گروه انتشاراتی ققنوس | نگاهی به رمان فرانکنشتاین نوشتۀ مری شلی
 

نگاهی به رمان فرانکنشتاین نوشتۀ مری شلی

.......................

مجله تجربه شماره 6

زمستان 1400

.......................

یاسمن خلیلی‌فر

«فرانکنشتاین» یکی از مهم‌ترین آثار مری شلی نویسندۀ صاحب‌نام انگلیسی‌ست که به نحوی می‌توان او را آغازگر ادبیات گوتیک قلمداد کرد؛ اثری متعلق به قرن نوزدهم که با گذشت قریب دویست سال از انتشارش هم‌چنان از آثار پرطرفدار ادبیات داستانی‌ست که بارها دست‌مایۀ ساخت فیلم‌ها و سریال‌ها و اقتباس‌های تئاتری قرار گرفته است. شاید از بزرگترین محاسن و امتیازاتِ «فرانکنشتاین» همین باشد که به‌خوبی موفق شده است تمامی مشخصه‌ها و عناصر سبک گوتیک را در خود جای دهد و در واقع با رعایت همین اسلوب‌های سبکی در فضاسازی و خلق درست موقعیت‌ها، کنش‌ها و هم‌چنین روای‌پردازی‌اش به بهترین شکل ممکن عمل کند و بالاترین تأثیر ممکن را نیز بر مخاطب بگذارد. انتخاب شیوۀ «نامه‌نگاری»  به منظور خلق و پیش‌برد روایت، انتخابی هوش‌مندانه در زمان خود بوده است که احتمالاً نمونه‌های مشابه آن را کمتر (در آن زمان) دیده‌ایم. رمان در قالب نامه‌ای از طرف رابرت والتن کاشف و جهان‌گرد انگلیسی به خواهرش خانم ساویل نوشته شده است. والتن در یک سفر خطرناک دریایی به سوی قطب شمال با مردی آشفته‌حال روبه‌رو می‌شود که داستان عجیب زندگی او روایت رمان را شکل می‌دهد. خانم شلی با انتخاب چنین روشی، طی روایت‌پردازی و داستان‌گویی مرحله‌بندی‌شده‌ای پی‌رنگ داستان را پررنگ کرده و خشت به خشت بنای آن را می‌چیند. شکل تاریک و رعب‌آور رمانتیسم جاری در فضای داستان یکی از همان مشخصه‌های بارزِ گوتیک است که در اثر رعایت شده و تا پایان نیز به قوت خود باقی می‌ماند. به بیانی دیگر، رازآلودگی توأم با سیاهی و تلخی به شکل تعیین‌کننده‌ای با داستان رونده و گیرای کتاب تلفیق می‌شود و حضور پررنگ شخصیت ماوراءلطبیعه که توسط قهرمان داستان (دکتر ویکتور فرانکنشتاین) خلق شده است در ارائه و نمایش حالات درونی، یأس‌ها و دلهره‌های دکتر جنبه‌ای پیش‌برنده پیدا می‌کند و استحاله و مسخ شدگی او اوج داستان را شکل می‌دهد. عنصر شرارت به عنوان مضمونی کلیدی در داستان حضور دارد و حتی اگر ملموس و محسوس نباشد حضورش همواره احساس می‌شود و خواننده هر لحظه انتظار شعله‌ور شدن‌اش را می‌کشد. این شرارت در شکل‌گیری مضامین دیگری در داستان هم‌چون نفرت‌پراکنی، کینه‌ورزی و انتقام‌جویی مؤثر است. در «فرانکنشتاین» استعارات و نشانه‌ها بسیارند؛ حضور مخلوق (یا همان هیولا)ی فرانکنشتاین در داستان نمادی‌ست بر استحالۀ خیر به شر و نیکی به شرارت که در واقع در نگاه کلی‌تر می‌توان بر دگردیسی انسان در مسیر زندگی‌اش (از مرحلۀ زاده شدن تا مرگ) دلالت کند. بنابراین مری شلی ضمن روایت داستانی مهیج، رونده و تا حدودی دلهره‌آور، در لایه‌های زیرین متن خود به دنبال هدفی والاتر و انسانی‌تر بوده است. در واقع او با آسیب‌شناسی مفاهیم ذکرشده می‌کوشد تا از جنبۀ فلسفی به روایت داستان خود بپردازد و ضمن وفاداری به الگوهای سبک گوتیک و آفرینش داستانی علمی‌تخیلی که از واقعیت دور است، درون انسان و سرشت نیک و شر او را ترسیم کند که اگر در بزنگاهی اخلاقی از اختیار خارج شود، می‌تواند به خودویرانگری بینجامد. با این‌که در نهایت خانم شلی تعریف مرزبندی‌شده و دقیقی از هیولای فرانکنشتاین به دست مخاطب نمی‌دهد، برای تخیل او پیش‌فرض‌هایی دشوار را به کار می‌گیرد و ذهن او را وادار به خیال‌پردازی می‌کند اما به شکلی مشخص این مخلوق را نماد مسخ‌شدگی و استحاله از معصومیت به شرارت می‌داند. حفظ لحن‌ها و ایجاد تمایز میان لحن هر کاراکتر نیز از ظرایف ترجمۀ رضایی‌ست؛ شاید همین تفاوت لحن‌هاست که داستان را از یک سطح به سطح دیگری انتقال می‌دهد.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه