شاهدخت عاشق اسبهاست و بهترین روز عمرش روزی است که پادشاه به او کرهاسبی هدیه میدهد. از آن به بعد خوشی شاهدخت در عشق به کرهاسبش خلاصه میشود و در رویاهایش میبیند که با کرهاسبش توانسته مدال بگیرد. او به کرهاسب وابسته میشود و ماجراهای این رمان را یکی یکی پشت سر میگذارد.