پانزده سال از داستان سرگذشت ندیمه میگذرد. چه بر سر آفرود آمده؟ کودکانی که از گیلیاد گریختند حالا چه میکنند؟ چه کسی حرف میزند؟ سه زن... سه شاهد.
آنها روایتگر اتفاقاتیاند که در وصیتها رخ میدهد. سه نفر که در سه نمای مختلف همزمان حرف میزنند، به احساسات خود اعتراف میکنند، وقایع را روایت میکنند و ما را با خود روی آبهای سرد کانادا پیش میبرند.
مارگارت اتوود سرگذشت ندیمه را در رمان وصیتها ادامه میدهد. وصیتهایی که شاید آخرین مدرکی باشد که از گیلیاد باقی خواهد ماند.
رمان با این جمله آغاز میشود: «این جا فقط مجسمۀ مردهها را میسازند، اما من هنوز زندهام و مجسمهام را ساختهاند. همین الانش هم سنگ شدهام.»