گروه انتشاراتی ققنوس | فرازهایی از زندگی نخستین پادشاه دودمان صفوی؛ شخصیت پیچیده و بحث‌برانگیز تاریخ
 

فرازهایی از زندگی نخستین پادشاه دودمان صفوی؛ شخصیت پیچیده و بحث‌برانگیز تاریخ

نمایش خبر

....................

خبرگزاری ایبنا

سه شنبه 24 مرداد 1402

....................

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مجموعه «تاریخ ایران: روایتی دیگر»، به دبیری بهزاد کریمی، شامل بررسی سیر تحولات تاریخ ایران است با نگاهی تازه و با اتکا بر منابع معتبر و روش‌های مقبول در پژوهش‌های تاریخی. ویژگی اصلی این مجموعه داشتن نگاهی همه‌جانبه، فرهنگی و انتقادی به رویدادهای تاریخ ایران در عرصه ایرانِ فرهنگی است. خوانش درست تاریخ می‌تواند موجب تحکیم هویت ملی، دوری از تندروی‌های قومیتی و مذهبی و سرانجام احتراز از یکسونگری‌های اسلامی/ باستانی شود. و در تلاش است تاریخ را نه به قصد ماندن در گذشته و نه برای تفاخر و تحقیر در حال، بلکه برای ساختن آینده‌ای روشن روایت کند.

جلد نخست این مجموعه شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب نوشته بهزاد کریمی، دبیر مجموعه، است. ایران معاصر به نحوی انکارناپذیر به لحاظ فرهنگی و سیاسی تحت تأثیر اقداماتی قرار دارد که پانصد سال پیش از این شاه اسماعیل اول صفوی انجام داده است. داوری درباره این پادشاه همچون دیگر پادشاهانی که بر این سرزمین تاختند یا آن‌ها که در جهت رفاه و آسایش مردم و پیشرفت سرزمین گام برداشتند آسان نخواهد بود.

مؤلف تلاش کرده است با فراهم آوردن برخی از مهم‌ترین فرازهای زندگی شاه اسماعیل، آن هم با تأکید بر مسئله تغییر مذهب، زمینه را برای داوری در باب این شخصیت پیچیده و بحث‌برانگیز تاریخ ایران آماده سازد. وی کوشیده نگاهی همه‌جانبه‌، فرهنگی و انتقادی به ماجراهای شگفت‌آور زندگی نخستین پادشاه دودمان صفوی داشته باشد.

اگرچه باور عمومی بر این است که شیخ صفی‌الدین اردبیلی و شاه اسماعیل صفوی فاصله‌ تاریخی زیادی باهم ندارند، اسماعیل صدوپنجاه‌وهفت سال پس از درگذشت نیای بزرگ خود به دنیا آمده است. در حد فاصل این نیا و نواده که بیش از یک سده و نیم از یکدیگر فاصله دارند، در سلسله‌نسب شاه اسماعیل، به‌ترتیب، به اسامی زیر برمی‌خوریم: شیخ صدرالدین (فرزند شیخ صفی)، خواجه علی، شیخ ابراهیم (شیخ شاه)، شیخ جنید و شیخ حیدر. صفی‌الدین اسحق اردبیلی در ۶۵۰ به دنیا آمد و در ۷۳۵ چشم از جهان فروبست و اسماعیل صفوی ۸۹۲ در مدفن نیای خود، اردبیل، دیده به جهان گشود. صفی‌الدین متعلق به سده‌های هفت و هشت هجری و اسماعیل متعلق به سده‌های نه و ده هجری بود.

اما داستان زندگی شاه اسماعیل (۸۹۲ ـ ۹۳۰) چنان پیچیده و لایه‌لایه است که با چند روایت کوتاه و مکرر نمی‌توان به تشریح آن نشست. هرچند جد بزرگ او مذهب شافعی داشت، اسماعیل، با اتکا به قدرت نفوذ معنوی همو، صدوهفتادودو سال پس از مرگ شیخ‌ صفی، همزمان با تاج‌گذاری‌اش در شهر تبریز (۹۰۷) تشیع دوازده‌امامی را «در ایرانِ بیشتر سنی‌مذهب آن روزگار» مذهب رسمی اعلام کرد. او همچنین توانست برای نخستین بار پس از فروپاشی پادشاهی ساسانی، وحدت سرزمینی ایران را احیا و اولین پادشاهی فراگیر ایران را پس از نزدیک به نُه سده برقرار کند.

کتاب «شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب» نوشته‌ بهزاد کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه میبد، با هدف عرضه‌ی «روایتی دیگر» از تاریخ ایران، کوشیده «نگاهی همه‌جانبه‌، فرهنگی و انتقادی» به ماجراهای شگفت‌آور زندگی نخستین پادشاه دودمان صفوی داشته باشد. این کتاب با حجم اندک، اما نگاه روشمندش، از سطح روایت‌های جاری فراتر رفته، می‌تواند مخاطب را در برابر سطرسطر داستان زندگی اسماعیل مبهوت کند.

فصل نخستِ کتاب به بررسی «زنجیره‌ی موعودگرایی» اختصاص دارد. مؤلف که معتقد است سلسله‌ی صفویه در انتهای یک رشته حوادث و تلاش‌های تاریخی و در چند زمینه‌ی مشخص شکل گرفت، می‌نویسد: «یکی از مهم‌ترین عناصر موجود در طریقت که شاه اسماعیل بعدها از آن به نفع خویش سود جست، سرسپردگی مطلقِ مرید در برابر مراد یا پیر طریقت بود.

همچنین نباید از یاد ببریم که از سده‌ی هشتم به بعد، تشیع، هرچه بیشتر به تصوف نزدیک و با آن آمیخته شد؛ به‌طوری‌که تفکیک بین باورهای شیعیانه و صوفیانه، غیرممکن به نظر می‌رسد…». کتاب در این فصل به زمینه‌های تاریخی شکل‌گیری حرکت شاه اسماعیل پرداخته، جنبش‌های موعودگرا و غلوآمیز پیش از صفویه (حروفیه، مشعشعیان، نوربخشیه و نقطویه) را معرفی می‌کند.

عنوان فصل دوم چنین است: «از فقر و خاکساری تا مملکت‌داری: تبار و مذهب شاه اسماعیل». در این فصل به معرفی مختصر نیاکان اسماعیل پرداخته شده و پیشینیان تبار او، از شیخ صفی‌الدین اردبیلی تا شیخ حیدر، به‌طور مختصر معرفی شده‌اند. پس از کشته شدن شیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل، در جنگ با فرخ‌یسار شَروانشاه و متحدش، یعقوب‌بیگ آق‌قویونلو، همسر و فرزندان حیدر به قلعه‌ی استخرِ فارس فرستاده شدند.

پس از کش‌وقوس‌هایی، علی، پسر ارشد حیدر، در راه بازگشت به اردبیل و در جریان نبرد با نیروهای رستم‌بیگ آق‌قویونلو جان خود را از دست داد، اما پیش از مرگ، برادر هفت‌ساله‌اش را به جانشینی خود برگزید. «سربازان آق‌قویونلو اردبیل را خانه‌به‌خانه گشتند، اما از یافتن اسماعیل که در پناه حمایت بی‌دریغ مریدان قرار گرفته بود، درمانده شدند. اسماعیل پی‌درپی محل اقامتش را عوض می‌کرد و سرانجام مقیم مسجد جامع اردبیل شد و از آنجا همراه با گروهی از مریدانِ سرسپرده به گیلان گریخت. در ادامه، در همین فصل، «سیادت، تبار و مذهب» اسماعیل بررسی شده است.

فصل سوم چنین عنوانی دارد: «مرا بدین کار بازداشته‌اند: تغییر مذهب». در آغازِ فصل آمده است: «اطلاعات ما درباره‌ی چرایی رسمیت بخشیدن به تشیع دوازده‌امامی از سوی شاه اسماعیل بسیار اندک است. به همین دلیل بیشتر پژوهشگران برای پاسخ به این سؤال اساسی که چرا ایران از اوایل سده‌ی دهم شیعه شد، به حدس و گمان روی آورده‌اند و در این مسیر، هر پژوهشگری بنا بر آموزه‌ها و باورهایش، تحلیلی ارائه داده است»

مؤلف پس از تشریح دیدگاه‌های ارائه شده، می‌نویسد: «به یاد بیاوریم که [در روزگار شاه اسماعیل] تشیع امامیه، مذهبی در اقلیت بود و… [پس از رسمیت یافتن مذهب تشیع، مردم، شاه اسماعیل و پیرامونیانش] به لحاظ فقهی و کلامی آشنایی ناچیزی با تشیع و موارد شرعی آن داشتند و لازم بود روحانیان شیعه مسلط به مسائل فقهی، عهده‌دار آموزش امور جاری شرعی مانند نماز، ازدواج، طلاق، تکفین، تدفین، ارث، حج، وقف و دیگر امور روزمره‌ و خاص امت شیعه شوند. به همین دلیل صفویان ـ که خود از زیروبم مذهبی که رسمیت آن را اعلام کرده بودند، آگاهی نداشتند ـ دست‌به‌دامان روحانیان شیعه در جبلِ عامل در لبنان امروزی شدند»

«خشونت و وحشت: سرکوب مدعیان داخلی» عنوان فصل چهارم کتاب است. در این فصل می‌خوانیم که چگونه اسماعیلِ چهارده‌ساله، با حمایت «اهل اختصاص» از مأمن خود در لاهیجان خارج شده و با استفاده از ضعف آق‌قویونلوها اقداماتش را برای در دست گرفتن قدرت آغاز کرد. او که خود را «مأموری از عالم بالا» می‌دانست، کم‌کم، به‌باور خودش و پیرامونیانش، نخستین نشانه‌های یک شخصیت اسطوره‌ای را جلوه‌گر ساخت و سرانجام با گردآوردن هفت‌هزار مرید، در اولین اقدام بزرگ نظامی‌اش، به شَروان، قتلگاه نیا و پدرش، جنید و حیدر، تاخت. سپاه کوچک‌تر او بر سپاه بزرگ فرخ‌یسار غالب آمد و اسماعیل صوفی فرصت یافت دست به اعمال خشن و انتقام‌جویانه بزند.

خواندن کارهای خشونت‌بار، کشتارها و انتقام‌کشی‌های اسماعیل در این فصل حیرت‌آور است. فتوحات او در جای‌جای ایران با کشتار، ارعاب و خشونتی غریب همراه بود. فتح شَروان، باکو، تبریز، اصفهان، شیراز، کازرون، کاشان، قم، سمنان، فیروزکوه، یزد و… همه با اقداماتی خارق عادت به وقوع پیوست؛ چندان‌که برای نمونه «دستور داد مرادبیگ جهانشاهلو، از نوادگان اوزون‌حسن را که حتی نسبت خونی نیز با او داشت، زنده‌زنده روی آتش کباب کنند و گوشت کباب‌شده‌اش را مریدان بخورند. این نوع برخورد با جسد دشمنان در تاریخ ایران بی‌سابقه بود و می‌توان آن را به عملی آیینی و نمادین یا نوعی ترس‌افکنی در دل دشمنان ربط داد…»

برای فصل پنجم این عنوان انتخاب شده است:‌ «کاسه‌ی سر شد قدح: مسئله‌ی شرق». این فصل به موضوع حمله‌ی اسماعیل به سرزمین‌های شرقی ایران، ازجمله خراسان و ماورا‌ء‌النهر، اختصاص دارد. در این فصل داستان نبرد شبیک‌خان ازبک و اسماعیل را می‌خوانیم؛ نبردی که برای شیبک‌خان سرانجامی دهشتناک در پی دارد: خورده شدن جسد شبیک‌خان از طرف مریدانِ اسماعیل و نیز تبدیل شدن کاسه‌ی سر او به قدحِ شاه جوان!

«شاه و سلطان: مسئله‌ی عثمانی» موضوعی است که فصل ششم کتاب به آن می‌پردازد. با کناره‌گیری بایزید که سلطانی صلح‌طلب و اهل علم و هنر بود از سلطنت عثمانی، پسر کوچکش سلیم، با غلبه بر پدر و برادران و کشتن برادران و برادرزادگانش به سلطنت دست یافت. پیروانِ غالیِ شاه اسماعیل که در قلمرو عثمانی نیز اندک نبودند، شورش‌هایی پراکنده‌ در شرق آناتولی به راه انداختند؛ شاه اسماعیل جلوس سلیم را بر تخت سلطنت تبریک نگفت و برخی دیگر از ستیزه‌‌جویی‌های هر دو طرف، سبب شد جنگی بین ایران و عثمانی دربگیرد؛ «جنگی که تا اندازه‌ی زیادی معادلات منطقه را تا سده‌ها بعد و تا فروپاشی امپراتوری عثمانی و تولد منطقه‌ای جدید که بعدها خاورمیانه نامیده شد، تعیین کرد» 

فصل هفتم چنین نام دارد: «اسطوره فرو می‌ریزد: چالدران». شکست چالدران اولین شکست شاه اسماعیل است. او، به دلایلی که بر ما روشن نیست، با سپاهی بسیار کوچک‌تر از سپاه عثمانیان در برابر ایشان قرار گرفت و سرانجام نیز شکست خورد. با پیروزی عثمانیان، سلطان سلیم پا به نخستین تختگاه ایرانِ پس از اسلام نهاد و وقتی پس از یک هفته اقامت در تبریز، راه قلمرو خود را پیش گرفت، «خیل هنرمندان و صنعتگران ایرانی را افزون بر گنجینه‌ی شاه اسماعیل با خود به همراه داشت… او برای پایه‌گذاری جریان‌های هنری و فرهنگی در عثمانی، تعداد زیادی از هنرمندان را در مدت کوتاه اقامت خود در تبریز شناسایی کرد و با خود برد… اینان مکتب‌های هنری جدیدی را در خوشنویسی و نقاشی، در امپراتوری عثمانی پایه‌گذاری کردند»

«اولین شکست، آخرین جنگ: از شکست چالدران تا مرگ» نام فصل هشت کتاب است. شکست چالدران تفکر و منش اسماعیلِ بیست‌وهفت‌ساله را به‌کل تغییر داد. گفته می‌شود او پس از نخستین شکستش، از نظر روانی به‌شدت سرخورده شد و اعتماد‌به‌نفسش را از دست داد. همچنین دستور عزای عمومی صادر کرد و پرچم‌های سیاهی را در همه‌جا برافراشت که روی آن‌ها کلمه‌ی «قصاص» نوشته شده بود. البته او هرگز به هیچ اقدامی علیه عثمانیان دست نزد. «شاه اسماعیل اکنون بیش از پیش در اندیشه‌ی تصویر مغشوشی که مریدانش از او در ذهن داشتند، گرفتار انزوا و افسردگی شده بود»

شاه‌ اسماعیل، سرانجام در رجب ۹۳۰، در گردنه‌ی صایین، بین سراب و اردبیل، در سی‌وهشت‌سالگی درگذشت. جسدش را به اردبیل منتقل که در کنار گنبد الله‌الله، در جوارِ دو نیای بزرگش، صفی و صدرالدین، به خاک سپردند و به فرمان جانشینش، تهماسب‌میرزا، گنبدی بر فراز مدفن او ساخته شد. فرزندانش جز «القاص»، به معنی انتقام‌گیرنده، که نامش اشاره‌ای ضمنی به انتقام شکست چالدران دارد، نام‌های ایرانی داشتند: تهماسب، سام، رستم، بهرام، پریخان، مهین و فرنگیس.

«شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب» اثری است مختصر و روشمند که نه فقط برای دوستداران تاریخ که برای علاقه‌مندان به مطالعات اجتماعی، سیاسی و مذهبی نیز جذاب خواهد بود. کتاب با سلسله‌وقایع پرکشش‌اش سرشار از نکاتی است که خواننده را به شگفتی واخواهد داشت.

نشر ققنوس کتاب «شاه اسماعیل صفوی و تغییر مذهب» نوشته‌ بهزاد کریمی را در  ۱۳۴ صفحه‌ی قطع وزیری، با جلد سخت منتشر کرده است. چاپ سوم آن ۴۲ هزار تومان قیمت دارد.

ثبت نظر درباره این نقد
عضویت در خبرنامه