منبع: روزنامه سازندگی
یکشنبه ۲۰ مردادماه ۱۳۹۸
.............................
بنفشِ لعنتی!
چیزهایی دربارهی رمانِ «کشفِ رمز» که یکی از پرفروشترین رمانهای معاصرِ چین بوده و حالا مستقیم به فارسی ترجمه شده. رمانی دربارهی جاسوسی و زیستِ یک نابغهی امنیتی
میلاد حسینی
وقتی از ادبیاتِ چین حرف زده میشود، بیشتر ذهنها سمتِ نویسندههایی مثلِ مو یان میرود یا قصههایی کهنتر با اتمسفری پُر از نقاشیهای آبرنگ و افسانههایی چینی. اما «کشفِ رمز» رمانیست از جنسِ دیگر. اگرچه بسیار وامدارِ فرهنگِ چینی و جزییاتِ رفتاریِ بین آدمهاست، اما تلاش میکند رمانی پلیسی-جاسوسی باشد و در دنیای امروز حرکت کند و همین امروزی بودناش باعثِ شهرتِ آن شده و یکی از پرفروشترین آثارِ داستانی در چین بوده و پایاش را مرزِ خود فراتر گذاشته و در زبانهای دیگر هم با استقبال مواجه شده است و تجربهی فروشِ میلیونی را از سرگذارند. همین فروشِ بالا و خواندهشدن در چین و دنیا، باعث میشود «کشفِ رمز» رمانی مهم تلقی شود و حتا اگر روایتاش ضعفهایی داشته باشد، از این موضع به آن نگاه کنیم که داستانی که مای جیا نوشته، چه چیزهایی داشته که چنین سرنوشتی پیدا کرده؟
«کشفِ رمز» در حالتِ کلی قصهی یک نابغهی ریاضیست که پا به سرویسِ اطلاعاتیِ چین میگذارد و تجربههایی عجیب را درک میکند و بدل به یکی از آدمهای مهمِ امنیتی و اطلاعاتیِ چینِ قرنِ بیستم میشود که با نبوغاش گرههای کشورش در برابرِ دشمن را باز میکند. در طرفی دیگر شخصیتی به نامِ هیلز حاضر است که گویی قصهی نابغه را کارگردانی میکند تا به منافعِ خودش برسد. همین پلات به خودیِ خود جذاب به نظر میرسد. اما قبل از رسیدن به قصهی پسری نابغه چیزهایی دیگر هم در داستان هستند. داستان خیلی زودتر از ماجرای جین جن آغاز میشود و بخشِ عمدهای از جذابیتِ داستان در همان دویست صفحهی ابتدایی شکل میگیرد. یعنی جایی که سرگذشتِ مادر و پدر و مادربزرگِ این نابغه را میخوانیم همراه با نشان دادنِ کشورِ چین در پایانِ قرنِ نوزدهم و دورهی تغییر. «کشفِ رمز» قصهی روانی دارد و خواننده متمایل است با سرعتِ بیشتری ادامهی قصه را درک کند. اما گاهی تکههایی ملالآور هم دارد و میخواهد وانمود کند که پیچیده است، در حالی که دنیای داستان آنقدرها هم عجیب نیست. «کشفِ رمز» رمانیست که حفرههایی جدی در روایتاش دارد و پیچیدهنمایی و زیادهگویی از ابهتاش کاسته، اما هرچه و هرجور این رمانِ چینی فرصتی مناسب برای آشنایی با جنسِ تازهای از ادبیاتِ داستانیِ امروزِ چین است و خواندناش امریست ضروری.
یک نویسندهی چینی
نامِ مای جیا پیش از «کشفِ رمز» در کتابفروشیهای ایران تکرار نشده بود و این اولین باریست که رمانی از این نویسنده به فارسی ترجمه میشود و از قضا مهمترین و مشهورترین کارِ او هم به شمار میرود. او نویسندهایست که هفدهسال با نهادهای نظامی و اطلاعاتیِ چین همکاری رسمی داشته و اواخرِ قرنِ بیستم از کارش کنارهگیری میکند و قصهنویسی را پیشتر هم آغاز کرده بود، پی میگیرد. سالها تجربهی حضور در فضایی منحصر به مای جیا این قدرت را داده بود که از اتمسفری کمتر دیده شده روایت کند و با اشراف بر جزییاتِ اطلاعاتی و امنیتی، محتوایی نزدیک به واقعیت خلق کند. نوشتنِ «کشفِ رمز» برای او حاصلِ حضور و تجربهی چنین فضاییست و نوشتناش یازدهسال طول کشید.
مای جیا رماننویسی پنجاهوپنج ساله است که سه رمان نوشته و یک داستانِ بلند و «کشفِ رمز» برای او بیشترین دستاورد را میانِ نوشتههایاش داشته است و علاوه بر جوایزِ متعدد، اقتباسِ تلویزیونی از رمانَ «کشفِ رمز» در چین، بر شهرتِ رماننویس افزود.
گزارشهای قدیمی
«کشفِ رمز» قرار است روایتِ یک نابغه باشد. کسی که نبوغِ بینهایتاش ذهنی شگفت آفریده و حالا به نفعِ حاکمیتِ کشورش قرار است رمزهای مخفیِ دشمن را بکشند. اما قبل از رسیدن به قصهی پسرِ نابغه. رمان قصهای جذابتر دارد از نوابغی دیگر در زمانهای دورتر بیش از یک قرن پیش در شهری در جنوبِ چین. خاندانی قدیمی و باشکوه با تجارتِ نمک وضعی مطلوب پیدا کردهاند و دختری در این خانواده ذهنی عجیب دارد. او نابغهی اول است و میتواند نزدیک شود به معادلاتی که نیوتون گرهی آنها را گشوده. اما ناگهان با شکمی برآمده به شهر بازمیگردد و در زایمانی جانکاه از دست میرود. سرِ نوزاد آنقدر بزرگ بوده که جانِ مادر را گرفته و همین باعث میشود «کلهگنده» صدایاش بزنند. «کلهگنده» نوجوانی خطرناک و بیشفعال میشود و کارنامهاش در سنِ کم پر از قتل و تجاوز است و به بیست نرسیده زندهگی خاتمه مییابد. خب! قصه احتمالا باید همینجا تمام میشد. قصهی مادری نابغه که آیندهی درخشاناش اجازه نداد ناماش ماندگار شود و پسرش از مغزِ بزرگاش بهرهای علمی نبرد و گرمِ چیزهایی دیگر بود. اما قصه از جایی واردِ دنیایی تازه میشود که روزی زنی که به نظر میرسد فاحشه است پا به عمارتِ خاندانِ رونگ میگذارد. قصه تکرار میشود... او حامله است و تردید است که پدرش همان بزهکار است یا نه... وقتی زن به دلیلِ بزرگبودنِ جمجمهی نوزاد در زایمان به مشکل میخورد و پروسهی عجیبی طی میشود، قطعیست که پسرِ همان پدر است و قصه تمام نشده. مادرِ سرِ زا میمیرد و نوزادِ قصه مسیری دشوار را طی میکند... کودکیِ سخت... نوجوانیِ بسته و دشوار که گاهی شانس نجاتاش داده و جوانیِ پربار با هوشی سرشار و سرنوشتاش هم کمی تلخ.
قصهی جذابی به نظر میرسد؟ قطعا چنین است. اما نویسنده نتوانسته بهرهی کامل ببرد از جذابیتِ روایتاش و مدام در دامِ جزییاتِ کماهمیت میافتد و چیزهایی را بازگو میکند که کارکردی در دلِ روایت ندارد. این را اضافه کنید به پیچیدهنمایی. «کشفِ رمز» رمانِ خوبیست اما از پیچیدهنمایی و زیادهگویی رنج میبرد. مسائلِ ریاضیای که بیان میکند بیدلیل قرار است عجیب به نظر برسند و از همین بیان نتیجهگیری شود که آدمهای داستان نابغههایی دستنیافتنی هستند. اما تهِ عجایبِ رمان برمیگردد به محاسبهی ذهنیِ تعدادِ روزهای سال و ضربکردنِ آن در تعداد سالهای زندهگیِ یک آدم و بعد که به خطای محاسبه نکردنِ روزهای کبیسه میرسیم، گویی کشفی عجیب دربارهی باورهایمان نسبت به نظمِ زمان رخ داده. همهی مسائلِ ریاضیِ رمان در حدِ جمعوتفریق است و در بالاترین رده، ضرب و تقسیم اضافه میشود. طبیعیست مخاطبِ یک رمان قرار نیست در داستان با حلِ معادلات انتگرالهای دوگانه برخورد کند یا وسطِ رمان مشتق بگیرد. اما وقتی حجمِ زیاد و جزییاتِ انبوهی را به خود اختصاص داده این معادلات، انتظار است هم کارکرد داشته باشد و هم در تمامِ رمان چنین ریتمی تکرار شود. مای جیا میتوانست اسلوبی بر اساسِ معادلات رقم بزند در طرحِ کلیِ رماناش و آن را جایگزینِ روایتِ خطی کند. اما در تکههایی جزییاتی بدیهی را تکرار میکند و در تکههایی که مربوط به رمزگشایی سعی دارد صرفا بگوید این کار مهم و دشوار بوده. به طورِ کلی در حلِ معادلات تلاش شده اینگونه نشان داده شود که مثلا ارسطو دربارهی زمان گفته «زمان چیزی نیست جز سنجیدنِ تغییر.» و حالا جین جن در رمان در نقشِ نیوتون ظاهر شده و میگوید «زمان تغییر میکند، حتا وقتی چیزی تغییر نمیکند.» این دو گزاره باورهای ما دربارهی زمان را تلنگر زده. جین جنِ «کشفِ رمز» هم قرار است یک چنین آدمی باشد، اما باوجودِ تمرکزِ زیاد روی جزییاتِ کاریِ او، چیزهای زیادی هست که نمیبینیم. به جایاش چیزهایی دیگر را اضافه میخوانیم. تاکیدِ پلاتِ رمانِ بر اثرِ نبوغ روی زیستِ شخصی بوده، اما این نکته در دلِ کلیاتِ روایت گم شده است.
قصهی ترجمه
منتشر شدنِ «کشفِ رمز» جدا از اهمیتِ آشنایی با ادبیاتِ امروزِ چین و نزدیکشدنِ فرهنگیِ ذهنها، اتفاقی مهم در ترجمه هم به شمار میرود. ترجمهی مستقیمِ حامد وفایی از چینی به فارسی دستاوردی جدیست و امیدوارم ادامهدار باشد در انتقالِ ادبیاتِ داستانیِ زبانِ چینی. جدا از کیفیتِ رمانهایی که میتواند ترجمه شود، چیزی که در اینجا مهم است آشنایی و درکِ یک گنجینه است. مترجم در این کار نشان داده به زبانِ فارسی هم مسلط است و میتواند نثرِ فارسیِ صحیحی بسازد و جزییات را منتقل کند و در مواردی توضیحات در پانوشت هم راهگشا بود. پس مسئلهایست که تداوماش میتواند به ما در آشناشدن با چینِ معاصر از دریچهی داستان کمک کند و تصاویرِ دور و کلیشهای شکسته شود. «کشفِ رمز» نوشتهی مای جیا دولبه است. رمانیست که میانِ قصهای خوب و روان و رمانی همراه با زیادهگویی حرکت میکند. اما میتوان خواندناش را پیشنهاد کرد و فهمید چهگونه چیزهای فرعی ممکن است قصه را منحرف کند.