پایان خوش دوران بلاتکلیفی: نقد کتاب«بن بست اردیبهشت»
1396/2/7
برای اغلب شخصیت های زن ایرانی در داستان های کوتاه و رمان هایی که در سال های اخیر تالیف و منتشر شده، حوادث مشابهی اتفاق می افتد که معمولا با نوعی سرکشی و طغیان این زنان علیه سنت های رایج و پیشین شروع و طی حوادثی متعدد و پشت سرگذاشتن اتفاق های ریز و درشت که اغلب با انزوا گزینی و تنهایی این زنان همراه است، به مرور بازگشت به وضعیت پیشین شروع می شود که البته با تلقین دستیابی به وضعیت مطلوب و مورد انتظار همراه است. در این پروسه، انتخاب یک مرد از میان انبوه مردهای ایرانی که در هر حال، وامدار اندیشه های تثبیت شده مرد ایرانی در جامعه امروز ایران است صورت می گیرد که ماجراهای داستان به این شکل به پایان می رسد. همان پایان خوش داستان که اشکال مختلف آن بارها نوشته شده است. داستان«بن بست اردیبهشت» نوشته نسترن مکارمی تا حدودی وامدار چنین الگوی تثبیت شده ای در بین داستان های ایرانی به قلم برخی زنان داستان نویس عصر حاضر است. شخصیت اصلی داستان، زن جوانی به نام لیلا است که از شوهر سابق خود(مهران) به دلیل مخالفت وی با کار و فعالیت های اجتماعی خود طلاق گرفته است. یک پسر بنام مهرگان هم دارد که با پدرش زندگی می کند و حالا قصد دارد برگردد با مادرش زندگی کند. لیلا پدر و مادر خود را به مرور از دست داده و حالا به تنهایی زندگی می کند و همزمان منتظر برادرش جهانگیر است که بیاید تکلیف خانه بزرگ و پدری را روشن کند. جهانگیر همراه همسر و فرزند خود در انگلیس مقیم است. سرانجام جهانگیر می آید و فروش خانه قطعی می شود و همزمان لیلا به سراغ مردی که در این مدت انتخاب کرده (فریبرز) می رود تا زندگی مشترک خودشان را شروع کنند. البته در این فاصله اتفاق های اغلب قابل پیش بینی هم برای لیلا می افتد که همه آنها این زن را برای رفتن به سراغ فریبرز مصمم می کند. گره های اولیه داستان در تردیدهای گوناگون شخصیت لیلا خلاصه شده که او را سر دو راهی قرار داده است. از یک سو، می خواهد از زندگی های معمولی و اغلب سنتی زن و شوهرهای ایرانی فاصله بگیرد و برای خود زندگی تازه ای با معیارهای متفاوت را رقم بزند که با جدایی او از شوهر قبلی اش، مهران این ایده کلید خورده و زندگی فعلی لیلا نتیجه چنین تصمیمی است که شواهد نشان می دهد وی از نتایج آن چندان راضی نیست، چراکه تنهایی و انزوا را برایش به ارمغان آورده است. از سوی دیگر، می خواهد برگردد و با انتخاب یک مرد دیگر که به ایده آل هایش نزدیک تر است، زندگی تازه ای را شروع کند که در این صورت هم تضمین چندانی برای تحقق رویاهایش وجود ندارد. وقتی در اوج تنهایی لیلا، فریبرز سر راه او قرار می گیرد، لیلا به سمت این مرد که سرگذشت اش تشابه زیادی به زندگی او دارد گرایش پیدا می کند. زن قبلی فریبرز هم با دخترانش زندگی جداگانه ای دارد. در این مرحله، لیلا و فریبرز از منظر خود، زندگی تازه و مورد علاقه شان را پیدا کرده و شروع می کنند اما از منظر مخاطب، اتفاق خاصی نیفتاده و تنها جای آدم های قصه تغییر کرده است. چرا که آنها هنوز برای همدیگر تازگی دارند و این گذشت زمان است که روشن می کند انتخاب های تازه تا چه اندازه متفاوت تر از انتخاب های قبلی است و اصلاچه تضمینی برای به تکرار نرسیدن این شروع های تازه وجود دارد. داستان بن بست اردیبهشت در ابتدای انتخاب های جدید به پایان می رسد و این حس را به مخاطب منتقل می کند که تا فروکش کردن این حس تازه، احساس خوشبختی هم با این زوج خواهد ماند، اما از آن جایی که این دو شخصیت در نهاد خود، به زندگی های ساده و معمولی تن نداده اند، برای دوام زندگی مشترک آنها باید افق ها و چشم اندازهای تازه ای در برابر نگاه مشترک آنها شکل گیرد که تداوم این همسویی را تا حدودی تضمین کند. نسترن مکارمی برای این بخش از داستان چشم اندازی را ترسیم نمی کند و پرونده داستان با برطرف شدن موانع اولیه طرح به پایان می رسد. البته جزئیات داستان با اهداف کلی طرح همخوانی لازم را دارد و به پیشبرد قصه کمک موثری می کند. به عنوان مثال، خانه ای که لیلا در آن زندگی می کند، با معماری خاص و اشیای قدیمی که در آن نگه داری می شود، به نوعی یادآوری دوران سپری شده ای است که متناسب با تغییر و تحولات که صورت گرفته باید رنگ تغییر به خود ببیند؛ همانند زندگی لیلا که دوره ای را سپری کرده و حالا باید رنگ تغییر به خود ببیند. عنوان داستان هم با کلیت قصه همخوانی دارد. بن بست اردیبهشت، اشاره هوشمندانه ای به بن بست و بلاتکلیفی در زندگی لیلا دارد که در فصل های اولیه داستان این وضعیت بیشتر به چشم می خورد که سرانجام در پایان داستان، لیلا از موقعیت بن بست و بلاتکلیفی خود رها می یابد.
چاپ اول(1394)کتاب«بن بست اردیبهشت» نوشته نسترن مکارمی در 96 صفحه با شمارگان 660 نسخه و قیمت 6000 تومان از سوی انتشارات هیلا در تهران چاپ و منتشر شده است.