گروه انتشاراتی ققنوس | «ناخدای پانزده‌ساله»؛ رمانی واقع‌گرایانه از نویسنده مشهور کتاب‌های علمی-تخیلی
 

«ناخدای پانزده‌ساله»؛ رمانی واقع‌گرایانه از نویسنده مشهور کتاب‌های علمی-تخیلی

نمایش خبر

...................

خبرگزاری ایرنا

چهارشنبه 29 شهریور 1402

...................

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، رمان کلاسیک ناخدای پانزده‌ساله یکی دیگر از کتاب‌های ماجراجویانه‌ ژول ورن، نویسنده‌ فرانسوی است. ژول ورن در این کتاب شخصیت «دیک ساند» را در حماسه‌ تجارت برده خلق کرد. سفری پر ماجرا و ناخواسته از سان فرانسیسکوی آمریکا به قلب آفریقا است. دیک ساند، نوجوان پانزده‌ ساله‌ که پسرخوانده‌ مردی به نام «ناخدا هال» است، در سفری که برای شکار نهنگ رفته بودند، پس از غرق شدن پدرخوانده‌اش، هدایت کشتی را به دست می‌گیرد. اما با خیانت آشپز کشتی، او و همراهانش اسیر برده‌فروشان می‌شوند.

گرچه آثار ژول ورن به خاطر ویژگی‌ها و توصیفات دقیق فنی و علمی در دسته رمان علمی-تخیلی قرار می‌گیرد، اما ناخدای پانزده ساله رمانی است ماجراجویانه که بیشتر ویژگی واقع‌گرایانه و تاریخی دارد. البته نه به این معنا که آنچه درباره کشتی پیلگریم و ماجراجویی‌های مسافرانش می‌خوانیم، گزارش رویدادی واقعی باشد. اما ژول ورن در این داستان با کشتی بادبانی، پا در سفری دریایی می‌گذارد و خواننده را همراه خود به آفریقای دوران برده‌داری می‌برد. آفریقایی که با جنگل‌های اسرارآمیز، حیوانات وحشی و رودهای پرخروش برای مسافران قرن نوزدهم و حتی برای خواننده امروزی سرشار از شگفتی است و بومیانی که یا قربانی برده‌داری‌اند یا همدست برده فروشان!

روایت دلاوری‌های دیک ساند پانزده ساله که در این سفر ناخواسته، حمایت و هدایت اندک مسافران کشتی را به عهده دارد، به نویسنده فرصت می‌دهد، تا به قلمی شیوا و با تکیه بر اخبار موثق روزگار خود، بر این رنجی که انسان بر انسان روا می‌دارد، بتازد.

ناخدای پانزده ساله که ابتدا در ١٨٧٨ در مجله آموزش و سرگرمی به شکل پاورقی چاپ می‌شد، همان سال در انتشارت هتزل ابتدا در دوجلد و سپس در یک جلد و دو بخش به چاپ رسید. آنچه در این کتاب می‌خوانید بر اساس همین چاپ با عنوان Un capitaine de quinze ans به ترجمه رسیده است.

ژول ورن با «ناخدای پانزده‌ساله» به کتاب‌فروشی‌ها رفت
 جلد کتاب به زبان‌های دیگر

درباره نویسنده

ژول گابریل ورن به فرانسوی Jules Gabriel Verne زاده‌ هشتم فوریه ۱۸۲۸ و درگذشته‌ ۲۴ مارس ۱۹۰۵ نویسنده، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی بود که بیشتر شهرتش را مدیون نگارش داستان‌های ماجراجویانه‌‍‌ای است که دنیای داستان‌های علمی–تخیلی را دگرگون کردند. او در مقام دومین نویسنده‌ای است که کتاب‌هایشان از سال ۱۹۷۹ تاکنون، بیشترین ترجمه را به زبان‌های گوناگون جهان داشته اند. پیش و پس از او به ترتیب آگاتا کریستی و شکسپیر جا دارند.

ژول ورن در خانواده‌ای مرفه در منطقه بندری شهر نانت فرانسه متولد شد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان برد، اما ذوق نمایشنامه نویسی و رمان نویسی او را بر آن داشت که کم کم به سوی ادبیات کشیده شود. اگر چه در ابتدا در این کار موفق نبود و از دیدگاه مالی هم در مضیقه قرار گرفته بود، اما پس از آن به سرعت پیشرفت کرد. همکاری ورن با انتشارات پیر-ژول اتزل منجر به خلق مجموعه سفرهای شگفت‌انگیز شد که مجموعه داستان‌هایی ماجراجویانه و محبوب بودند و مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از سفر به مرکز زمین (۱۸۶۴)، بیست هزار فرسنگ زیر دریا (۱۸۷۰)، و دور دنیا در هشتاد روز (۱۸۷۳).

ژول ورن با «ناخدای پانزده‌ساله» به کتاب‌فروشی‌ها رفت
 مقبره ژول ورن

قسمتی از متن کتاب

خیلی زود، دیک ساند با بی‌خیالی پنجاه پایی جابه‌جا شد. از جایی که حالا بود، می‌توانست طوری که تام بشنود نام کازونده را فریاد بزند، و مدت‌زمان احتمالی سفر تا آن‌جا را به او بگوید. اما باز هم بهتر بود که اطلاعات را کامل کند و در مورد این‌که طی سفر چه رویه‌ای باید در پیش بگیرد با آن‌ها توافق کند. پس نزدیک و نزدیک‌تر شد. حالا قلبش از امیدواری به تپش افتاده بود؛ چند قدمی به هدف نمانده بود که برده‌بانی، انگار ناگهان پی به منظورش برده باشد، به سویش شتافت. با فریادهای این وحشی، ده سرباز دویدند و دیک ساند را بی‌رحمانه عقب کشیدند، و در همان حال، تام و بستگانش را هم به آن سوی اردوگاه کشاندند.

دیک ساند برافروخته روی برده‌بان پرید؛ توانست چماقی را از دستش بیرون بکشد و با دست خُردش کند؛ اما هفت هشت سرباز همزمان به او یورش بردند و مجبورش کردند تسلیم شود. عصبانی بودند و اگر یکی از روسای کاروان، عربی قدبلند با چهره‌ای خشن، میانجی‌گری نکرده بود، کشته بودنش. این عرب، ابن حمیص بود که هریس حرفش را زده بود. او حرف‌هایی به زبان آورد که دیک ساند نفهمید، و سربازها مجبور شدند طعمه‌شان را رها کنند و دور شوند.

از طرفی هم به خوبی روشن بود که جاشوی جوان از برقراری ارتباط با همسفرانش رسماً منع شده بود، و از طرف دیگر به آن‌ها سفارش شده بود قصد جانش را نکنند. بجز نگورو و هریس چه کسی ممکن بود چنین دستوری داده باشد؟

در این لحظه -ساعت نُه نوزدهم آوریل- صدای بم شاخ «کودو» و صدای طبل به گوش رسید. فرصت توقف به پایان رسیده بود.

(صفحه ۳۴۶ و ۳۴۷)

رمان ناخدای پانزده ساله نوشته ژول ورن و ترجمه مرضیه کردبچه در ۵۱۵ صفحه مصور و در قطع پالتویی، با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه توسط انتشارات ققنوس و نشر آفرینگان در سال ۱۴۰۲ با قیمت ۴۲۰ هزار تومان منتشر شد.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه