشهورترین و جدى ترین مسائل تمام قرون، یعنى مسئله «حکومت» مى نویسد. آن کتاب در زمره کتاب هایى قرار مى گیرد که همه «مى توانند بخوانند.» آیا نمى شود حکم کرد که این کتاب را «باید خواند»؟ تمام. فقط باید به یک نکته اشاره کنم که بنده در همین جا یکى از مهمترین توصیه هاى فلسفى پوپر و سلف بزرگوارش دیوید هیوم را نقض کردم و از «است»، «باید» استخراج کردم. بالاخره من که به اندازه پوپر نمى فهمم. 

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه