منبع: خبرگزاری کتاب ایران
شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷
بهنام خداپناه میگوید: سینگر ریشهیابی آزادی حیوانات را از کتاب مقدس شروع میکند و تا اندیشههای فلسفی معاصر ادامه میدهد. من هم خواستم این گونهپرستی و تبعیض علیه حیوانات را در زمینههای فکری و تاریخی خودمان پیگیری کنم و مشغول بررسی فلسفه اسلامی و متون دینی و فکری اسلامی/ ایرانی بر همین مبنا هستم.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- احمد ابوالفتحی: حقوق حیوانات و اخلاق ارتباطات با حیوانات از جمله مسائلی است که از منظر اندیشهای چندان مورد توجه متفکران و مولفان و مترجمان ایرانی نبوده است. بهنام خداپناه مترجم کتابِ «آزادی حیوانات» کتاب کلاسیک و پراهمیتِ پیتر سینگر متفکر بزرگ استرالیایی میگوید در سالهای اخیر این توجه بیشتر شده است. او خود علاوه بر این کتاب، یکی دیگر از متون کلاسیک مبحث حقوق حیوانات، یعنی کتاب حقوق حیوانات و خطاهای انسان را در دست انتشار دارد. در این گفتوگو تلاش کردیم معرفی قابل قبولی از کتاب و اندیشه پیتر سینگر ارائه دهیم. سینگر که از مهمترین فیلسوفان اخلاق معاصر محسوب میشود متولد استرالیاست و در دانشگاه پرینستون آمریکا فلسفه تدریس میکند. در این گفتوگو با گوشههایی از اندیشه او آشنا خواهیم شد.
پیتر سینگر بیش از هر اثری با کتاب «آزادی حیوانات» شناخته میشود. آیا این گزاره درست است؟
اثری که باعث شد سینگر در جهان به عنوان یک چهره شناخته شده مطرح شود، همین کتاب آزادی حیوانات بود. اگر چه که سینگر، با کتابهای دیگری که بعد از این کتاب نوشته شده هم شناخته میشود. کتابهایی درباره فقر جهانی، مسئله سقط جنین و کتابهایی دیگر با چنین موضوعاتی که همه دغدغه اخلاقی و بهخصوص اخلاق عملی دارند.
سینگر در کتاب آزادی حیوانات از موضع اخلاق به مسئله وارد میشود. او در این کتاب چه گفته است؟
اگر بخواهیم بنمایه کتاب آزادی حیوانات و جانمایه کلامش را مدنظر قرار دهیم، شاید عنوان فصل اول کتاب، تا حد زیادی ما را به مقصود رهنمون سازد. عنوان فصل اول کتاب این است: «همه حیوانات برابرند». در واقع، سینگر استدلال اصلی کتاب را با مبحث برابری پیش میبرد. از اساس میتوان گفت کتاب آزادی حیوانات یک بیان اعتراضی نسبت به گستره درد و رنجی است که انسانها عامل آن میشوند و در عمل مسکوت مانده است. این اعتراضی است نسبت به عمل انسانها در برابر جانورانی که خودشان قدرت اعتراض ندارند و سینگر تلاش کرده است که بلندگوی این طیف عظیم موجودات باشد. سینگر در فصل اول کتابش سعی میکند استدلالهای فلسفی خود را بیان کند. اساس این استدلال، مسئله برابری است. او در این کتاب بحث مفصلی درباره مفهوم برابری میکند. برابری چه میتواند باشد و چه نمیتواند باشد. او ابتدا به این میپردازد که برابری چه چیزی نیست. او میگوید برابری یک امر «واقعی» نیست. به عنوان مثال وقتی ما میگوئیم زنان و مردان با یکدیگر برابرند، معنای این جملهمان این نیست که مردان و زنان عملاً و واقعاً تواناییهای یکسانی دارند. به عنوان مثال زنان توانایی بارور شدن دارند و مردان این توانایی را ندارند. پس مردان و زنان در بارور شدن با هم برابر نیستند. بهطبع همین موضوع باروری است که برای زنان مسئله اخلاقی امکان یا عدم امکان سقط جنین مطرح میشود، در حالی که برای مردان چنین مسئلهای مطرح نیست. بر همین مبناست که سینگر میگوید برابری یک امر واقعی نیست. او موارد دیگری از این دست را هم مطرح میکند تا حدود برابری را مشخص کند و سپس به این میپردازد که برابری چه چیزی هست. او میگوید برابری «توجه» است. توجه به منافع یک موجود مادام که آن موجود دارای منافعی باشد. هیچ تفاوتی هم بین موجودات نیست. زن یا مرد، کودک یا بزرگسال، سفید یا سیاه، انسان یا حیوان، مادام که منافعی دارند، باید به منافع آنها توجه شود.
به اعتقاد سینگر و بر مبنای سنت فایدهگراییای که او بر مبنای آن ایدهپردازی میکند، موجودی دارای منافع است که احساس درد و رنج میکند یا به تعبیر سینگر «حساس» باشد. مادام که موجودی حساس باشد، منافع و علائقی دارد. همچنان که یک انسان تا زمانی که درد برای یک منفعت بزرگتر نباشد، از درد گریزان است، حیوانات دیگر نیز از درد گریزان هستند. همچنان که انسان به آزادی علاقه دارد، دیگر حیوانات نیز به آزادی و بسیاری از دیگر علائق انسان علاقه دارند.
اساس استدلال سینگر چیست؟
اساس استدلال سینگر این است که حیوانات منافع اساسیای دارند که انسانها آنها را نادیده میگیرند و این از منظر سینگر یک خطای اخلاقی است. چگونه انسانها که تا این حد نسبت به درد و رنج خود حساس هستند، نسبت به درد و رنج دیگران، اعم از دیگرانی که در گونه ما نمیگنجند چنین حساسیتی ندارند؟ یک نژادپرست مادام که فردی در نژاد او بگنجد او را در گستره حقوق، اخلاق و منفعت داشتن میگنجاند و هر گونه رفتار با فردی که در آن گستره نگنجد غیراخلاقی محسوب نمیشود. اگر این دیدگاه را مذموم میدانیم و به شیوههای مختلف سعی میکنیم در آن دام گرفتار نشویم، از منظر سینگر، معیار گونه را مبنای منفعت داشتن با نداشتن قرار دادن هم یک تبعیض است. سینگر این رویکرد را با الهام از نژادپرستی، «گونهپرستی» مینامد. از منظر سینگر اگر نژادپرستی نامجاز است، گونهپرستی هم نامجاز است. کل استدلال کتاب در تمامی فصول بر همین مبناست که ما انسانها در بهرههایی که از حیوانات در آزمایشهای مختلف، در استفاده به عنوان پوشاک، در استفاده به عنوان غذا و... میبریم، علائق و منافع موجودات دیگر را صرفاً برای برآورده کردن نیازهایی که در اکثر موارد غیرضروری و خودخواهانه هستند، نادیده میگیریم.
اهمیت این کتاب از کجا ناشی میشود؟
پاسخ به این سوال که کتاب سینگر چرا تا این حد اهمیت پیدا کرده است تا حدودی دشوار است. در کل اینکه یک کتاب چگونه مورد اقبال قرار میگیرد یا نمیگیرد چندان مشخص نیست. چندین دهه قبلتر از سینگر نویسندهای به نام هنری سالت کتابی مینویسد با نام «حقوق حیوانات» که همین اهداف کتاب سینگر را مدنظر قرار میدهد اما آن کتاب به هیچ وجه با اقبال مواجه نمیشود. خود سینگر در کتابش، به کتاب سالت اشاره کرده است و میگوید این کتاب با همه استدلالهای محکمش سالها در قفسه کتابخانهها خاک خورده است. یکی از دلایلی که ممکن است باعث شده باشد که کتاب «آزادی حیوانات» به خلاف کتاب «حقوق حیوانات» مورد اقبال واقع شود زمانهای است که کتاب در آن نوشته شده است.
دهههای شصت و هفتاد میلادی، دوره جنبشهای اعتراضی علیه خیلی از رویههای مرسوم در زندگی معاصر بود. جنبشهای اعتراضی علیه نژادپرستی، جنسیتپرستی و رویههای نامطلوب دیگر. شاید یک دلیل دیگر اقبال به این کتاب هم این باشد که بیان سینگر، بیان سادهای است. چندان در پی پیچیده کردن موضوع نیست. استدلال سادهای را بیان میکند و دست میگذارد روی یک نقطه حساس: درد کشیدن و درد نکشیدن. همچنان که ما دوست نداریم درد بکشیم، هر موجود دیگری که توانایی احساس درد و رنج دارد هم دوست ندارد با چنین وضعی قرار بگیرد. یک دلیل دیگر شاید این باشد که کتاب سینگر یک ساختار فلسفی درهمتنیده را با شواهد و قرائن ملموس و عینی همراه میسازد و کمتر کتاب مشابهی که هر دوی این جنبهها را داشته باشد در این زمینه نوشته شده است. همین هم باعث شده است که کتاب مخاطب عام فراوانی هم پیدا کند. دلایل دیگری هم میتوان آورد اما لااقل من نمیتوانم پاسخ قاطعی به این پرسش بدهم.
کتاب آزادی حیوانات مانند هر کتاب نظری دیگری ریشه در یک سنت فلسفی و نظری دارد. اشاره هم کردید که سینگر در این کتاب بر فایدهباوری تکیه دارد. کمی درباره این سنت نظری و نسبت سینگر با آن توضیح دهید.
سنت فایدهباوری به نسبت سنت معاصری است. این نگاه فلسفی ریشه در اندیشههای جرمی بنتام دارد. در فصل اول کتاب، سینگر نقلقولی را هم از بنتام بیان میکند. در جایی که ملاکهای مانند عقل داشتن یا رنگ پوست یا چیزهای دیگر را به عنوان معیاری برای منفعت داشتن زیر سوال میبرد. او در همانجا به نقل از بنتام میگوید این معیارها، معیارهای درستی نیست و میگوید در این زمینه از بنتام تبعیت میکند. سینگر یکی از بزرگترین اخلاقدانان فایدهباور معاصر به حساب میآید. البته فایدهباوری کلاسیک یا بنتامی با فایدهباوری سینگر که تحت عنوان «فایدهباوری ترجیحی» شناخته میشود تا حدودی متفاوت است. بر مبنای فایدهباوری بنتام که «فایدهباوری لذتگرا» نامیده میشود، عمل تا هنگامی خوب است که بیشترین میزان خیر برای بیشترین افراد را به همراه داشته باشد. منظور از خیر هم در اینجا، همان لذت است. خوشی و ناخوشی دو امری هستند که در فایدهباوری کلاسیک فضیلت و رذیلت شناخته میشوند.
فایدهباوری سینگری بر این پایه بنا میشود که بهترین عمل، عملی است که بیشترین میزان ارضاء ترجیحات را برای بیشترین تعداد موجودات صاحب نفع در پی داشته باشد. مطابق فایدهباوری ترجیحی، مادام که موجود دارای منافعی است، دارای ترجیحاتی هم هست و عمل درست آن عملی است که بیشترین ترجیحات موجودات درگیر در فرآیند عمل را ارضاء میکند. به عنوان نمونه سینگر، بهرهکشی انسانها از حیوانات را عملی میداند که ما در آن به کل ترجیحات موجودات دیگر را نادیده میگیریم. از نظر سینگر، این فرآیند خودخواهانه، غیراخلاقی و غیرمنطقی است که ما چیزهایی را که برای گونه خودمان ترجیح نمیدهیم بر دیگر گونههای موجودات جاری میکنیم. ما انسانها ترجیحات گسترهی عظیمی از موجودات را به خاطر ترجیحات و لذتهای خودمان نادیده میگیریم.
سینگر چرا نام این کتاب را «آزادی حیوانات» گذاشته و به عنوان نمونه از اصطلاح رایج «حقوق حیوانات» استفاده نکرده است؟
اولین نکته که باید مدنظر داشت این است که سینگر، موضع خود را موضع حقوق حیوانات نامگذاری نمیکند و یکی از عمدهترین دلایل این امر، همان سنت فایدهباوری است و اینکه بنتام به مبحث حقوق و بهویژه حقوق طبیعی بیاعتنا بود و آن را بیمعنا میدانست. اما این به این معنا نیست که سینگر در کل و بهطور مطلق از لفظ حق استفاده نمیکند. ولی همانطور که خودش اشاره میکند، استفاده او از اصطلاح حق به منزله یک سری منافع بنیادین است که هر موجودی باید از آنها بهرهمند باشد و نه حق با همان بنمایههای فلسفی که برای این اصطلاح وجود دارد. مناقشه بر سر مفهوم حق بسیار زیاد است و هنگامی که میشود از واژههایی با بار مناقشهبرانگیز کمتر مثل همین «آزادی» استفاده کرد، استفاده از واژه حق چندان فایدهمند نیست. از سوی دیگر از منظر سینگر بر چیزی که تحت عنوان حق نامیده میشود، نوعی ارزش ذاتی بار میشود.
به عنوان مثال وقتی که از حق حیات صحبت میکنیم گویی از چیزی ثابت و غیرقابل بحث در هر شرایطی حرف میزنیم. این سخنی است که تام ریگان در فلسفه حقوق خود بیان میکند. سینگر به چنین ارزش ذاتیای معتقد نیست. از منظر سینگر، موجود مادامی ارزشمند است که یکسری تواناییهایی را داشته باشد. همینکه این تواناییها کاسته میشود جایگاه اخلاقی موجود نیز تغییر میکند. از منظر سینگر ما میتوانیم موجودات را درجهبندی کنیم. یکسری موجودات پیچیدهتر هستند. انسان از گاو پیچیدهتر است و... به تبع همین درجهبندی یکسری حیوانات از برخی انسانها درجه بالاتری دارند. یک فیل از یک انسان عقبمانده درجه ارزشی بالاتری دارد و... بر مبنای همین قائل نشدن به ارزش ذاتی است که سینگر میتواند با اتانازی موافقت کند. وقتی انسان درد و رنج میکشد و امیدی به بهبودش نیست، از منظر سینگر زنده ماندنش نسبت به زنده نماندنش ارجحیت ندارد. بر همین مبناهاست که سینگر ترجیح میدهد از واژه آزادی استفاده کند و نه حق، هر چند گاهی برای ساده کردن بحث از حقوق حیوانات هم سخن گفته است.
بهنام خداپناه
از میانههای دهه هفتاد میلادی که سینگر کتاب آزادی حیوانات را نوشت، تاکنون، مبحث اخلاق ارتباط با حیوانات چه روندی را طی کرده است؟
در سالهای اخیر در غرب از مسئله اخلاق به مثابه اتیک در مسئله ارتباط با حیوانات عبور کردهایم. با مطالعاتی که جانورشناسان و رفتارشناسان حیوانی انجام دادهاند، در حال حاضر در غرب شاخههایی از علم در حال شکل گرفتن است که میتوان آن را توجه به حیوانات به مثابه سوژههای اخلاقی (اخلاق به مثابهی مورالیتی) نامید. دیگر صرفاً مسئله این نیست که یک حیوان به عنوان یکی از جوانب سپهر اخلاقی ما پذیرفته شود. مطالعات به آنجا رسیده است که حیوانات به قدری پیچیده هستند که باید بحث کرد که خود آنها میتوانند به عنوان سوژههای مستقل اخلاقی مطرح شوند یا خیر؟ این مطالعات در قوانین رفاهی مرتبط با حیوانات در جوامع غربی هم تاثیر خود را گذاشته است.
آیا بعد از چهلسال آزادی حیوانات هنوز هم متنی راهگشا محسوب میشود؟
اگر معنای راهگشا را این بگیریم که آیا مباحث مطرح در کتاب آزادی حیوانات، هنوز هم مسئله ما محسوب میشود میتوان گفت که از هنگام نوشتن این کتاب تاکنون تفاوت چندانی در رویکرد ما نسبت به حیوانات رخ نداده است و ما هنوز هم به اشکال مختلف، آنها را مورد سوءاستفاده خودمان قرار میدهیم. به این معنا کتاب آزادی حیوانات هنوز کتاب زندهای است و به همین خاطر است که کتاب از هنگام انتشار تاکنون همواره در حال انتشار و ویرایش بوده است. از طرف دیگر، شما کتابی پیدا نمیکنید که به مبحث حقوق حیوانات یا اخلاق ارتباط با حیوانات بپردازد و ارجاعی به کتاب سینگر نداشته باشد. خود سینگر در کتاب از قول یکی از مجلات معتبر نقل میکند که کتاب «آزادی حیوانات» به عنوان کتاب مقدس جنبشهای مربوط به حقوق حیوانات محسوب میشود.
اگر چه تفصیل موضع فلسفی سینگر درباره مسئله اخلاق ارتباط با حیوانات در کتاب دیگرش با نام «اخلاق عملی» مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و در آن کتاب مباحث به نسبت به روزتر و مفصلتر هستند و به عنوان نمونه در کتاب «آزادی حیوانات» مبحث شرایط کشتن حیوانات خیلی مختصر و شاید حتی در جاهایی مبهم مورد بررسی قرار گرفته، این بحث در کتاب اخلاق عملی مفصلتر مورد بررسی قرار گرفته است اما کتاب «آزادی حیوانات» ارزش و راهگشایی خود را حفظ کرده است و سینگر همچنان در این زمینه مینویسد و نظریاتش به رقم اینکه انتقادهای زیادی به مکتب فایدهباوری وارد شده است اما نظریات سینگر همچنان خوانده میشود و از آنها دفاع میشود. حتی موسسهای مانند موسسه «آزادی حیوانات» و جنبش جهانی و شناخته شدهی آزادی حیوانات تحت تاثیر این کتاب شکل گرفته است.
آیا ویرایشهای تازهای از کتاب سینگر ارائه شده؟ آخرین ویرایش مربوط به چه سالی است؟
آخرین ویرایش کتاب مربوط به سال 2015 است. این کتاب در کل دو ویرایش اصلی دارد. یکی ویرایش مربوط به سال 1975 و یکی ویرایش سال 1990. کتابی که تا قبل از 1990 چاپ شده است، با کتابی که بعد از این سال منتشر میشود تفاوتهای ساختاری دارد. در همین ویرایشی که من ترجمه کردهام، سینگر در جای جای کتاب، تفاوتهای ویرایش فعلی با ویرایشهای مربوط به پیش از 1990 را توضیح داده است. تغییرات ویرایش 1990 عمده است. یکسری فصلها حذف شده و فصلهای دیگری اضافه شدهاند و تغییراتی از این دست. بعد از آن، ویرایشها تغییراتی جزئی را شامل میشوند. من کتاب را بر مبنای ویرایش سال 2002 که بر اساس ویرایش 1990 است ترجمه کردم. فرق اصلی ویرایشهای بعد از سال 90 در پیشگفتارهای کتاب است. این پیشگفتارها بدون دست بردن در متن اصلی، مطالب را به روز میکند. من ترجمه کتاب را با ویرایش 2015 هم مطابقت دادم.
یکی از عمده مباحثی که سینگر چه در این کتاب و چه در کلیت برنامه پژوهشیاش مدنظر داشته، مسئله گیاهخواری است. نسبت میان گیاهخواری و توجه به حقوق حیوانات چیست؟
گیاهخواری در مبحث آزادی حیوانات و حقوق حیوانات همواره بحثی کلیدی بوده است. اهمیت این موضوع برای سینگر از این حیث است که مادام که ما به بهره بردن از فرآوردههای حیوانی ادامه میدهیم شاهد جریان دامداری صنعتی و پرورش حیوانات به شکل انبوه خواهیم بود. در جریان عرضه محصولات غذایی و آرایش و بهداشتی حیوانی، نوک پیکان اتهام به سوی مصرفکننده نشانه گرفته میشود، چرا که این مسئله تابعی از عرضه و تقاضاست. اگر عرضهای وجود دارد به دلیل وجود تقاضا برای خرید است. این در حالی است که ما میتوانیم مواد مورد نیاز بدنمان را بدون بهرهگیری از منابع حیوانی بهدست آوریم بدون آنکه دچار مشکلی شویم. سینگر در فصل گیاهخواری کتابش توضیح میدهد که ما میتوانیم یک رژیم غذایی مطلقاً گیاهی داشته باشیم بدون اینکه دچار مشکلی شویم. این را هم علم ثابت کرده است و هم تاریخ. بودائیها و هندوها حتی از فرآوردههای حیوانیای نظیر تخممرغ هم استفاده کنند. گیاهخواری از این حیث اهمیت دارد که یک نوع تحریم است.
تحریم فرآیندهای ظالمانهای که در نهایت منجر به تولید گوشتی میشود که ما مصرف میکنیم. به اعتقاد سینگر مادام که ما گوشت بخوریم نمیتوانیم سخن از دفاع از حقوق حیوانات به میان آوریم. لااقل در مقام عمل نمیتوانیم، هر چند شاید نظراً تابع چنین ایدهای باشیم. چون ما به عمل خودمان داریم به فرآیندی پروبال میدهیم که عامل این درد و رنج است. گیاهخواری از منظر سینگر ابعاد اقتصادی هم دارد. پرواربندی صنعتی حیوانات حجم زیادی از فرسایش خاک و بهره بردن از منابع آبی و گیاهی و همینطور آلودگی هوا به همراه دارد، در حالی که ما میتوانیم این سیکل پرهزینه را با مصرف گیاه متوقف کنیم. یکی از راهکارهای سینگر برای ریشهکن کردن فقر جهانی توسل به رژیمهای گیاهی و کنار گذاشتن رژیمهای مرسوم گوشتی است.
آیا احترام به حقوق حیوانات با گوشتخواری منافات دارد؟
اگر بخواهیم بگوئیم احترام به حقوق حیوانات مطلقاً با گوشتخواری منافات دارد، پاسخ سینگر به این سوال مثبت نیست. این به تمایزی برمیگردد که سینگر میان دو دسته از موجودات قائل است. سینگر موجودات را به دو دسته تقسیم میکند. موجوداتی که صرفاً آگاه هستند و موجوداتی که خودآگاه هستند. صرفاً آگاه بودن، معادل دیگری است برای حساس بودن. موجوداتِ صرفاً آگاه، تنها نسبت به درد و رنج حساسیت دارند. طیف این دسته از موجودات بسیار گسترده است. از حلزون و کرم خاکی تا انسان. از طرف دیگر ما موجودات خودآگاه را داریم. در تعریف سینگر و به تبعیت از جان لاک و جوزف فلیچر، خودآگاه بودن عبارت است از درکی از خود داشتن در طی زمان. خودآگاه بودن معادل دیگری برای «شخص» است. درک از زمان از منظر سینگر مولد شخصیت است. بر این مبنا انسان هم حساس است و هم شخصیت دارد، اما کرم خاکی تنها حساس است، چرا که درکی از فردایش ندارد. تنها درد و رنج را درک میکند. ما میدانیم که خودآگاهی محدود به انسان نمیشود، فیلها، شامپانزهها و دلفینها خودآگاه هستند. در مورد موجوداتی نظیر خوکها، گوسفندها و گاوها هم اگر چه علم نتوانسته خودآگاهی را اثبات کند اما از منظر سینگر قرائنی هست که نشان میدهد این خودآگاهی وجود دارد.
مسئلهای که سینگر مطرح میکند این است که آیا کشتن بدون درد و رنج یک موجود صرفاً آگاه، به فرض مرغهایی که در دامداریهای صنعتی پرورش داده میشوند (با علم به اینکه ما هنوز نمیدانیم این موجودات خودآگاهی دارند یا نه)، مجاز است یا نه؟ سینگر این قاعده کلی را میپذیرد که موجودی که درکی از زمان ندارد و در نتیجه آیندهای برای خود قائل نیست را میتوان برای مصارف غذایی بدون آنکه درد و رنجی به او تحمیل شود کشت. البته این منوط به این است که ما قطعاً بدانیم که این موجودات خودآگاهی ندارند و شخص به شمار نمیروند. این در حالی است که ما چنین اطمینانی را نداریم. سینگر این موجودات را در مقوله تردید قرار میدهد و این موجودات مورد تردید طیف وسیعی را شامل میشود. ولی با این فرض که ما میتوانیم بدون غذاهای گوشتی زندگی کنیم، از اساس ضرورتی ندارد که بخواهیم به سمت مصرف گوشت این حیوانات برویم و خود را در تعارض قرار دهیم که آیا این موجود خودآگاهی دارد یا نه و آیا ما عملی غیراخلاقی انجام دادهایم یا نه. در عین حال موقعی که چارهای وجود ندارد، با این قید که استفاده از موجودات برای خوراک و غیره نوعی استفاده ابزاری از آن موجود است، سینگر این استفاده را با وجود اینکه چندان اخلاقی نیست، میپذیرد.
در مقدمه کتاب درباره حقوق حیوانات در ایران هم سخن گفتهاید. سوال این است که وضعیت توجه به مسئله حقوق حیوانات در محافل آکادمیک و اندیشهورز را چگونه ارزیابی میکنید؟
تا قبل از ترجمه این کتاب، در حوزه اندیشهورزی فلسفی بنده کتاب چندانی در این زمینه سراغ نداشتم. مگر کتابی که از صادق هدایت حدود 90 سال پیش منتشر شده است. من امیدوارم بودم با ترجمه این کتاب و کتاب دیگری از تام ریگان این فقدان از بین برود اما خوشبختانه تا قبل از انتشار کتاب آزادی حیوانات یکی دو کتاب دیگر هم در این زمینه منتشر شد. یکی کتاب «حیوانخواری» نوشته جاناتان سفران فوئر و دیگری کتاب «اجازه هست شما را بخورم» نوشته آنا چارلتون و گری فرانسیون. بعد از انتشار کتابِ سینگر هم نشر مرکز، کتابی با نام «اقتصاد سیاسی حقوق حیوانات» نوشتهی باب تورس را منتشر کرد. ولی در مجموع سهم این گونه مسائل در محافل فلسفی اندک است. ما بیشتر درگیر مسائل انتزاعی هستیم تا مسائل انضمامی. اگر یک دهم کتابهایی که با موضوع پستمدرنیسم میخوانیم و منتشر میکنیم، در زمینههایی نظیر اخلاق ارتباط با حیوانات کتاب میخواندیم و منتشر میکردیم شاید با بحرانهای اجتماعی و سیاسی کمتری مواجه میشدیم. خوشبختانه یا متاسفانه جامعه در این زمینههای انضمامی نظیر حقوق حیوانات از متفکران ما جلو افتاده است. انجیاوهای حمایت از حیوانات خیلی پیش از اینکه این کتاب چاپ بشود فعالیت خود را آغاز کردهاند. پناهگاههای حمایت از حیواناتی که خوب اداره میشوند، نه آنها که نهادهایی نظیر شهرداری ادارهشان میکنند و تبدیل شدهاند به قتلگاه حیوانات، مدتهاست که فعالیت میکنند. بیتوجهی ما به مسائل انضمامی نشان میدهد که متفکران ما تبدیل شدهاند به بخش از سیستمی تبدیل شدهاند که صرفاً حرف میزنند بدون آنکه ذرهای در کاستن درد و رنج محیط نقش داشته باشند.
کمی درباره خودتان، علائق و سوابق علمیتان، کارهایی که در دست انجام دارید و... توضیح دهید.
من لیسانس فلسفه را از دانشگاه شهید بهشتی و فوق لیسانس فلسفه دین را از دانشگاه علامه طباطبایی گرفتم و از سال 1390 مشغول ترجمه هستم. تا سال 96 شش کتاب را ترجمه کردهام که چهار کتاب منتشر شده است. اولین کتابی که منتشر شد کتاب «هایدگرِ واپسین» بود که درباره تفکر دوره دوم مارتین هایدگر است. کتاب دیگرم «درآمدی بر فهم هرمنوتیک» از لارنس اشمیت بود و کتاب سومم همین کتاب «آزادی حیوانات» بود که آن را هم مثل کتاب دومم نشر ققنونس منتشر کرده است. کتاب چهارم هم «فلسفهی قارهای و معنای زندگی» از جولیان یانگ بود. دو کتاب هم در دست انتشار دارم که یکیشان کتاب مشهور تام ریگان پدر حقوق حیوانات است که «حق حیوان، خطای انسان» نام دارد که در مراحل آخر ویرایش و بازبینی است و نشر کرگدن آن را منتشر خواهد کرد. کتاب دیگرم هم «درآمدی بر فهم فایدهباوری» نام دارد که نشر طه قرار است آن را منتشر کند.
آیا مسئله حقوق حیوانات را در برنامه پژوهشی خود همچنان دنبال میکنید؟
من در حال حاضر دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه یواسکولای فنلاند هستم و تز دکترایم را هم مرتبط با همین موضوع اخلاق ارتباط با حیوانات انتخاب کردهام. ایده تزم در زمان ترجمهی کتاب آزادی حیوانات شکل گرفت. در فصل پنجم این کتاب سینگر ریشههای تاریخی و فکری تبعیض علیه حیوانات را بررسی میکند. سینگر این ریشهیابی را از کتاب مقدس شروع میکند و تا اندیشههای فلسفی معاصر ادامه میدهد. من هم خواستم این گونهپرستی و تبعیض علیه حیوانات را در زمینههای فکری و تاریخی خودمان پیگیری کنم و مشغول بررسی فلسفه اسلامی و متون دینی و فکری اسلامی/ ایرانی بر همین مبنا هستم. ما یکسری حیوانآزاری سیستماتیک داریم که بررسی زمینههای فکری و فلسفی آنها لازم است. در این زمینه بر چهار جریان فکری که نمایندگانشان زکریای رازی، اخوانالصفا، ابنسینا و ملاصدرا بررسی کنم.