بحران باب روز بود: بحران خانواده، بحران عشق،بحران روابط مشترک. حتی اظهار عشق هم می توانست یک عمل ابلهانه بورژوایی باشد وباعث اختتاق جنسی بشود. اما مهمت تر ازهمه بحران ایدئو لوژ یک بود، یا به قول آلبا ، دنیا نباید دیگرآن طوری بگردد که تا به حالا گردیده است. واین موضوعی بود که آلبا پیرانی وفرزاد مفتون می توانستند ساعت ها در باره اش با توحرف بزنند وسیگارپشت سیگار روشن کنند. (( کافه نادری )) روایتی دیگر است ازداستان بلند نسلی که بنا داشت تقدیر راگردن ننهد، وننهاد، بی آن که ازبختک شوم غربت وفرسایش گریزی یافته باشد.