جلد ششم از گزیدۀ آثار ششجلدی ویلهلم دیلتای با عنوان فلسفۀ اخلاق و جهانبینی عمدتاً به آثار دیلتای در دورۀ پس از سال 1900 اختصاص دارد. در پارههای ششگانۀ این کتاب دربارۀ سه موضوع بحث شده است: فلسفۀ اخلاق، ماهیت معرفت فلسفی، و جهانبینی. دیلتای در بحث فلسفۀ اخلاق ضمن اشاره به موضوعات فلسفۀ اخلاق، از افلاطون تا دستگاههای قرن نوزدهم، نظر مستقل خود دربارۀ اخلاق را بر اساس «فلسفۀ زندگی» بیان میکند. در مبحث دوم دیلتای کوشیده است ذات فلسفه را بیان کند. دیلتای صورتهای تاریخی تفکر فلسفی، از جمله دورۀ یونانی، دورۀ قرون وسطی، و دوران جدید، را تحلیل و واکاوی کرده و دربارۀ سیلان تاریخی فلسفه و پیوند فلسفه با سایر عناصر فرهنگ همچون علم، هنر، ادبیات و دین کندوکاو کرده است. دیلتای در مبحث سوم کتاب به تشریح جهانبینیها دست یازیده است. او سه نوع جهانبینی شاعرانه، دینی و فلسفی را از هم متمایز کرده است و ادعا میکند که روند رشد جهانبینیها از شاعرانه به فلسفی است. از نظر او جهانبینیهای شاعرانه و دینی برای رسیدن به ثبات و انسجام به جهانبینی فلسفی تبدیل میشوند. پارههای چهارم («ذات فلسفه») و پنجم («انواع جهانبینی و بسط و رشد آنها در نظامهای مابعدالطبیعی») این مجلد از آثار مشهور دیلتای هستند که بر فیلسوفان بزرگ بعدی همچون هایدگر تأثیر گذاشتند.