حناییکاشانی، استاد فلسفه در نشست نقد و بررسی کتاب «مقدمهای بر علوم انسانی» نوشته «ویلهلم دیلتای» گفت: دیلتای برای تأمین معاش مقالات بسیاری نوشت، آثاری که هیچگاه فرصتی برای گردآوری آنها پیدا نکرد. این آثار پس از مرگش و در دوران جنگ جهانی دوم گردآوری شد و اندیشههای وی با تأخیری صدساله به دستمان رسید.\
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در نشست نقد و بررسی کتاب «درآمدی بر علوم انسانی» که عصر دیروز (23 آذر) در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد، منوچهر صانعی درهبیدی، مترجم اثر و عضو هیأت علمی دانشگاه شهیدبهشتی، سعید حناییکاشانی یکی دیگر از استادان گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی و نویسنده این حوزه و همچنین یاسر هدایتی به عنوان دبیر نشست، حضور داشتند.
نخست منوچهر صانعی درهبیدی به معرفی مختصری از اثر و همچنین شکلگیری اندیشههای ویلهلم دیلتای پرداخت. وی با بیان این که اندیشهای دیلتای در کشورمان ناشناخته مانده است، گفت: از ترجمه آثار او به زبانهای غیر آلمانی نیز مدت زیادی نمیگذرد.
وی افزود: پس از کانت که پایهگذار فلسفه نوین آلمان است، این رشته به دو شاخه تقسیم شد؛ یک شاخه ایدئالیسم مطلق بود که به هگل و سپس مارکس رسید و شاخه دیگر، جنبش نوکانتی بود که دیلتای متعلق به همین شاخه است.
مترجم کتاب «دین در محدوده عقل تنها» علوم انسانی را بخشی از معارف بشری دانست و گفت: این علوم در کنار علوم طبیعی جای میگیرد که البته موضوع، روش و مبانیاش متمایز از آن است. سابقه علوم انسانی به دوران ارسطو بازمیگردد. او در کنار طبیعیات نوشتههایی داشت که آن را به politics یا علوم شهرنشینی تعبیر میکرد. این نوشتهها مجموعه قواعدی را شامل میشدند که از رفتارهای اجتماعی انسان بدون تفکیکی آنها سخن میگفتند.
صانعی درهبیدی ادامه داد: پس از قرون وسطی و با جنبشی که اندیشمندانی نظیر رنه دکارت و جان لاک به راه انداختند، مفهوم ارسطویی دانش شهرنشینی دچار تحول شد. برای نخستین بار نیز «آگوست کنت» با استفاده از مبانی علومی که دانش شهرنشینی خوانده میشد، بنای علمی با عنوان جامعهشناسی را برپا کرد. وی بر این باور بود که منطق علوم طبیعی و انسانی با وجود تفاوت محتوای آنها با یکدیگر یکسان است، زیرا علوم انسانی نیز با استفاده از قوانینی که مشاهده و تدوین نظاممند طبیعیات است، میکوشد روابط انسان را در قالبهای نظاممند طبقهبندی و بررسی کند.
استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی افزود: پس از آگوست کنت در نیمه دوم قرن نوزدهم نوبت به «ویلهلم دیلتای» رسید. او بر خلاف کنت، منطق علوم انسانی و طبیعی را یکسان نمیپندارد، دیلتای برای اثبات مدعای خود در بیست جلد کتاب تألیفیاش کوشید ماهیت، تعریف، موضوعات و منطق علوم انسانی را تبیین کند.
در ادامه این نشست، سعید حناییکاشانی پس از اشاره به چگونگی آشناییاش با اندیشههای دیلتای، درباره ناشناخته ماندن یا دیر شناخته شدن این فیلسوف توسط غربیان گفت: برخی فیلسوفان نقطه عطفی را در فلسفه به وجود میآورند و برخی نیز با قرار گرفتن در زمان تکوین و پختگی اندیشهای، واسطهای برای انتقال اندیشهها و تأثیرگذاری بر دیگران میشوند. دیلتای نیز از فیلسوفان واسطه به شمار میآید که اندیشههایش الهامبخش بزرگانی نظیر هایدگر، نیچه و هوسرل بود.
وی ادامه داد: دیلتای به دلیل فشارهای زندگی و تأمین درآمد خودش به کارهای پراکندهای دست میزد و به نوشتن مقالات و ویرایش آثار برای موسسات گوناگون میپرداخت. به همین دلیل او فرصتی برای گردآوری این نوشتههای پراکنده نمییافت. آثار او پس از مرگش و در دوران جنگ جهانی دوم گردآوری شد و به این ترتیب اندیشههای وی با تأخیری صدساله به دستمان رسید.
وی افزود: دیلتای به عنوان الهامبخش فیلسوفان پایهگذار، تفکرات ابتکاریاش، طرح و طبقهبندی علوم انسانی و دیگر کارهای پراکنده نظیر زندگینامهنویسی اهمیت ویژهای در عالم علم دارد. همچنین سهم دیلتای را به عنوان پایهگذار هرمنوتیک نمیتوان نادیده انگاشت. او کوشید تا نشان دهد فلسفه برای دستیابی به فهم واقعی ضروری است.
حناییکاشانی به فلسفه زندگی دیلتای اشاره کرد و گفت: دیلتای و نیچه به دلیل تعلقات و اعتقادات دینیشان در ابتدا گرایش به مذهب داشتند و قصد داشتند کشیش شوند و آیین خداپرستی را در پیش گیرند، اما با ورود به دنیای فلسفه، پایه اعتقادتشان لرزان شد و به همین دلیل راه حلی برای مسایل زندگی را جستوجو کردند. آنها فلسفه زندگی را مطرح کردند که البته بسیار با یکدیگر متفاوت بود.
وی درباره تفاوتهای فلسفه زندگی دیلتای و نیچه گفت: نیچه در فلسفه زندگیاش به دنبال ترویج ارزشهایی است که به زندگی ارزش ببخشند، اما دیلتای در پی مفهوم زندگی است، مفهومی که از رهگذر آثاری که افراد به وجود میآورند، قابل بررسی است. او با مطرح کردن علوم انسانی کوشید منطقی را بهوجود آورد که بر اساس شناخت طبیعت بشر باشد تا منشأ اخلاقی را در طبیعت زنده و ملموس انسان به عنوان یک موجود محسوس ببینیم.
استاد دانشگاه شهید بهشتی به سابقه علوم انسانی در اسلام اشاره کرد و گفت: این عنوان نخستین بار توسط «کندی» استفاده شد. او این تعبیر را در مقابل علوم الهی به کار برد. او در برابر افرادی که علوم وارد شده از غرب را کفرآمیز میپنداشتند، به دفاع از این علوم پرداخت و گفت علوم انسانی نیز نظیر علوم الهی که از سوی خدا به انسان داده میشود، دارای ارزش است زیرا با مجاهده انسانها به دست آمده و تحصیل آن از سوی خدا نیز سفارش شده است.
در ادامه صانعیدرهبیدی ابراز امیدواری کرد که این اثر برای ارایه تصویری درست از علوم انسانی در کشورمان مفید واقع شود. وی گفت: متأسفانه عدهای در کشورمان میان علوم انسانی تفاوتهایی را قایل میشوند، به این معنا که علوم را به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم میکنند، در صورتی که علوم انسانی اعم از جامعهشناسی، زبانشناسی و اقتصاد نظیر فیزیک و ریاضیات از یک قانون پیروی میکنند و قابل تقسیمبندی به اسلامی و غیر اسلامی نیستند.
سپس حناییکاشانی گفت: در دورهای از تاریخ، فلسفه تاج علوم به شمار میآمد، اما پیشرفت علوم طبیعی و نتیجهگیری و قاعدهمندیهای دقیق آن، سبب منفی شدن نگاهها به فلسفه شد، زیرا فلاسفه بدون روشی نظاممند و نتیجهگیری قطعی، تنها به فلسفه بافتن میپرداختند. در این بحبوحه کانت کوشید وجهه پیشین فلسفه را به آن برگرداند، به همین دلیل فلسفه را به عنوان ارزیاب و سنجشگر سایر علوم معرفی کرد.
وی افزود: در این زمان بود که اهمیت کار دیلتای مشخص میشود. وی اثبات میکند که علوم انسانی میتواند دقیقتر از علوم طبیعی عمل کند، زیرا در این علم فاصله ابژه و سوژه به صفر میرسد، به این معنا که موضوع مورد بررسی در این علوم، انسان است که توسط خود انسان بررسی میشود. انسان در درون آینه قادر است هم به عنوان ابژه و هم به عنوان سوژه به خود بنگرد. بنابراین علوم انسانی دقیقتر است زیرا انسان کاملا به وجود خودش اشراف دارد.
حناییکاشانی علوم انسانی را بسیار ضروری دانست و گفت: اندیشمندان غربی پا به پای پیشرفت علوم طبیعی به توسعه علوم انسانی نیز پرداختند تا زیادهرویهای آن را مهار کنند و اسیر دست ساختههای خود نشوند، زیرا انسان باید خودش را بشناسد و جهان پیرامونش را درک کند تا قادر به هدایت علوم طبیعی و پیشرفتهای آن شود. توسعه و شکوفایی علوم انسانی در کشورهای غربی سبب عدم بروز انقلابها و شورشها و پیشرفت هماهنگ و متعادل این کشورها شد. اروپاییان توانستند با پیشرفت علوم انسانی پا به پای پیشرفت علوم طبیعی، زیانهای آن و پیامدهای مدرنیزم را از میان ببرند.
در پایان این نشست، درهبیدی در پاسخ به این سوال خبرنگار «ایبنا» که آیا اندیشههای دیلتای بازخوردی در جوامع غربی داشته است، گفت: مدت زیادی از ترجمه آثار دیلتای به زبان انگلیسی نمیگذرد، اما بازخورد آثار وی در جامعه آلمان تا اندازهای است که علاوه بر تأثیرگذاری بر اندیشههای متفکران، در زندگی عامه مردم نیز مشاهده میشود.
کتاب «درآمدی بر علوم انسانی» بهتازگی از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد. این اثر نخستین جلد از یک مجموعه شش جلدی به شمار میآید که به تدریج توسط صانعی درهبیدی ترجمه و از سوی انتشارات ققنوس منتشر میشوند. اکنون جلدسوم این مجموعه زیر چاپ است.