علیالله سلیمی
یادداشتی بر رمان«مه مانی» نوشته احمد درخشان
رفتارهای تدافعی در محیط بسته
فضاهای روستایی در داستان ایرانی معمولا برای نشان دادن اجتماع های کوچک انسانی با خرده فرهنگ های نسبتا پایدار است که در مقابل هر گونه تغییر در آیین های کهن تا جای ممکن مقاومت می کنند؛ موضوعی که دستمایه رمان«مه مانی» احمد درخشان شده و او اتفاق های محیط بسته ای را روایت می کند که در مقابل ورود یک غریبه که در این رمان، معلمی از فضای شهری است، از ابتدا محتاطانه برخورد کرده و در ادامه عملا جبهه گیری می کنند و او را از دایره زندگی خود پس می زنند. درخشان با این دستمایه، داستان مفرحی نوشته است؛ پر از ماجراهای پرکشش و در عین حال، هولناک که در مواردی جنبه های سورئالیستی به خود می گیرد. شخصیت های داستانی درخشان در این رمان، تا حدودی با شخصیت های روستایی در داستان های ایرانی تفاوت دارند. اکثر آنها با شهر و جلوه های تکنولوژی و کسب و کار جدید آشنایی نسبی دارند. حاج مروت در شهر برج سازی می کند و یکی دیگر که شیفته شعر است، وبلاگی دارد که نمونه آثار و نظراتش را در آنجا منتشر می کند. همچنین این روستا کتابخانه ای دارد که در نوع خود تازگی دارد. آنها به وسع خود از دنیای جدید برداشت هایی دارند که به واسطه آن، خود را بی نیاز از هر تحول تازه ای و به نوعی خودکفا می دانند. شخصیت اصلی داستان که یک معلم و نمادی از علم آموزی است، در این محیط چندان مورد استقبال قرار نمی گیرد و از همان اول، روستایی ها واژه «غریبه»را درباره معلم به کار می برند و سعی می کنند فاصله خود را با او حفظ کرده و همواره رفتارهای این غریبه را زیر نظر بگیرند و حالت تدافعی به خود بگیرند، اما معلم که برای اولین بار این شغل را به دست آورده نمی خواهد به راحتی آن را از دست بدهد. برای همین همه تلاش خود را به کار می گیرد تا در روستا موفق شود و به ترویج علم و دانش در میان دانش آموزان در این محیط پرت و دورافتاده بپردازد، ولی غلبه نهایی با روستایی هاست که خود را بی نیاز از هر علم و دانش تازه ای می دانند و برای خود قواعد بازی ویژه ای تعریف کرده اند که توقع دارند افراد غریبه قاعده بازی آنها را رعایت کنند و به میل و خواسته روستایی ها در این بازی از پیش تعیین شده شرکت کنند. البته معلم به ظاهر انگیزه های دیگری هم برای ماندن در روستا دارد؛ او از همان ابتدای ورود به روستا، زن بیوه ای، نرگس را دیده و علاقه مند او شده و یکی دو بار هم برای دیدار و صحبت با او به خانه اش رفته و روستایی ها از این رفتار او خرده گرفته اما کوتاه آمده اند ولی به کلیت رفتار او مشکوک و بدبین شده اند. معلم این نکته را دریافته ولی با سماجت به کارهای خود که اغلب زیر ذره بین روستایی هاست و آنها دل خوشی از این رفتارها ندارند ادامه می دهد تا در بخش های پایانی که معلم عملا تسلیم روستایی ها می شود. فصل های اولیه و حتی میانی رمان«مه مانی» رویکرد واقع گرایانه دارد اما در فصل های پایانی رمان، رویکرد فراواقعی نویسنده مشهود است. به ویژه در صحنه ای در میدان روستا که معلم قصد دارد به شهر برود و به اداره اطلاع دهد که روستایی ها خودسرانه او را اخراج کرده اند. پیرمردی که در کنار میدان روستا به انتظار ماشین نشسته تا از روستا برود، حرف هایی می زند که بیشتر جنبه نمادین دارند و به نوعی اشاره غیر مستقیمی به شخصیت و آینده معلم است. پیرمرد در پاسخ معلم که می پرسد از کی در میدان به انتظار ماشین نشسته است، می گوید:«یادم نمی آد. شاید خیلی وقته این جا باشم. آره. آره. وقتی اومدم این جا جوون بودم. خیلی جوون. راستشو بخوای می خواستم برم خواستگاری یه دختر. آخه اون وقتا که تو شهر کار می کردم عاشقش شده بودم.» (ص 217) در سطرهای پایانی داستان، مه غلیظی فضای روستا را در برگرفته و تصویر خیال انگیزی به آن محیط وهم انگیز داده که با رویکرد سورئالیستی نویسنده در فصل های پایانی رمان هماهنگی و انسجام بیشتری دارد.
چاپ اول (1396) رمان «مه مانی» نوشته احمد درخشان در 223 صفحه، با شمارگان 660 نسخه و قیمت 15000 تومان از سوی انتشارات هیلا در تهران چاپ و منتشر شده است.