گروه انتشاراتی ققنوس | پایان کار پاموک‌لند بدون پاموک
 

پایان کار پاموک‌لند بدون پاموک 1397/3/23

مشاهده 

 

روزنامه همشهری: پایان کار پاموک‌لند بدون پاموک


امروز نمایشگاه کتاب 31 تمام می‌شود. آنطور که اعلام شده، قرار است ساعت 3بعدازظهر، اسحاق جهانگیری به نمایشگاه کتاب برود و درحالی‌که احتمالا ذهنش به‌شدت مشغول چیزهای مهم‌تری است، درباره اهمیت کتاب و مطالعه حرف بزند و برترین‌های نمایشگاه امسال جایزه‌شان را بگیرند و همه با هم، خوشحال و خندان برگردیم به کانال‌ها و صفحات فضای مجازی و سرگرم خواندن جوک‌های مربوط به ترامپ، دلار و تلگرام شویم.

چیزهای مهم‌تر

حراجی بزرگ کتاب ما که اصطلاحا به آن «نمایشگاه بین‌المللی کتاب» می‌گوییم، وقتی شروع شد که همه مشغول جست‌وجوی فیلترشکن بودند و وقتی تمام می‌شود که همه برجام و ترامپ را جست‌وجو می‌کنند. وسطش هم که رکوردزنی قیمت دلار و ماجراهای دنباله‌دارش به‌قدر کفایت سرمان را گرم کرده بود. با این حال، همین امسال هم اگر سری به مصلی می‌زدید، احتمالا با وزن کمتر و اعصابی بسیار شکننده‌تر خارج می‌شدید؛ ازدحام جمعیت یک طرف و سروصداهای سرسام‌آور یک‌طرف. تبلیغات اینترنت پرسرعت، کتاب‌های کمک‌آموزشی، جیغ و دادهای گوینده‌های رادیو نمایشگاه، فریادهای فروشندگان و...؛ به هر حال همیشه چیزهای مهم‌تری هم هست.

آمار فراموش نشود

تجارت کتاب در ایران، چیز حیرت‌آوری است. از یک طرف همه ناشران ایرانی از اوضاع بد کتاب می‌نالند و از طرف دیگر، هر روز کتابفروشی‌های بزرگ‌تر افتتاح می‌کنند و از انقلاب به کریم‌خان و از کریم‌خان به پاسداران و از پاسداران به نیاوران صعود می‌کنند. اینکه چیزی نیست. از یک طرف آمار مطالعه سالی سه سوت و اینها اعلام می‌شود و از طرف دیگر، هر روز کتاب‌های بیشتری منتشر می‌شود. به گفته نیکنام حسین‌پور، مدیرعامل خانه کتاب، پارسال بالاترین حجم رشد تولید کتاب را داشته‌ایم. سال96 بیش از صدهزار عنوان کتاب چاپ شده که 60 هزار عنوان آنها چاپ اول بوده‌اند. خلاصه ظاهرا کار و کاسبی کتاب، زیاد هم بد نیست. واقعا هم کتاب به‌عنوان کالای لوکس، کالای دکوری زیبا در رنگ‌بندی‌های مختلف، کالای ضروری به‌عنوان اسباب‌بازی بچه‌ها و کالای لازم برای ورود به دانشگاه، کم و بیش جایگاهش را در جامعه پیدا کرده است.

پاموک‌لند در مصلا

قرار بود اورهان پاموک پنجشنبه در نمایشگاه باشد و با مخاطبان ایرانی دیدار کند. البته همه می‌دانیم که نمایشگاه عزیز ما به‌هیچ‌وجه برای دیدار با مخاطبان ساخته نشده است؛ مگر اینکه پاموک را مثل مجسمه‌ای در موزه معصومیت، پشت طناب بگذاریم و مردم پشت به او بایستند و عکس سلفی بگیرند. شاید هم بعضی‌ها رو به او می‌ایستادند، نمی‌دانم؛ به هر حال برای جلوگیری از ازدحام جمعیت، موضوع ناگهان منتفی شد؛ نمایشگاه که جای این کارها نیست. بنابراین قرار شد او را به خانه اندیشمندان علوم انسانی ببریم و شب بزرگداشت برایش بگیریم، ولی این یکی هم منتفی شد. گفتند سالن جور نشده و حواله‌اش دادند به فروشگاه کوچک ققنوس؛ ناشری که ظاهرا او را به ایران دعوت کرده است.

البته آنهایی که خیلی دوست داشتند بدانند نویسنده‌های نوبل گرفته از نزدیک چه شکلی‌اند، چهارشنبه او را در کاخ نیاوران دیده بودند. خوش به حالشان! معلوم نیست باز هم از این موجودات به ایران بیایند. مارکز که قبل از مرگش در جواب دعوت ما، نه گذاشته بود و نه برداشته بود و صاف گفته بود: به کشوری که کتاب نویسنده را می‌دزدد، نمی‌آیم. پاموک از او ملایم‌تر است. خیلی مهربانانه‌تر در کاخ نیاوران گفت: دوست دارم با توجه به معاهده برن و کپی‌رایت، کتاب‌هایم به شکل منظم با اجازه خودم و دقیق، در یک مجموعه و از طرف یک انتشارات منتشر شود.ان‌شاءالله!

ثبت نظر درباره این خبر
عضویت در خبرنامه